معرفی و دانلود کتاب من پیش از تو اثر جوجو مویز رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: جوجو مویز
- مترجم: مریم مفتاحی
- ناشر: نشر آموت
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 536
- سال انتشار: 2012 میلادی
- افتخارات: پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز
جوجو مویز نویسنده بریتانیایی، اثر محبوب من پیش از تو را در سال 2012 به علاقه مندان معرفی نمود. داستان عاشقانهای که میان یک پرستار دلباخته و یک بیمار شکل میگیرد. ویل ترینر که از خانوادهای بسیار متمول میباشد پس از تصادف با یک موتور سیکلت در سی و پنج سالگی فقط یک گزینه را پیش روی خود میبیند و آن پایان دادن به حیاتش است زیرا دیگر امید و روحیهای برای ادامه دادن ندارد. مادر ویل که نمیتواند فرزندش را در این حال ببیند استخدام یک پرستار مناسب را یکی از راه حلها برای بهتر کردن شرایط روحی پسرش در نظر گرفته و پس از نفرات متعددی که مورد پذیرش ویل قرار نمیگیرند نهایتاً از طریق یک موسسه کاریابی دختری بسیار ساده و اهل یک روستا به نام لوییزا کلارک به وی معرفی میگردد. لوییزا اوضاع مالی مناسبی ندارد و قبول میکند که از یک انسان افسرده و عصبی نگه داری کند. در روزهای اول اوقات تلخیها و گاهاً بی ادبیهایی توسط ویل به لوییزا صورت میگیرد و حتی با یک اتفاق ناراحتکننده دیگر که ازدواج دوست دختر سابق ویل با یکی از بهترین دوستانش میباشد، اوضاع رنگ تلختری به خود میگیرد.
کاملیا مادر ویل بدون اطلاع او درخواست مرگ آسانی که از یک موسسه داشته است را رد میکند اما ویل به محض اطلاع از این موضوع دست به خودکشی میزند. حالا لوییزا با اتفاقات رقم خورده فکری که به ذهنش میرسد، مشورت با دکتر اختصاصی ویل، باترینا میباشد و تصمیم میگیرد با کمک او کاری کند که ویل دست از این کارهایش بردارد و تصورات وحشتناکی که او از آینده و حتی امروزش دارد را به حال و هوایی آرام مبدل سازد. مراقبتهای لوییزا جواب میدهد و ویل با بهتر شدن حالش تصمیمش برای مرگ آسان را به شش ماه بعد موکول میکند. در این مدت لوییزا و ویل به هم نزدیکتر میشوند، در خانه نمیمانند و اتفاقاً با هم بیشتر و بیشتر بیرون میروند، ویل حتی اجازه میدهد که لوییزا موهای سر و صورتش را اصلاح نماید. در این بین ماجراهایی هم برای لوییزا به وقوع میپیوندند از جمله آنکه نامزدش، پاتریک رابطهاش را با او پایان میدهد و پدرش کارش را از دست میدهد. البته موقعیت شغلی را ویل ترینر به پدر لوییزا پیشنهاد میدهد که باعث میگردد تا او دوباره به سرکار برگردد. با کمی تغییرات در برنامههای سفر لوییزا و ویل، آنها به جزیره موریس رفته و لوییزا در آخرین شب حضورشان به ویل ابراز علاقه میکند و ادامه داستان...
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب من پیش از تو به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
جوجو مویز (Jojo Moyes) نویسنده متولدلندن در روز 4 اوت سال 1969 میباشد که نام اصلی وی پائولین سارا جومویس است. این نویسنده و روزنامهنگار حرفهای نوشتن آثارش را از سال 2002 آغاز نموده و تاکنون دو بار برنده جایزه بهترین رمان عاشقانه سال گردیده است. از دیگر آثار محبوب و مطرح این شخصیت میتوان به «دختری که رهایش کردی»، «یک به علاوه یک» و «من پس از تو» اشاره کرد.
