کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم از تینا سیلیگ، یکی از تأثیرگذارترین کتاب‌های حوزه توسعه فردی است که در آن با ظرافتی مثال زدنی دورنمایی جذاب برای عبور از دانشگاه به طرف حیطه شغلی را به خواننده‌اش ارائه می‌دهد. تینا سیلیگ که در زمینه نوآوری و کارآفرینی فعالیت می‌نماید مواردی را برای کشف خلاقیت در مسیر رسیدن به اهداف ترسیم شده مطرح می‌کند. او در کتابش پیشنهاد‌هایی را برای افرادی دارد که قصد دارند کاری را شروع کنند و یا در حرفه‌ای که دارند سعی می‌کنند قوی‌تر از قبل ظاهر شوند. اثر مذکور در سال 2009 برای اولین بار چاپ شد و پایش به بازار کتاب باز گردید. از همان روز‌های ابتدایی فروش چشم گیرش باعث شد که بر سر زبان‌ها بیفتد و در جرگه بهترین کتاب‌های خودشناسی قرار گیرد. مؤلف درباره کتابش می‌گوید که برخی از داده‌های ذهن ناهشیار نادرست هستند و با مطالعه کتاب پیش رو می‌توان الگو‌های اشتباه آن را اصلاح نمود و پس از آن تغییری شگرف در روابط یک انسان با مردم، ایده‌ها و اشیا صورت می‌گیرد. او همچنین تأکید می‌کند هر آنچه که در این کتابش آورده است حاصل تجربیاتش در دانشگاه استنفورد بوده و حتی از تجربیات گذشته‌اش به عنوان مشاور مدیریت و کارآفرین و محقق هم کمک گرفته تا در تألیف اثر مذکور از آن‌ها استفاده نماید.
از جمله نکاتی که خانم سیلیگ در کتاب ارزشمندش مطرح می‌نماید این است که برخلاف تصور عموم اعتقاد دارد به همراه هر مشکل، فرصت‌هایی برای پیشرفت وجود دارند که هرچقدر یک مشکل بزرگتر باشد دارای فرصت‌های بیشتر و حل آن، درآمد و بهره وری افزونتری به همراه دارد. مورد مطروحه دیگر از سوی مؤلف، اهمیت بالای سخت کار کردن است یعنی اینکه هرچقدر تعداد اقدامات انجام شده بیشتر باشند موجب جابجایی از یک سطح به سطحی بالاتر توسط افراد شده و موقعیت‌های بهتری نصیب جستجوگران می‌کند. بزرگ کردن دایره تخیل و پا را فراتر گذاشتن از قوانین رایجی که روبروی اشخاص در شرایط گوناگون جامعه قرار دارند، راهکار دیگری است که به نظر مؤلف آدم‌ها اگر هنجارشکنی کنند و خودشان را به چالش بکشانند مطمئناً با انتخاب‌های بیشتری برای رسیدن به مقصودشان آشنا خواهند شد.
شجاعت و سخت کوشی برای ایجاد جایگاه‌هایی فوق‌العاده گزینه دیگری است که پیش پای انسان‌ها قرار دارد و به گفته کتاب با وجود آن‌ها دیگر نیاز نیست افراد منتظر اجازه از سوی دیگران باشند تا برای آن‌ها موقعیتی را به وجود آورند بلکه خودشان اختیار امروز و فردایشان را در دست گرفته و جایگاهی تصور ناشدنی را برای خودشان خلق می‌نمایند. به عنوان آخرین مطلبی که در این قسمت که معرفی بسیار خلاصه‌ای از کتاب می‌باشد و باید برای فهم و درک کامل آموزه‌های اثر سیلیگ آن را کامل مطالعه نمود می‌بایست این موضوع را یادآور شویم که جز جدایی ناپذیر یادگیری، شکست است، شکست‌هایی کوچک و بزرگ که در نتیجه ریسک کردن و انتخاب‌هایی بدیع برای انسان رخ می‌دهند و اگر با آن‌ها رودررو نشویم و درس‌هایشان را یاد نگیریم، از مسیر رشد و توسعه تا حدی دور شده‌ایم پس بسیار بااهمیت می‌باشد.
