
دانلود کتاب ما تمامش می کنیم اثر کالین هوور رایگان
- نویسنده: کالین هوور
- مترجم: آرتمیس مسعودی
- ناشر: نشر آموت
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 384
- سال انتشار: ۲۰۱6 میلادی
- افتخارات: -
کالین هوور نویسنده آمریکایی، رمان ما تمامش می کنیم را تالیف کرده است که مورد تحسین بسیاری از نشریهها و مجلات از جمله یو اس ای تودی و بوک لیست قرار گرفته است. حتی افراد مشهوری همچون سارا پیکانن و کامی گارسیا در وصف آن، جملاتی را به زبان آورده و این اثر را مناسب حال دل شکستگان و آنهایی که میخواهند عشق و امید را همزمان تجربه کنند، دانستهاند. شخصیت اول داستان دختری 23 ساله است که نامش لیلی میباشد و به درخواست مادرش قرار است که در مراسم خاکسپاری پدرش سخنرانی کند. لیلی اگرچه پدرش را به عنوان یک تکیه گاه بسیار دوست میداشت اما در صحبتهایش گفت که به عنوان یک انسان از او متنفر است و تعجب همگان را برانگیخت. دلیل اصلی ناراحتی لیلی از پدرش بخاطر کتکهایی بود که به مادرش میزد و از این رو تاثیر زیادی بر دخترشان گذاشته بود.
به هرحال تشییع جنازه پایان مییابد و دخترک داستان که احساس خوبی از حرفهایش ندارد به پشت بام خانهای رفته و آنجا میایستد البته او قصد خودکشی ندارد ولی با این حال فکر میکند میتواند با این کار به نوعی احساساتش را تخلیه نماید. پای یک جراح مغز و اعصاب به نام رایل رایکیند از اینجا به ماجرا باز میشود به این صورت که او پس از آمدن به پشت بام و دیدن لیلی بر روی لبه ساختمان سعی میکند او را از انجام هر گونه کار احمقانهای منصرف کند و از آنجایی که واقعاً چنین قصدی وجود ندارد هر دو شروع به گفتگویی میکنند که به نوعی آغازگر رابطهای عاشقانه میان آن دو میباشد. دل نکندن از خاطرات گذشته به ویژه پسری به نام اتلس که در گذشته دل لیلی را به دست آورده بود چالشی دیگر برای او میباشد که دیدارش پس از سالها باز هم وی را به خاطرات گذشته پیوند میدهد.
رمان مذکور که بعدی روانشناختی هم دارد توسط مولفش همزمان با تعریف داستان میخواهد به مخاطبش بفهماند که گرفتار گذشته نشدن و اتخاذ نکردن تصمیمات مناسب برای آینده در عین حال که نیاز به تمرین دارد اما بدون انجامش مطمئناً زندگی بسیار سخت خواهد گردید. لذا هر یک از طرفین رابطه عاطفی میبایست مسئولیتهایشان را بپذیرند و در بحرانیترین موقعیتها هم نقش خود را بسیار تعیینکننده بدانند. با ادامه خواندن ما تمامش میکنیم یکی از اشخاصی که توجه خواننده را به طرز قابل توجهی به خودش جلب میکند مادر لیلی است که اگرچه از نظر فکری و فرهنگی متعلق به چند نسل قبل است اما با حمایتهای معنوی که از فرزندش میکند نقطه قوت و قابل اتکایی برای او میشود. زبان کتاب، ساده و به دور از هر گونه تکلف است و به همین خاطر از نوع ادبیاتش مخاطب شگفتزده نخواهد شد اما مسائل مطرح شده، بسیار مهم هستند و نیاز به بررسی از سوی خوانندگان دارند.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب ما تمامش می کنیم گوش دهید و آن را دانلود کنید:
کالین هوور (Colleen Hoover) نویسنده آمریکایی متولد روز 11 دسامبر سال 1979 در تگزاس ایالات متحده میباشد او در سالتیلو بزرگ و از دبیرستان همین شهر در دوره متوسطه فارغ التحصیل شد و همچنین مدرک دانشگاهی خود را در رشته خدمات اجتماعی از دانشگاهای اندام کامرس تگزاس دریافت کرد. هوور که اولین رمانش با نام بسته را در سال 2012 منتشر کرد همواره کتابهایش جزء پرفروشترینهای نیویورک تایمز بودهاند و از دیگر آثارش میتوان به: اعتراف، شاید روزی، امید از دست رفته، این دختر و 9 نوامبر اشاره کرد.
رمان محبوب کالین هوور به خوانندگان رمانهای عاشقانه و اجتماعی و البته مطالعهکنندگانی که در سنین نوجوانی و جوانی به سر میبرند توصیه میشود.
کتاب ما تمامش میکنیم توسط انتشارات مختلفی از جمله نشر آموت در 384 صفحه و با ترجمههای روانی در بازار نشر ایران منتشر و توزیع گردیده است که یکی از بهترین برگردانهای آن به فارسی متعلق به آرتمیس مسعودی میباشد.
