معرفی و دانلود کتاب دیوید کاپرفیلد اثر چارلز دیکنز رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: چارلز دیکنز
- مترجم: محسن سلیمانی
- ناشر: نشر افق
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 352
- سال انتشار: 1850 میلادی
- افتخارات: -
کتاب دیوید کاپرفیلد نوشتهای تراژیک است که به قلم چارلز دیکنز برای نخستین بار در سال 1850 میلادی منتشر گردید. داستانهای زیادی در مورد بچههای یتیم تاکنون تالیف گردیدهاند که بسیاری از آنها در زمره محبوبترینها هم قرار گرفتهاند اما میتوان گفت یکی از متفاوتترین و غیر کلیشهایترین آنها دیوید کاپرفیلد است که خود نویسنده بارها در زندگیاش به این نکته اشاره کرده است که آن را از سایر کتابهایش برتر میداند، زیرا برگرفته از زندگی شخصیاش در دوران کودکی و نوجوانی بوده و از طریق آن توانسته است به آسیبهای روحی و روانی یک انسان در سالهای آغازین زندگی و شکلگیری شخصیتش بپردازد. البته خواننده با مطالعه کامل اثر پیش رو به این درک خواهد رسید که دیکنز به صورتی غیر مستقیم انتقاداتی را متوجه اجتماع به خاطر آسیبهای روانشناختی و فقر موجود در آن میکند.
داستان به صورت اول شخص و از زبان دیوید روایت میگردد که آغاز آن مربوط به شب تولد دیوید است که شش ماه پیش از آن پدرش دار فانی را وداع گفته و پس از ورود عمهاش به خانه، مادر زایمان کرده و فرزندش دیوید را سالها در کنار خود به همراه خدمتکار خانه، پگاتی، نگه میدارد و بزرگ میکند. مدتی نمیگذرد که مادر دیوید تصمیم به ازدواجی مجدد و این بار با مردی به نام آقای مردستون میگیرد مردی که سختگیری و بداخلاقی از خصیصههای اخلاقیاش به شمار میروند و بجای آنکه در درسها همراه و کمک دیوید باشد بر عکس در زمان پیش آمدن مشکلاتی در رابطه با مدرسه پسرک مظلوم قصه را کتک میزند. اوضاع دیوید در مدرسه و در میان دانشآموزان دیگر و همکلاسیهایش هم زیاد تفاوتی با موقعیتش در خانه ندارد و کلارا، مادرش هم کمکی از دستش برنمی آید.
اوضاع به همین منوال ادامه مییابد تا اینکه پسری با نام استی ئر فورث که خانواده متمولی دارد و از افراد محبوب مدرسه در میان معلمان و دانشآموزان به حساب میآید دوستی صمیمانهای را با دیوید شکل میدهد و اوقات زیادی را با هم سپری میکنند. با مرگ کلارا دیوید مجبور میشود دیگر به مدرسه نرفته و به نزد ناپدری بد اخلاقاش برگردد و پس از شدت گرفتن نامهربانیها و البته اخراج خدمتکار از خانه بدست مردستون، دیوید با پگاتی به خانه او و خانوادهاش میرود تا بتواند زمانی را با آنها زندگی کند. در این میان امیلی که نام خواهرزاده خانم پگاتی میباشد یک دل نه صد دل عاشق دیوید شده و آنها به هم قول میدهند این رابطه عاشقانه را حفظ کرده و با هم بمانند. دل باختن پگاتی آنهم به صورت اتفاقی به راننده کالسکه شهر ورق دیگری از این ماجراها میباشد و همچنین نقشههایی که مردستون برای اموال و ارثی که به دیوید از خانواده کاپرفیلدها میرسد قصه روایت شده را پیچیدهتر مینماید.