در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل کتاب ای کاش وقتی 20 ساله بودم می دانستم به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
تینا لین سیلیگ (Tina Seelig) نویسنده، کارآفرین و استاد دانشگاه آمریکایی است که در سال 1958 در فیلادلفیا ایالات متحده آمریکا دیده به جهان گشود وی مدرک دکترای خود را از دانشگاه استنفورد در رشته علوم عصبی و در دانشکده پزشکی این دانشگاه دریافت کرده است و سپس مشغول به تدریس گردید. از دیگر مشاغل او می‌توان به فعالیت به عنوان مشاور مدیریت در شرکت بوزآلن همیلتون، اشاره نمود. اقدامات او به همین جا ختم نمی‌شود و تهیه کنندگی مولتی مدیا در شرکت کامپیوتر کامپکت، هم از مواردی است که وی مدتی به آن مشغول بود.
انسان‌هایی که در بازار کسب و کار امروز و همچنین آینده در ذهن خود ایده‌های گوناگونی دارند و علاقه مندند که کارآفرین خلاقی شوند خواندن این کتاب به شدت پیشنهاد می‌گردد. علاوه بر این گروه، آن‌هایی که قصد پیشرفت قابل توجه در شغل و حرفه خود را دارند و یا اشخاصی که برای شروع یک زمینه کاری جدید تصور می‌کنند می‌بایست حتماً یک سرمایه هنگفت را در اختیار داشت، برای تصحیح طرز تفکر خود خواندن این کتاب توصیه خوبی برایشان می‌باشد.
تینا سیلیگ به صورتی کاملاً شفاف و مجزا مطالبش را در کتاب ای کاش وقتی بیست ساله بودم می دانستم، در 9 فصل با چنین عناوینی شرح داده است:
یکی بخر دوتا ببر
سیرک وارونه
از چاقی بمیرید یا در قطب جنوب مایو بپوشید
لطفاً کیف پولتان را بیرون آورید
چاشنی اسرارآمیز دره سیلیکون
مهندسی، فقط برای دختران است
تبدیل لیموناد به هلی کوپتر
از نیک نامی و اعتبارتان محافظت نمایید
استاد، این سؤال در امتحان می‌آید؟
رمز موفقیت جاخالی دادن در مقابل گلوله‌ها نیست بلکه توانایی بهبود پیداکردن سریع است.
اگر در زمینه‌ای استعداد دارید و بازار بزرگی برای مهارت‌های شما وجود دارد یعنی منطقه وسیعی برای پیدا کردن شغل برای شما فراهم است.
من فقط در روز اول کلاسم و برای توضیح موضوعاتی که در طول ترم ارائه خواهم داد از اسلاید‌های پاورپوینت استفاده میکنم. آخرین نکته بسیار مهم در این اسلاید‌ها این است: هرگز هیچ فرصتی را برای افسانه شدن از دست ندهید. به آن‌ها می‌گویم من کار خود را به بهترین شکل انجام می‌دهم و از آن‌ها هم همین انتظار را دارم. آن‌ها هم بیش از آنچه من یا خودشان تصور کنند، تلاش می‌کنند و پی در پی سطح خود را بالاتر می‌برند. این، پیام گیرایی دارد و هر کسی فقط منتظر است این دستورالعمل را بگیرد اما در بیشتر مواقع ما تشویق می‌شویم که قانع بمانیم، تشویقمان می‌کنند که حداقل کار ممکن را انجام دهیم و صرفاً مقتضیات را برآورده کنیم. برای مثال استادان همیشه مشخص می‌کنند که برای امتحان، چه چیز‌هایی را بخوانیم و سؤال کلیشه‌ای و همیشگی دانشجو‌ها از استاد این است: استاد اینهم در امتحان می‌آید؟
پس از ورود به دنیای کار بعد از دانشگاه، مشکلات را به عنوان فرصت در نظر بگیرید در انتظار چالش یافتن راه حل‌های جدید و ابتکاری باشید.
برای به دست آوردن تجربه دست و پنجه نرم کردن با شرایط سخت، پذیرای چالش‌ها باشید و از شکست‌هایتان درس بگیرید.