در مورد دیگران فکر میکنم و اینکه در نهایت، چظور تصمیم میگیرند به زندگیشان پایان بدهند. آیا بعداً برای این تصمیمشان تاسف میخورند؟ حتماً درست پس از آنکه اقدام به این کار میکنند و یک لحظه پس از آنکه کار شروع میشود، هنگام سقوط آزاد سریع، کمی احساس پشیمانی میکنند. آیا در حالی که زمین به سرعت به طرفشان میآید، به زمین نگاه میکنند و میگویند: «عجب گندی زدم. چه فکر مزخرفی بود؟»
قبلاً بهترین روش تخلیهی خشم برای من باغبانی بود. هر وقت دچار استرس میشدم، به حیاط خلوت میرفتم و هر گیاه هرزی پیدا میکردم، بیرون میکشیدم.
یه بار، یکی به من گفت که چیزی به اسم آدم بد وجود نداره؛ همهی ما آدمایی هستیم که گاهی اوقات، کارای بد انجام میدیم. این حرف برای همیشه تو ذهن من مونده، برای اینکه حقیقت داره. همهی ما، تو وجودمون یک کمی خوبی و بدی داریم.
سرم را تکان میدهم و همانطور که صدایم را پایین میآورم، میگویم: «متوجه نمیشی، مگه نه؟» در حال حاضر، شکستخوردهتر از آنم که بتوانم به فریاد زدن بر سر او ادامه بدهم. «رایل، من دوستت دارم. شاید اگه چند ماه پیش بود، میتونستیم به همین روابط سرسری ادامه بدیم. تو میتونستی بری و منم به راحتی میتونستم برم سر زندگیم اما موضوع مال چند ماه پیش نیست. تو خیلی صبر کردی و اجزای زیادی از من، تو وجودت انباشته شده. پس لطفاً منو بازی نده، عکس منو به دیوار آپارتمانت نزن و برام گل نفرست؛ چون وقتی این کارو میکنی، من احساس خوبی بهم دست نمیده، رایل. این کارا منو آزار میده.»
نگران بودم که رابطه با تو، به مسئولیتهام اضافه کنه. همهی عمرم از این مسأله دوری میکردم. قبلاً به اندازه کافی سختی کشیده بودم و دیدن تنشی که ازدواج پدر و مادرم براشون به وجود آورده بود و شکست بعضی از دوستام توی ازدواج، باعث شده بود اصلاً حاضر نباشم، توی چنین روابطی نقشی داشته باشم. اما امشب متوجه شدم که خیلی از آدما دارن اون کارو اشتباه انجام میدن. چون اتفاقی که داره بین ما میافته، شبیه مسئولیت نیست. احساس میکنم مثل یه پاداشه و من در حالی به خواب میرم که فکر میکنم چی کار کردم که سزاوار چنین پاداشی بودم.
همهی انسانها اشتباه میکنند. چیزی که شخصیت ما را میسازد، اشتباهات ما نیست، بلکه نحوهی برخوردمان با آن اشتباهات و درس گرفتن از آنها، به جای توجیهتراشی است.
شاید دوست داشتن، چیزی نیست که یک چرخهی کامل باشد و به سرانجام برسد؛ شاید چیزی است دارای افت و خیز و زیر و بم، درست مثل آدمهایی که در زندگیمان با آنها برخورد میکنیم.
هر انسانی سزاوار آن است که به او فرصت دوبارهای داده شود؛ بهخصوص کسانی که برایمان از هر کس دیگری عزیزتر هستند.
چشمهایش پر از غم میشود و همین موجب میشود بفهمم که در حال حاضر، رفتن بهترین کار است. هیچکدام از ما، یکدیگر را از فکرمان بیرون نکردهایم و نمیدانم هرگز این کار را خواهیم کرد یا نه. دارم به این فکر میافتم که فراموشی، یک تصور غلط است و بودن در اینجا، در زمانی که من هنوز دارم به اتفاقاتی که در زندگیام افتاده است، فکر میکنم، اوضاع را برایم بدتر میکند.
الگوها وجود دارند زیرا شکستن آنها دردناک است. برای تغییر الگویی که به آن عادت داریم، به توانایی تحمل رنج و شجاعت خیلی زیادی نیاز است. گاهی اوقات، به نظر میرسد ادامهی همان روال همیشگی، آسانتر از روبهرو شدن با ترسی شبیه آن است که بالا بپریم در حالی که احتمال دارد دیگر روی پاهایمان فرود نیاییم. مادرم این روال را ادامه داد. من آن را ادامه دادم. اما حالا ما تمامش میکنیم.
«یکی دو ماه آینده، مهمترین زمان در آیندهی شغلی منه. باید تمرکز داشته باشم. دورهی رزیدنتی من تموم میشه و بعد باید بشینم برای امتحاناتم درس بخونم.» در اتاق نشیمن راه میرود و دیوانهوار با دستهایش حرف میزند. «اما تمام هفتهی گذشته، فکر تو زندگیمو جهنم کرده. اصلاً نتونستم تو رو از فکرم بیرون کنم؛ سر کار، تو خونه. همش به این فکر میکنم که وقتی نزدیک توئم، چقدر شیفتهت هستم.»
نویسنده |
کالین هوور |
مترجم |
آرتمیس مسعودی |
شابک |
9786003840300 |
ناشر |
آموت |
موضوع |
رمان خارجی |
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شومیز |
گروه سنی |
بزرگسال |
تعداد صفحه |
384 |
تعداد جلد |
1 |
وزن |
250 گرم |
سایر توضیحات |
- از پرفروش ترین های نیویورک تایمز |