معرفی و دانلود کتاب پیرزن دوباره قانون شکنی می کند اثر کترینا اینگلمن سوندبرگ رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: کترینا اینگلمن سوندبرگ
- مترجم: کیهان بهمنی
- ناشر: نشر آموت
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 568
- سال انتشار: 2012 میلادی
- افتخارات: -
پیرزن دوباره قانون شکنی می کند رمانی زیباست که برای نخستین بار در سال 2017 پایش به بازار کتاب باز شد. داستان از جایی آغاز میگردد که مارتا پیرزن 79 ساله از زندگی ملالآوری که در خانه سالمندان دارد به ستوه آمده و تصمیم گرفته است که به همراه چهار نفر از بهترین دوستانش شورشی بزرگ را ترتیب دهد زیرا او با وجود سن قابل توجهی که دارد به هیچ عنوان نمیخواهد از لذات زندگیاش دست بکشد. در همین حال مدیر جدید خانه سالمندان که به خانه الماس معروف است از خدمات میکاهد تا به تصور خودش در هزینهها صرفهجویی نماید و شرایط را به نوعی برای مارتا و دوستانش غیر قابل تحمل میکند. حال تصمیمی که از سوی شخصیتهای اصلی داستان اتخاذ میشود این است که صدای سالمندان در جهان شوند و در مکانی که در حال حاضر به ادامه حیات مشغولند، با بدست آوردن استقلال مالی، شرایط بهتری را برای خود ایجاد کنند اما دست زدن به راهکارهایی غیر قانونی فکری است که به ذهن آنها میرسد و مشکلاتی را به وجود میآورد.
سرقت از بانک که موجب وارد شدن پلیس و برخی گروههای مافیایی به قائله به وجود آمده است، رخدادی غیر منتظره است که هیجان زیادی را به کتاب و زندگی شخصیتهایش میبخشد. مارتا، کریستینا و آنا گرتا و دیگر دوستان فراتر از یک خانه سالمندان در خیال ساختن یک روستای رویایی و البته بسیار مناسب هستند که آن قدر حال و هوای خوبی در آن جریان داشته باشد که دیگر لازم نباشد برای به خواب رفتن از قرص استفاده کرد. به هر حال پر کردن گاوصندوق توسط پولهای فراوان به نظرشان میتواند چنین رویایی را عملی سازد و با سرقتی که برایش نقشه میکشند پیش از هر چیز ماجراجویی هیجانانگیزی را به زندگی خود میآورند که عواقبی جدی برای آنها در پی خواهد داشت.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب پیرزن دوباره قانون شکنی می کند گوش دهید و آن را دانلود کنید:
کترینا اینگلمن سوندبرگ (Catharina Ingelman-Sundberg) در سال 1948 در سوئد به دنیا آمد. وی که فارغ التحصیل رشته هنر میباشد پیش از آنکه به نویسندگی حرفهای بپردازد در شغل باستانشناسی دریایی فعالیت میکرد. از دیگر آثار پرفروش و محبوب او میتوان به: نقره وایکینگها، طلای وایکینگها هم اشاره کرد که از مرز فروش نود هزار جلد گذاشتهاند. اینگلمن در سال 1999 مفتخر به دریافت جایزه ادبی وایدینگ شد که دلیل عمدهاش تالیف رمانهای تاریخی عامه پسند بود.
به دوستداران داستانهای هیجانانگیز با موضوعاتی متفاوت پیشنهاد میگردد خواندن رمان دوست داشتنی اینگلمن را از دست ندهند. به ویژه آنهایی که در دل داستانها امید انسانها به زندگی را جستجو میکنند.
کتاب مذکور در 568 صفحه توسط انتشارات آموت و ترجمه روانی از کیهان بهمنی پس از مقدمه در قالب 63 بخش در اختیار علاقه مندان قرار گرفته است.
در چند قدم باقی مانده تا دریچهی باجه، مارتا حسابی اطرافش را نگاه کرد و سپس جلوی باجه ایستاد. بعد به حالتی دوستانه برای زن جوان صندوقدار سر تکان داد و بریدهی روزنامه را به او داد: این یک سرقت است! صندوقدار نوشته را خواند و دوباره به مارتا لبخند زد. «خب، چه کمکی از دستم برمیاد؟» مارتا فریاد کشید: «سه میلیون. بجنب.» نیش صندوقدار تا بناگوش باز شد و گفت: «میخواید از حسابتون پول بردارید؟» «نه، تو واسهی من پول برمیداری. همین حالا.» «متوجهم. اما هنوز حقوق بازنشستهها رو نریختن. اواسط ماه میریزن، متوجهی عزیزم؟» مارتا داشت شکست میخورد. فکر کرده بود اوضاع طور دیگری میشود.