شخصیت اصلی داستان یعنی پسرک قصه دست روی دست نمیگذارد و به لندن فرار میکند تا شاید با رفتن پیش عمهاش، خانم تراتوود، بتواند شرایط را به نفع خود تغییر دهد و البته موقعیتهای گوناگون دیگری که برای او و دیگر اشخاص رمان مذکور پیش میآیند که با خواندن کامل کتاب به صورت کم نظیری از آن لذت خواهید برد. وجود اشخاصی همچون اگنس و دورا ادامه و پایانبندی اثر را بسیار جذابتر هم خواهند کرد.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب دیوید کاپرفیلد به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
چارلز جان هافم دیکنز (Charles Dickens) نویسنده برجسته انگلیسی بود که در روز 7 فوریه سال 1812 در لندپورت انگلستان متولد شد. وی که پس از شکسپیر یکی از تاثیرگذارترین نویسندههای زبان انگلیسی محسوب میشود پس از پایان دوره مدرسه و شروع به فعالیت در یک دفتر وکالت، قصد داشت هنرپیشگی را به عنوان شغل اصلیاش برگزیند اما به دلیل بیماری فرصت آن را از دست داد و پس از مدتی به روزنامهنگاری و نشان دادن تواناییهایش در آن، نویسندگی را به صورت حرفهای آغاز کرد و ادامه داد. آثار مطرحش مواردی از جمله: خانه متروک، الیور توئیست، نیکلاس نیکلبی و سرود کریسمس بودند که در نهایت این رماننویس مطرح در روز 9 ژوئن سال 1870 چشم از جهان فرو بست.
علاقه مندان به آثار کلاسیک به ویژه دوستداران کتابهای چارلز دیکنز میبایست دیوید کاپرفیلد که به عقیده خودش و بسیاری از منتقدین بهترین اثر او میباشد را با تمرکز و توجهی کامل مطالعه نمایند. همچنین افرادی که آثار اجتماعی را بسیار زیاد برای خوانش میپسندند میتوانند مخاطب این اثر باشند.
کتاب پیش رو توسط نویسنده مشهورش در بیست و پنج بخش مطالبش را در اختیار مخاطبان قرار داده است. دیوید کاپرفیلد در بازار نشر توسط انتشارات گوناگونی از جمله نشر افق در 352 صفحه چاپ و توزیع گردیده است.
عمهام یک موقعی پدرم را خیلی دوست داشت، ولی وقتی پدرم، به قول او با یک عروسک مومی (مادرم) ازدواج کرد، خیلی به عمهام برخورد. البته عمهام اصلاً مادرم را ندیده بود ولی میدانست که مادرم هنوز بیست سالش هم نشده، در حالی که سن پدرم دو برادر مادرم بود. از آن به بعد، خانم بتسی دیگر پدرم را ندید. بله! در آن بعد از ظهر، بعد از ظهری که من با اجازهی شما اسمش را جمعهی پرحادثه میگذرام، وضع به این ترتیب بود.
مادرم کنار بخاری دیواری نشسته بود. حالش بد بود و خیلی غمگین، با چشمانی پر از اشک، به آتش نگاه میکرد و با ناامیدی به سرنوشت خود و نوزاد یتیم و غریبی که در شکمش بود، فکر میکرد. چون در آن بعد از ظهر طوفانی، حتی مطمئن نبود از زایمانی که در پیش دارد، جان سالم به در میبرد یا نه. اما وقتی سرش را بلند کرد تا اشکهایش را پاک کند، از پشت پنجرهی روبهرو، زن غریبهای را دید که به طرف باغ میآید. وقتی دوباره نگاه کرد، مطمئن شد که زن، عمهام خانم بتسی است. چون قیافهاش چنان جدی و خونسرد و رفتارش چنان خشک بود که کسی غیر از او نمیتوانست باشد. بعد هم وقتی به خانه رسید، به جای اینکه زنگ بزند، بینیاش را چنان به شیشهی پنجره فشار داد که دماغش کاملاً پخ و سفید شد و بعد همچنان به طرف مادرم چرخید و اخم کرد که مطمئن هستم به دنیا آمدنم را در آن روز جمعه، مدیون عمهام هستم.