طرفداران جوجو مویز بدون شک باید من پیش از تو که از اولین آثار اوست را حتماً بخوانند و بیش از پیش با آن انس بگیرند. علاوه بر این گروه، انسانهایی که رمان عاشقانه با زبانی ساده و همچنین به نوعی واقع بینانه نسبت به روحیات آدمها و دنیای امروز را بسیار میپسندند هم توصیه میگردد به مطالعه این کتاب بپردازند.
کتاب من پیش از تو در ایران توسط چندین انتشارات و با ترجمههای روان از مریم مفتاحی، نازنین صابری و فریبا فصیحی تاش به چاپ رسیده و پس از یک مقدمه و در دو بخش کلی داستانش به زیبایی روایت گردیده و در اختیار علاقه مندان قرارگرفته است.
هر کسی کیف پولی به عمق معدن الماس داشته باشد، میتواند هر چیزی را خوشگل و زیبا کند. دستهای ویل دست یک مردتر و تمیز بود. زیبا و خوش فرم، با انگشتانی چهارگوش. نمیشد به آن نگاه کرد و فکر کرد که قدرتی ندارد، این که دیگر هرگز نمیتواند چیزی را از روی میز بردارد، دستی را نوازش کند یا حتی مشت کند.
هیچ کس حاضر نیست حرفی در این مورد بشنود. هیچ کس نمیخواهد تو از ترست برایش حرف بزنی، یا از دردت یا اینکه چقدر میترسی عفونتی پیش بیاید و بمیری. هیچ کس نمیخواهد بداند چقدر بد است که دیگر نمیتوانی با زنی بخوابی، نمیتوانی غذایی که با دستهای خودت پختی، بخوری، هیچ وقت نمیتوانی بچهی خودت را بغل کنی. هیچ کس نمیخواهد بداند وقتی توی این صندلی چرخ دار هستم گاهی دچار ترس از فضای بسته میشوم. وقتی فکرش را میکنم که یک روز دیگر را باید توی این لعنتی سر کنم فقط دلم میخواهد عین دیوانهها فریاد بکشم.
تو به من زندگی ندادی؟ دادی؟ در واقع نه، فقط اینکه زندگی قبلیام را هم خراب کردی، درهم شکستی و تکه تکهاش کردی، حالا من با خرابههایش چه کنم؟ پس کی میخواهد... دستهایم را به اطراف دراز میکنم هوای خنک شبانه را روی پوستم حس میکنم، میبینم دوباره دارم گریه میکنم. ویل لعنت به تو، زیر لب زمزمه میکنم: لعنت به تو که تنهام گذاشتی.
صدای گوش خراشی میآید، ویل نگاه میکند، صدای ناخوشایند بوق اتومبیلی است، تاکسی سیاه براق را مقابلش میبیند، راننده شیشه اتومبیل را پایین داده است، در گوشهی میدان دیدش چیزی میبیند که نمیتواند به خوبی تشخیص دهد، آن چیز با سرعت باور نکردنی به طرفش میآید. صورتش را به طرف آن بر میگرداند بلافاصله متوجه میشود در مسیرش قرار دارد و به هیچ طریقی نمیتواند خودش را از سر راهش کنار بکشد. از وحشت دستش باز میشود، گوشی بلک بری رها میشود و میافتد زمین، فریادی میشنود که احتمالاً از گلوی خودش خارج شده است، آخرین چیزی که میبینند دستکشهای چرمی هستند و صورتی که داخل کلاه ایمنی است.
تفاوت بین تربیت من و تربیت ویل در این بود که کسی مثل او خودش را شایسته همه چیز میدانست. به نظر من اگر آدم در شرایط او بزرگ شده باشد، با پدر و مادر ثروتمند، در خانهای بزرگ، مدرسههای درجه یک و رستورانهای گران قیمت، احتمالاً این حس راهم دارد که زندگی همیشه بر وفق مراد است و به طور طبیعی جایگاه بالایی در دنیا دارد.