راه خود را پیدا کنید میان آنچه خودتان می‌خواهید و آنچه دیگران برایتان می‌خواهند، تفاوت بگذارید.
در اطراف خود به دنبال چیز‌هایی بگردید که می‌توانید بهبود بخشید و همچنین به دنبال ابزار مورد نیاز برای حل مشکلات.
جهان خود را مثل یک مسافر خارجی نگاه کنید تا آن را از نزدیک مشاهده کنید و از افق تازه‌ای ببینید.
دانش عرفی را به پرسش بکشید و قوانینی را که شیوه حل مسأله را برای شما محدود می‌کنند بشکنید.
محل تلاقی استعداد و علاقه خود را پیدا کنید تا مسیر شغلی رضایت بخشی را پیدا کنید.
اعتبار خود را با یافتن راهی برای کار با دیگران بالا ببرید نه در رقابت با آن‌ها.
برای داشتن حداکثر تجربیات جدید به دنبال فرصت‌های تازه باشید و درک خود از جهان اطراف را وسعت بخشید.
نگرش، احتمالاً بزرگترین عامل تعیین‌کننده آنچه می‌توانیم بدست‌آوریم، است.
هر چه مشکل بزرگتر باشد، فرصت بزرگتر خواهد بود هیچکس برای آنکه مشکلی را حل نکرده‌اید به شما پول نمی‌دهد.
عدم اطمینان جوهره زندگی است و به فرصت‌ها، سوخت‌رسانی می‌کند.
رمز موفقیت، توانایی درس گرفتن از هر تجربه و ادامه کار با دانش جدید است.
اگر بنزین را روی چوب بریزید تنها چیزی که به دست می‌آورید چوب خیس است اما اگر بنزین را روی یک شعله کوچک بریزید، جهنم به پا می‌کنید.
اشتیاق برای موفقیت، در هر کاری کافی نیست بلکه به استعداد نیز نیاز دارید و باید بدانید که جهان برای این استعداد چه ارزشی قائل است.
همواره دانشجویان تشویق شده‌اند که کاری را انجام دهند که حداقل نمره را بگیرند این اتفاق در محل کار هم می‌افتد. رئیس، اهداف و معیار‌های مشخصی را برای گرفتن پاداش و ترفیع برای کارمندان خود تعریف می‌کند اما اتفاقات جالب زمانی رخ می‌دهند که این سقف انتظارات برداشته شود.
به نظر من محرک برداشتن این سقف در درون همه ما وجود دارد اشخاصی که محدودیت‌های فرضی را از میان بر می‌دارند به نتایج فوق‌العاده‌ای می‌رسند. افسانه‌ای شدن مستلزم آن است که تصمیم بگیریم همیشه فراتر از حد انتظار پیش برویم. استیو گرتی یکی از دانشجویان سابق و کارآفرینان فعلی به همکارانش می‌گوید اگر هر روز انتخاب‌های کوچک خود را عاقلانه انجام دهند درست مانند این است که هر روز پولی پس انداز می‌کنند. اثرات این تغییرات کوچک تشدید میشود و به مرور زمان نتایج فوق‌العاده‌ای به بار می‌آورد.
| نویسنده | تینا سیلیگ |
| مترجم | محمدرضا آل یاسین |
| ناشر | انتشارات هامون |
| شابک | 9789646538566 |
| موضوع | روانشناسی |
| رده‌بندی کتاب | روانشناسی (فلسفه و روانشناسی) |
| قطع | رقعی |
| نوع جلد | شومیز |
| گروه سنی | بزرگسال |
| تعداد جلد | 1 |
| تعداد صفحه | 228 |
| وزن | 280 گرم |
| سایر توضیحات | - خلاقیت، نوآوری و کارآفرینی |
s z
کتاب بخونید حالا چه این کتاب چ کتابای دیگه یه بزرگی میگفت کت قدیمی ات را بپوش و کتاب جدید بخر...
