معرفی و دانلود کتاب هنر و علم خودشناسی اثر پیتر هالینز رایگان به همراه خلاصه کتاب

آدلر معتقد است فرزند نخست معمولاً توجه بسیاری را از سوی خانواده دریافت می‌کند اما این دریافت توجه زیاد فقط تا زمانی به طول می‌انجامد که فرزند دوم خانواده متولد می‌شود در چنین شرایطی به تعبیر آدلر فرزند نخست ناگهان احساس می‌کند که جایگاه رفیع قبلی‌اش را از دست داده است این وقایع به طور ناخودآگاه روی رفتار، منش و شخصیت فرد در دوران بزرگسالی تاثیرگذار است.

جالینوس براساس عناصر چهارگانه اصلی آب، باد، خاک و آتش رفتار را در چهار الگوی گرم یا سرد و خشک یا‌ تر دسته‌بندی کرد. جالینوس علاوه بر این معتقد بود ایده‌آل‌ترین حالت برای رفتار و شخصیت یک فرد تعادل میان این اجزاست و در پی اثبات این فرضیه بسیار تلاش کرد. او به این نتیجه رسید که شخصیت ایده‌آل از تعادل میان اجزای گرم یا سرد با خشک یا‌ تر به دست می‌آید با این حال جالینوس متوجه شد که الگوی رفتاری اغلب افراد در عمل از چنین تعادلی پیروی نمی‌کند به همین دلیل بعد‌ها هرکدام را تحت عنوان یک کد یا مشرب مشخص کرد.

فروید بر این باور بود که روان هر فرد توسط این سه عنصر، ناخودآگاه کنترل می‌شود علاوه بر این فروید معتقد بود هر کدام از این اجزا تاثیر مشخصی روی یکدیگر دارند و از تاثیر آن‌ها روی هم شخصیت یک فرد شکل می‌گیرد. مشابه نظریه مزاج‌ها فروید نیز اعتقاد داشت در صورتی که تعادل هر کدام از این سه جز در روان فرد بر هم بخورد نتیجه آن ایجاد اختلال در شخصیت خواهد بود.

فرض کنید دو کودک دوقلو داریم اگر یکی از آن‌ها را در بدو تولد در شهر کوچک من بگذارید و دیگری را در نیویورک و صبر کنیم تا این دو بزرگ شوند آیا کودکی که در نیویورک بزرگ شده به حکم غریزه‌اش فردی بدخلق و عبوس می‌شود؟ آیا این دو به واسطه ارتباط معجزه‌آمیز بیولوژیک، خلق و خوی یکسانی خواهند داشت؟ یا اینکه محیط به رفتار آن‌ها شکل می‌دهد و باعث ایجاد تفاوت در آنان می‌شود؟ این پرسشی است که هنوز به روشنی پاسخ آن را نمی‌دانیم.

آلفرد آدلر نظریه‌ای را مطرح کرد و در آن تاثیر ترتیب زمانی تولد فرزندان خانواده را بر شخصیت آن‌ها توضیح داد. طبق تعریف، ترتیب زمانی تولد یعنی اینکه چندمین فرزند خانواده هستید. به نظر می‌رسد به طور پیش فرض هر کدام از فرزندان خانواده ویژگی‌های شخصیتی خاصی داشته باشند. مثلاً اعتقاد بر این است که فرزند اول معمولاً فشار بیشتری را از جانب والدین متحمل می‌شود او به عنوان الگوی فرزندان دیگر خانواده باید مسئولیت‌پذیر و سخت کوش باشد. در عوض، فرزندان آخر فشار یا ساختار کمتری را از سوی والدین تحمل می‌کنند و احتمالاً آزادی عمل بیشتری خواهند داشت. این ایده ممکن است در مجموع صحیح باشد اما وقتی در مورد تاثیر ترتیب تولد روی شخصیت افراد صحبت می‌کنیم لازم است نگاه دقیق‌تری به موضوع داشته باشیم.

حالا بیایید کمی دقیق‌تر به خصوصیات فرزند اول خانواده نگاهی بیندازیم، آدلر بر این باور بود که فرزندان اول معمولاً افرادی کمال گرا خواهند بود و نیاز مداوم به دریافت تایید و تحسین دارند این باعث می‌شود آن‌ها به مرور تبدیل به افرادی دقیق، منضبط، سخت کوش و مسئولیت‌پذیر شوند که در اغلب موقعیت‌های اجتماعی نقش فرد ارشد و مسلط بر امور را دارند. آدلر می‌گفت فرزندان اول خانواده توجه تمام و کمال پدر و مادر را با تولد فرزندان بعدی از دست می‌دهند بنابراین تلاش می‌کنند به هر طریق ممکن دوباره این توجه را بدست بیاورند آن‌ها حتی ممکن است تمام عمرشان را به این کار اختصاص دهند.

منظور از مردم، شهروندان و ساکنان عادی شهر است نه لزوماً افراد بی‌خانمان و بی‌سرپناه در واقع پیش زمینه من و جایی که از آن آمده بودم دقیقاً همینجا بود که به چشم می‌آمد در یک شهر کوچک احتمال اینکه قدم به قدم یک آشنا ببینید خیلی زیاد است چون تقریباً همه یکدیگر را می‌شناسند. آنجا، همه فک و‌فامیل‌هایتان هستند و آن‌ها را می‌بینید. به نوعی می‌شود گفت شما دیگر احساس غریبگی یا ناشناس بودن نمی‌کنید مشغول هر فعالیتی که باشید بقیه شما را می‌بینند و به رسمیت می‌شناسند.

در ارتباطات بین فردی و خصوصاً رابطه عاطفی نیز وضع به همین ترتیب است و به نظرم می‌آید که ازدواج تبدیل به فرآیندی خودکار و خود به خودی شده است. دلیل خیلی از افراد برای ازدواج کردن این است: ازدواج می‌کنم چون بقیه هم دارند ازدواج می‌کنند اما وقتی از این شخص می‌پرسی چرا ازدواج کردی و چرا این فرد را به عنوان همسر و همراه انتخاب کردی پاسخی ندارد زیرا خودش هم دقیقاً نمی‌دانسته که باید چه کسی را با چه ویژگی‌هایی انتخاب کند تا بیشترین تناسب و هماهنگی را با او داشته باشد. چرا ما این معیار‌ها را نمی‌شناسیم؟ چرا به ما نگفته‌اند که تیپ شخصیتی و عاطفی طرف مقابلمان را چطور بشناسیم و از کجا بفهمیم بیشترین تناسب و سازگاری را با کدام فرد و به چه دلیل خواهیم داشت؟