بدترین نکته دربارهی کار پرستاری آن چیزی نیست که احتمالاً فکرش را میکنید، ربطی به بالا و پایین کردن مریض و نظافت ندارد، یا دارو و دستمال مرطوب و یا بوی همیشگی و محسوس مواد ضدعفونیکننده. حتی این واقعیت هم نیست که اغلب افراد فکر میکنند تنها کاری است که از دستتان بر میآید بلکه این واقعیت است که آدم وقتی تمام روز را کنار کسی میگذراند، هیچ گریزی از حالتهای روحی او ندارد، حتی از حالتهای روحی خودش.
میگویند وقتی سن آدم کمی بالاتر میرود، گل و گیاه علاقهمند میشود و من فکر میکنم درست باشد. به احتمال قوی چیزی است که به چرخهی اصلی زندگی مربوط میشود. رویش دوباره بعد از زمستان حزنانگیز، چیزی کمتر از معجزه نیست، نوعی خوشی و شادی که هر سال پیش میآید شیوهای است که طبیعت در پیش میگیرد تا در نهایت قدرت، نمودهای مختلف باغچه را نشان دهد.
با اینکه اوقات خاصی را باهم داشتیم اما نمیتوانم زندگی در ویلچر تحمل کنم. نباید بگذاری این صندلی چرخ دار چیزی را برای تو تعیین کند و سرنوشتت را رقم بزند.
میفهمید چقدر سخت است که سکوت کنید و هیچ چیزی نگویید در حالی که ذره ذرهی وجودتان میخواهد منفجر شود؟ تمام راه فرودگاه تا آنجا را داشتم با خود تمرین میکردم که چیزی نگویم اما واقعاً داشتم میمردم و ویل سر تکان داد، سرانجام وقتی توانستم حرفی بزنم صدایم بریده بریده و بیرمق بود. جملهای که به زبان آوردم تنها حرف خوبی بود که میتوانستم بزنم: دلم برایت تنگ شده بود.
دلم واقعاً برایش میسوخت وقتی میدیدمش که به بیرون پنجره ماتش برده است به نظرم غمگینترین فردی آمد که به عمرم دیدهام. با گذر ایام دریافتم شرایطش فقط مربوط به اسارت در صندلی چرخدار نیست، نه چون آزادی جسمیاش را از دست داده است بلکه به فهرست بلند بالا و بیپایان مشکلات جسمی و روحی مربوط میشود که میتوانند عواقب بدی در پی داشته باشند، با خودم فکر کردم اگر من جای او بودم احتمالاً به همین اندازه احساس درماندگی میکردم.
اگر واقعاً عاشق کسی هستی وظیفه داری کنارش بمانی؟ به او که افسرده است کمک کنی؟ در بیماری، در سلامتی و در هر شرایطی؟
برای اولین بار داشتم لذت میبردم که مرکز توجه هستم، شاید بچهگانه بود ولی واقعیت داشت. وقتی میدیدم بابا و ویل از دست کارهای من میخندند عشق میکردم. وقتی میدیدم تمام غذاها و دسرها باب میل من درست شدهاند، کیف میکردم. از اینکه توانستم همان کسی باشم که دوست دارم و خواهرم نیست که مرتباً گوشزد کند که چه کسی هستم، حال میکردم.