هامان لند
از نظر محتوایی کتاب ساده اما قوی ایه اما بدرد کسایی میخوره که بعد خوندن تغییرات ایجاد کنن اگه صرفا فقط دنبال خوندنش هستید یا تصمیماتِتون تا مرحله عمل نمیرسه نخرید اما به کسایی که حاضرن تغییر ایجاد کنن خیلی پیشنهاد میکنم بخرنو بخونن کاغذش سفیدو با کیفیته اگه مفید بود لایک کن
دانیال قادری ایرندگان
محتوای کتاب بینظیره،راجب کارآفرینی هست،با این کتاب یاد گرفتم ک هیچ ایده‌ی بدی وجود نداره فقط کافیه روش حسابی فکر بشه،یاد گرفتم ک بدون داشتن پول هم میشه کاری رو شروع کرد شاید چند سال طول بشه اما شدنی هست،اینکه آدم نباید خودشو ب انجام یک کار محدود کنه درحالی ک میتونه چیزای مختلفی یاد بگیره و کار های مختلفی رو انجام بده کلا طرز فکر کردنتونو تغییر میده،من ک کلی خوشم اومد،خریدشو پیشنهاد میکنم کیفیت چاپ کتاب هم خوبه ولی احساس کردم چنتا غلط املایی داشت ک مطمئن نیستم
احسان بیات
کناب بخوانید و هدیه بدهید
محمدرضا میرزائی
پیشنهاد میکنم این کتاب را ولی به اسم اش نگاه نکنید من 16 ساله ام و به نظر به درد همچین سن هایی هم میخورد
احسان علی اصلی
آهای ملت کتاب بخونید.بیدار بشید خواب دیگه بسه کتاب بخونید
کاربر
کتاب خیلی خوبیه و واقعا دید ادم رو گسترش میده و یاد میده که چطور خلاقیت داشته باشیم توی مساعلی که به نظر هیچ کاری برای حلشون نمیشه کرد پیشنهاد میکنم هرکس پا به ۲۰ سالگی میزاره حتما بخونتش
قاسم یزدانی
همسر من ۲۰ سال داره این کتابو هدیه دادمش ... خیلی خوشش اومده
حسناسادات نژادحسینی
خوشحالم که تو ۲۰ سالگی با این کتاب آشنا شدم😅❤ این کتاب رو بهتون پیشنهاد میکنم، خیلی خوبه👌
سید مصطفی قَشَمی
کتاب درمورد کارافرینان و جز کتاب های انگیزشی محسوب میشود کتاب دارای ۲۲۸ صفحه است. بعد از اتمام مطالعش نظرمو ویرایش میکنم تا از محتویاتش هم خدمت دوستان اطلاعاتی عرض کنم.
رضا عمارلو
این کتاب اوایلش خوب نوشته شده ولی هرچی جلوتر میرین، اینگار مترجم حوصله ترجمه نداشته و حوصله تون از خوندنش سر میره .... من از خریدش پشیمونم
عبدالرضا حسینی
متون خیلی پراکنده هستن و حول محور خاصی حرف زده نشده
زهرا کریمی
متن ترجمه اصلا روان نبود، وبرای کسانی که به فکر کارآفرینی و کسب درآمد هستند مناسبه
محمد صرافی
با ترجمه یه کم مشکل دارم ، مثلا در کتاب از کلمه خلاقه استفاده شده که من می خونم خلاقانه و از نظر نگارش متن هم کمی کاستی وجود داره ، با این حال در خوندن کتاب شک نکنید ، محتوی جذاب کتاب ارزش چند بار خوندن ، یادداشت برداری و به کار بستن در زندگی رو داره
محمد امین صفرپور
کتاب رو برای هدیه خریده بودم اما جلدش انقدر کثیف و تا شده بود که نتونستم هدیه بدم . واقعا متأسفم برای .
تینا سیلیگ نویسنده، مدرس و کارآفرین آمریکایی است که در سال 1958 در فیلادلفیا ایالات متحده در ایالت پنسیلوانیا متولد شده است. وی که شهرت بسیاری بابت کتاب‌هایش در زمینه ابتکار و خلاقیت کسب نموده است از اعضای دانشگاه استنفورد نیز می‌باشد. او مدرک دکترای خود در رشته علوم عصبی را از دانشکده پزشکی دانشگاه استنفورد دریافت کرده است و مدتی را به مطالعه نوروپلاستی در این دانشگاه مشغول بود.
(مطالعه متن کامل)