به این فکر کرده بودم که چگونه چیزهایی که اتفاق نیفتادهاند، از نظر تأثیر، درست مثل اتفاقهایی که به نتیجه رسیدهاند، برای ما واقعی هستند.
من روز جمعه، ساعت 12 شب به دنیا آمدم و پرستار و عاقله زنهای همسایه میگفتند که چون در آخرین لحظات جمعه شب به دنیا آمدهام، سرنوشت نحسی در انتظارم خواهد بود!
بله، او بسیار آدم خوبی است. دشمن هیچ کس نیست به جز خودش.
آن شب، شبى طولانى و غمناک بود. انتظار نداشتم تا زمان فرا رسیدن مرگم رنگ آرامش را ببینم. تصمیم گرفتم از انگلستان مهاجرت کنم زیرا دیگر نمىتوانستم در آن خانهاى که با دورا آنقدر خوشبخت بودم، بدون او بمانم.
پیش از آن که بروم، تردلز براى ملاقات با من و عمهام آمد و گفت که یوریا هیپ براى بازپرداخت پولى که دزدیده بود و نظم دادن به تجارت آقاى ویکفیلد چه کارهایى انجام داده است. تردلز گفت: «آقاى دیک و من یوریا را در کانتربرى نگه داشتیم. همۀ دفترها و مدارک را بررسى کردیم تا به همۀ تقلبها و جعل اسناد پى بردیم و دوباره همهچیز را مرتب کردیم. اگر آقاى ویکفیلد بخواهد الان بازنشسته بشود مىتواند بدون هیچ دردسرى بدهىهاى خودش را بپردازد.»
اگنس گفت: «خوشحالم که به کسى بدهکار نیستیم.»
تردلز گفت: «ولى متأسفانه براى شما و پدرتان پول کمى باقى مىماند.»
اگنس با خوشحالى گفت: «من مىتوانم درآمد داشته باشم. مثلاً مدرسهاى را اداره کنم. مىدانم که مىتوانم معلم موفقى باشم.»
نویسنده | چارلز دیکنز |
مترجم | محسن سلیمانی |
شابک | 9789643692971 |
ناشر | افق |
موضوع | داستان کودک و نوجوان |
قطع | وزیری |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 352 |
وزن | 506 گرم |
سایر توضیحات | - کلکسیون کلاسیک 12 |
شخص من اصلا به کتابهای خلاصه شده علاقه ندارم. این کتاب، اصل نیست و خلاصه شده. ولی متاسفانه به این حقیقت اشاره نشده.
دوستان این مورد رو مد تظر داشته باشید این کتاب متن کامل نیست، کوتاه شده هست.
راضی نبودم چون نگفته بودن کتاب کوتاه شدست
دسترسی آسان به کتابهای مورد علاقه م از طریق دی جی کالا
من هنوز کامل نخوندم ودارم به خوندن این کتاب ادامه میدم به شما پیشنهاد میکنم که حتما این کتاب رو مطالعه کنید تا الان ک خوندم خیلی کتاب جالب و خوبیست
یک کتاب عالی و مفهومی حتما جوانان مطالعه کنند
کتاب ترجمه خوب و رونی داره داستان جذابی که اثر دیکنزه کاغذش کاهی نیست ٬ بالکیه که اصلاً چشم درد نمیگیره مثل حالت مطالعه گوشیه
بسته بندی عالی بود . یکی از معروفترین اثار دیکنز
از خوندن این کتاب واقعا لذت بردم.ممنون از که این امکانات رو فراهم میکنه که کتاب رو با قیمت مناسب خریداری کنیم. ترجمه کتاب خوب هست و برگه های کتاب کاهی هست و باعث سبکی کتاب شده
کتاب خلاصه داستان اصلیه اما در کل برای کسای که میخوان کتاب رو بخونن ولی حوصله ندارند خوبه
بشدت خرید این کتاب را پیشنهاد میکنم بسیار جذاب است و قطعا از خواندن آن لذت خواهید برد
پسرم دوست داشت
کتابش طبق مشخصات بود
خلاصه شده ولی برای نوجوانان جالب
عالی بود عالی