نویسنده | جوجو مویز |
مترجم | مریم مفتاحی |
شابک | 9786006605425 |
ناشر | نشر آموت |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 536 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 589 گرم |
سایر توضیحات | - از پرفروشترینهای نیویورک تایمز |
خب من این محصول و جلد دوم آن را همراه با چند کتاب دیگر از تهیه کردم و تحویل و نحوه بسته بندی آن عالی بود و از این بابت از کمال تشکر را دارم. اما اگر بخواهم برم سر اصل موضوع و نقد کتاب که آیا این کتاب را باید به دیگران توصیه کرد یا خیر ؟ خب باید بگویم که داستان و ماجرای کتاب فوق العاده ضعیف بود و هیچ جذابیتی نداشت اما با این حال یک مزیت خوبی این کتاب داشت و آن این بود که بخوبی فهمیدم نویسندگانی چون تولستوی، داستایوفسکی، اورول، کافکا، هدایت و امثالهم بی جهت نام و شهرت جهانی نیافته اند، و بخوبی درک کردم که تبلیغات نوشتاری و کلامی چقدر تاثیر گذار است ... البته یک نکته جالب که بعد از خواندن جلد اول کتاب داشتم این بود که خب روی جلد اول کتاب نوشته شده بود "چاپ سیزدم" و روی جلد دوم "چاپ هفتم" .. بنظر شما چرا جلد دوم کتاب تقریبا نصف جلد اول همان کتاب چاپ شده است ؟ آیا داستان بقدری جذاب هست که مردم را بعد از خواندن جلد اول کتاب ترغیب به خریدن جلد دوم کند ؟ (من هر دوجلد کتاب را تهیه کردم اما بعید می دانم جلد دوم را بخوانم) و آیا همان طور که در پشت جلد کتاب نوشته شده باید کتاب را همراه با دستمال کاغذی فروخت ؟ و باید خوانیم و اشک بریزیم ؟؟ آیا واقعا دوستانی که این کتاب را تهیه کرده اند در طی خواندن کتاب کوچکترین بغضی داشته اند ؟ یا تنها جهت تبلیغات و فروش بیشتر این جملات پشت کتاب نوشته نشده بود؟ آیا کتاب به نحوی نوشته شده بود که به ما دید و افق بهتری را نشان دهد یا صرفا نگارش دیالوگ ها به نحوی بود که از دل آن یک فیلم بیرون بکشند ؟ مساله بعد سر ترجمه کتاب هست، برخی جملات در متن به زبان فرانسه بود و همان کلمات تنها به فارسی تبدیل شده بود ... مثلا لغت robe de chambre در کتاب به صورت "رب دو شامبر" نوشته شده بود و ترجمه نشده بود (ترجمه آن "لباس خواب" بود) مساله آخر اینکه بقول برتراند راسل، آیا خواندن کتاب به ما دید جدید تری داده است ؟ آیا این کتاب ذهن ما را به چالش می کشد ؟ آیا باعث میشود که ما در نحوه زندگیمان تجدید نظر کنیم و روز بعد را با دید بهتری به پیرامون خود نگاه کنیم و از لحظه لحظه زندگی خود لذت ببریم ؟؟ آیا این کتاب باعث تغییر در سبک زندگی ما میشود و در جهت بهبود بخشیدن به آن قدم میگذارد ... ؟؟؟؟ این کتاب باعث شد تا از این پس قبل از تهیه هر کتابی بخوبی تحقیق نمایم ...
حقیقتا من این کتاب رو برای هدیه دادن خریدم و هیچوقت وقت کتاب خوندنم رو به مطالعه همچین کتابی نمیگذرونم! عرضم به خدمتتون که جوجو مویز در عالم ادبیات هم رده افرادی مثل دنیل استیل و سیدنی شلدون قرار میگیره. نویسنده کتابهای عامه پسند دختر-پسری هست و به هیچ وجه حتی نزدیک دنیای جدی نویسندگی هم نمیشه. من فیلم اقتباسی رو دیدم و چون فیلمنامه اش نوشته جوجو مویز هست میتونم حدس بزنم کتاب هم همینه، یه داستان زرد کم مایه با موضوع دختر فقیره عاشق پسر پولداره میشه با یک پایان به شدت مشخص! توی این کلاس ما در ایران نویسنده هایی مثل فتانه حاج سید جوادی و مرتضی مودب پور رو داریم و البته من نخونده کتاب بامداد خمار فتانه حاج سید جوادی رو بسیار کتاب بهتری میدونم! به نظر بنده بهترین کارکرد این کتاب و کلا این مدل کتابها فقط کتابخون کردن افراد کتاب نخونه! برای قدم اول کتاب بدی نیست اما به قطعیت میگم این کتاب تک تک مخاطب های جدی ادبیات داستانی رو نا امید میکنه! گول فروشش رو نخورید، توی ایرانم کتابی مثل رکسانا از آثار جلال و هدایت و دانشور بیشتر میفروشه! فقط اگه کتاب اولتونه، بخرید و بعدش ارتقای سلیقه بدید!