مارتا از پشت شیشه نگاه کرد و دختر جوان را دید که در دفتر پشت باجه نشسته بود و داشت تلفن میزد. بعد مارتا در حالی که انگار رضایت داده بود، گفت: «خب، باشه، فکر کنم باید یه وقت دیگه بیام و به بانک شما دستبرد بزنم.» سپس سریع عصایش را بیرون کشید و بریدهی روزنامه را توی مشتش مچاله کرد. بعد در حالی که همگی لبخند میزدند، دو مرد به مارتا کمک کردند از بانک بیرون برود و سوار تاکسی شود. حتی واکر مارتا را هم برایش تا کردند و بستند.
مارتا به راننده تاکسی گفت: «آسایشگاه سالمندان خانهی الماس. نرخ بازنشستهها حساب کن.» و همزمان برای آن دو کارمند بانک دست تکان داد و خداحافظی کرد. بریدهی روزنامه را هم یواشکی در جیبش گذاشت. اوضاع اصلاً طبق نقشهاش پیش نرفته بود. اما با این وجود هنوز یک پیرزن ریزه میتوانست کارهایی کند که آدمهای جوانتر قادر به انجامشان نبودند.
تا حالا چند سارق بعد از ارتکاب سرقت مدتی استراحت کرده بودند و با ارتکاب یک اشتباه دستگیر شده بودند؟ نه، قرار نبود چنین اتفاقی برای باند بازنشستهها رخ دهد. تکتک اعضای گروه باید حواسشان را جمع میکردند و حتی لحظهای استراحت نمیکردند. مارتا داشت به این موضوعات فکر میکرد که در آخرین لحظه فرمان را پیچاند تا به تک عابری که در خیابان بود، برخورد نکند. سپس کامیون با صدای جیغ لاستیکها به سمت کنار خیابان کشیده شد و مارتا دریافت باید آرامتر براند. سعی کرد بر خودش مسلط شود و دوباره با دو دست محکم فرمان را گرفت.
یاد کار ابلهانه آن جوانانی افتاد که سالها پیش چند تابلوی نقاشی را از موزه ملی دزدیده بودند. مجرمها وسط ماه دسامبر با استفاده از یک کشتی از بندری در نزدیکی موزه فرار کرده بودند اما بعد در خلیج چنان سر و صدا راه انداخته بودند که کاپیتان کشتی به آنها شک کرده بود. پس از آن هم پیدا کردن آنها برای پلیس خیلی طول نکشیده بود. بگذریم که آن یکی سرقت، با هلیکوپتر، چقدر بدنام شده بود. در آن مورد، سارقان دستگاه مسیریابشان را روی صندلی هلیکوپتر جا گذاشته بودند و بدین ترتیب پلیس هم به راحتی حضور آنها در صحنه جرم را ثابت کرده بود! ولی قرار نبود چنین افتضاحات خندهداری برای باند بازنشستهها رخ دهد. آنها از قبل نقشهشان را کشیده بودند. بنا بود هیچ ردی از خود به جای نگذارند... بنابراین، پیش از سرقت، سرفرصت مناسب، جایی را در ویلایشان در جورشولم برای این کار آماده کرده بودند. یعنی یک سیستم زبالهٔ بادی و حالا هم تنها کافی بود سر لوله مکنده کامیون را به آن سیستم متصل میکردند. سپس با فشار تنها یک دکمه عملیات برعکس انجام میشد و تمامی محتویات کامیون به زیرزمین ویلا منتقل میشد و بعد میتوانستند کامیون را به یک بارانداز منتقل کنند. ساده و هوشمندانه. بدین ترتیب کسی هم به این فکر نمیافتاد که در جستوجوی اموال سرقتی یک سرقت بزرگ سراغ خانه چند بازنشسته در جورشولم برود. نه، در دنیای واقعی، افراد سالخورده فقط در خانه میماندند و جدول کلمات متقاطع حل میکردند.
نویسنده | کترینا اینگلمن سوندبرگ |
مترجم | کیهان بهمنی |
شابک | 9786003841376 |
ناشر | نشر آموت |
موضوع | رمان خارجی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 568 |
وزن | 506 گرم |