من این کتاب رو دوبار خوندم اما هنوزم متوجه نمیشم چرا انقدر این کتاب معروف شده!عملا یه کتاب خیلی معمولیه.کتاب های خیلی بهتری از این هم هستن که یک صدم این کتاب بهشون توجه نشده.با احترام به ناشر و نویسنده و مترجم این کتاب میخوام بگم که کسی که میخواد کتاب بخونه یعنی میخواد اون وقت و هزینه رو بذاره،بره دنبال کتابای فوق العاده که دریچه ی اندیشه رو باز میکنه ،یه چیزی به ادم اضافه میکنه.من همیشه به خودم میگم کتابایی بخون که یه روزی اگه یه کتاب فوق العاده گرفتی دستت با خودت نگی کتابایی که تا الان خوندم سوء تفاهم بودن!
این اولین کتاب از این نوسینده بود که خوندم ، اما به سرعت جذبش شدم و کتابهای من پس از تو و هنوز هم من رو سفارش دادم در مقطع بعدی کتاب دختری که رهایش کردی و سپس خلیج نقره ای رو خوندم . قلم این نویسنده رو دوست داشتم و پیشنهاد میکنم که بخونید ، امیدوارم لذت ببرید .
سلام. من از خوندن این رمان خیلی لذت نبردم ولی حدس می زنم دلیلش این باشه که اول فیلمشو دیدم، پیشنهاد می کنم اول کتابشو بخونین بعد فیلمشو ببینین. به نظرم باید کتاب خیلی جالبی باشه قبل دیدن فیلم! اما در مورد غمگین بودن کتاب که روی پشت جلدش خیلی تاکید شده بهش، باید بگم که تا نزدیکی انتهای داستان چندان تحت تاثیر قرار نگرفتم ولی با این وجود در فصل 26 ام برای نخستین بار در طول خوندن کتاب، اشکم درومد. در کل چون فیلمشو دیده بودم خیلی تحت تاثیر قرار نگرفتم ولی در آخرای داستان چند بار اشکم درومد. به نظرم اگه فیلمشو دیدین این کتابو نخونین. تقریبا می شه گفت به طور کامل مثل فیلمشه و تفاوت های خیلی کمی دارن. از فیلمش نکات آموزنده ای رو یاد گر فتم که متاسفانه از رمانش نکته ی آموزنده ی چندانی دست گیرم نشد! حالا یا چون فیلمشو دیده بودم یا چون که من نتونستم متوجه بشم ... موفق باشید.
این رمان واقعا عالیه .....تمام جزییات طوری گفته شده که راحت میتونید تصور کنید...کسایی که رمان میخونن میدونن این رمان عالیه.....خواننده رو درگیر داستان میکنه و خیلی تاثیرگذاره.. پیشنهاد میکنم حتما بخونید....
این دسته کتابها رو فقط به طرفداران کتابهای فهیمه رحیمی و دنیل استیل می شه توصیه کرد. اگر کتابهای راز، دن براون و ملت عشق به نظرتون عالی اند از این کتاب هم خوشتون میاد ولی اگر در هر شرایطی وقت برای مطالعه می ذارید و آثار کلاسیک نویسنده های بزرگ براتون حکن قرص خواب ندارند بهتره سراغ کتابهای best seller نرید کلا کتابی که مورد اقبال عموم باشه در مدت کوتاه تبش هم به همون سرعت فروکش می کنه
من قبلا زیاد کتاب از گرفتم و راضی بودم ولی این بار کتاب پاره بود 9صفحه از کتاب اصلا نبود و 8صفحه هم پاره و جدا از کتاب لای کتاب گذاشته شده بود .متاسفانه کتاب در پلاستیک وکیوم قرار داشت و ظاهر سالمی داشت و لی بعد از باز کردن وکیوم که برچسب وضمانت روش بود و اصلا مشخص نبود کتاب مشکل داره و ورق زدن کتاب مشخص شد کتاب پاره هست.
متن روان و خوبی داره داستانشم بد نیست اما خب واقعا اغراق زیادی شده در تمجید و تحسینش
من ترجمه مریم مفتاحی خرید کردم، اما ترجمه ملیحه مفتاحی به دستم رسیده. من خیلی حساسیت داشتم که حتما از مترجم مد نظر خودم باشه کتاب.
فیلمی هم از روی این کتاب فوق العاده ساخته شده، با همین عنوان (me before you)؛ پیشنهاد میکنم از دست ندینش.... واقعا دیدنی هست.
من پیش از تو نسبت به بقیه آثار جوجو مویز از متن و داستان جالب تری برخوردار هستش و داستان ساده اما گیرای اون شما رو مجاب می کنه که به سرعت تا پایان داستان پیش برید. رشد شخصیت اصلی داستان در طی گذشت زمان در داستان بسیار جالب توجه ترسیم شده و شاید خیلی از کسانی که کتاب رو میخونن با اون همزاد پنداری کنند و باعث بشه حرکتی برای پیشرفت خودشون بکنن. پیشنهاد میکنم اگر به این سبک رمان ها علاقه دارید حتما این کتاب و بعد از اون 2 کتاب بعدی این سری سه گانه رو مطالعه کنید.
کلا جوجو مویز نویسنده خوبیه هر چی کتاب داره باید خوند
این کتاب رو بی خبر از اینکه قبلا اقتباس سینمایی داستان رو دیده بودم سفارش دادم فوق العاده بود با این که فیلمش رو دیده بودم ماجرا رو کامل میدونستم با ذوق به خوندن ادامه میدادم با این فکر که شاید توی فیلم چیزی از قلم افتاده باشه اینطور نبود ولی کتاب هم جلد اول و هم جلد دوم فوق العاده زیبا و تاثیرگذار بود بارها با خوندنش اشک ریختم البته شاید برای کسانی که انتظار دارند تمام داستان ها پایان خوشی داشته باشه مناسب نباشه
من کتاب رو نخوندم، فیلمی با نام me before you رو دیده بودم و با دیدن اسم کتاب برام جالب شد ببین نظرات کاربران چیه، اخه خیلی فیلم تاثیرگذاری بود و یکی از بهترین فیلمایی که دیدم، اما تو نظرات کمتر تعریف شده و بیشتر منفی نوشتن، اونقدر که تقریبا مطمین شدم این رمان مال اون فیلم نیست، اما وقتی سرچ کردم دیدم نه! فیلم از Jojo Moyes نویسنده همین رمانه! اگه بخشی از امتیازات فیلم رو هم داشته باشه، حتما ارزش خوندن داره
جوجو مویز Jojo Moyes متولد ۴ اوت سال ۱۹۶۹ در لندن، انگلستان روزنامه نگاری انگلیسی است که از سال ۲۰۰۲ به نوشتن رمانهای عاشقانه مشغول است. او یکی از تنها چند نویسندهای است که دو بار برنده جایزه سال رمان عاشقانه (Romantic Novel of the Year Award) توسط انجمن نویسندگان رمانهای عاشقانه (Romantic Novelists' Association) گردیده و آثارش به ۱۱ زبان مختلف دنیا ترجمه شدهاند.
(مطالعه متن کامل)