معرفی و دانلود کتاب قمارباز اثر فیودور داستایوفسکی رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: فیودور داستایوفسکی
- مترجم: سروش حبیبی
- ناشر: نشر چشمه
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 215
- سال انتشار: 1866 میلادی
- افتخارات: -
رمان قمارباز نوشته خلاقانه دیگری از فیودور داستایوفسکی میباشد که نویسنده در آن طمع گروهی از قماربازان در جامعه آن روز اروپا را به تصویر میکشد و زبان داستان حالتی طنز و روانشناختی دارد. کتاب مذکور که نخستین بار در سال 1866 به زبان روسی چاپ شد بارها از سال 2014 میلادی مورد اقتباس قرار گرفته و از آن فیلمها و سریالهایی ساخته شده است. داستان اگرچه خیلی طولانی نیست اما از چندین شخصیت خلق شده بهره میبرد که هر کدام با داشتن خصیصههای مربوط به خود نقشی اساسی را ایفا مینمایند. شخصیت اصلی داستان الکسیس نام دارد که یک معلم است با بیست و پنج سال سن در هتلی مجللی در یک استراحتگاه آلمانی به همراه یک ژنرال سالخورده زندگی میکند. وظیفه الکسیس آموزش دو فرزند خوانده دختر ژنرال است که اکنون خردسال هستند، در حالی که وی از علاقه ژنرال به خودش اطلاعی ندارد. از طرفی ژنرال با بدهی قابل توجهی به یک شخص فرانسوی به نام دوگریو روبه رو است که حتی با وجود بدست آوردن مبلغی از رهن ملکهایش تنها بخش کمی از آن را قادر است که پرداخت کند، از این رو به دنبال راهی است تا بتواند تمام بدهیاش را تسویه کند.
آنتونیدا عمه ژنرال که شخصی متمول است و از بیماریهای مربوط به کهولت سن رنج میبرد با ثروت زیادی که دارد و ارثی که پس از مرگش به ژنرال خواهد رسید تنها کورسوی امید برای وی به شمار میرود. در خلال ماجراهای ژنرال و دوگریو، پای پولینا دختر ناتنی ژنرال به داستان باز میشود که الکسیس عاشقانه دوستش دارد اما به واسطه فقری که از آن رنج میبرد نمیتواند تکیه گاه خوبی در شرایط مذکور برایش باشد و برعکس برای گذران زندگی به او و ناپدریاش وابستگی زیادی دارد.
در این میان شخصی به نام آقای آستلی که اتفاقاً شخصیت مورد احترامی هم دارد، رقیب عشقی الکسیس محسوب میشود و خطر از دست دادن پولینا، نگرانیهایی را برای معلم داستان ایجاد مینماد تا جایی که او برای بدست آوردن معشوقهاش به شرطی تن میدهد که شرایط زندگیاش را دگرگون میسازد و آن این است که میپذیرد به کازینو شهر برود و روی میز رولت شرطبندی کند. شروع قمار برای الکسیس خوشایند است و برای او مبالغ قابل توجهی پس از بردهایش به ارمغان میآورد اما با ادامه این روند دچار بحرانهایی میشود که با خواندن کامل داستان میتوانید از آن اطلاع کامل یابید.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب قمارباز گوش دهید و آن را دانلود کنید:
فیودور داستایوفسکی (Fyodor Dostoevsky) نویسنده روسی بود که در سال 1821 میلادی در خانوادهای فقیر متولد شد. وی که تجربههای تلخ زیادی از جمله فوت مادرش آنهم زمانی که فقط 15 سال سن داشت و همچنین مرگ پدرش که تازه یک سال پس از ورودش به دانشکده نظامی اتفاق افتاد، را با خود به همراه داشت. او پس از مدتی خدمت در ارتش به حرفه مورد علاقهاش یعنی نویسندگی پرداخت و آثاری همچون رمانهای بیچارگان، خاطرات خانه اموات، ابله و قمارباز را خلق کرد. او پس از تحمل سختیهای فراوان در زندگیاش سرانجام در سال 1881 جان به جان آفرین تسلیم کرد.
علاقه مندان به آثار داستایوفسکی مطمئناً با خواندن این اثر همانند دیگر کارهایش بازهم به اعجاز قلم او پی خواهند. برد لذا یکی از گروههایی که مطالعه قمارباز به آنها توصیه میگردد، این عده هستند. همچنین به افرادی که خواندن درامهایی این چنینی که از آثار مخرب یکی از اعتیادهای جوامع گوناگون یعنی قمار پرده برمیدارد و چگونگی آسیبپذیری انسانها را در برابر آن به تصویر میکشد را میپسندند، هم پیشنهاد مطالعاتی خوبی خواهد بود.
کتاب قمار باز توسط ناشرین گوناگون از جمله نشر چشمه در بازار کتاب ایران چاپ شدهاند و بارها مورد تجدید چاپ قرار گرفتهاند. این کتاب که یکی از بهترین ترجمههایش مربوط به جلال آل احمد میباشد در بیش از 200 صفحه پس از یک مقدمه داستان اصلیاش در اختیار مخاطب قرار میگیرد.
اگر به من دستور میداد که خودم را به زمین پرت کنم این کار را میکردم. اگر آن را فقط به عنوان شوخی گفته بودی با تحقیر میگفتی، تف روی من میانداخت. حتی آن وقت هم باز من خودم را به زمین پرت میکردم.
اما قمار بازها میدانند که چگونه یک مرد میتواند تقریباً بیست و چهار ساعت پشت میز کارت بنشیند بدون اینکه به راست یا چپش نگاه کند.
و همه چیز مثل یک رویا پرواز کرد، حتی اشتیاق من و با این حال واقعاً قوی و واقعی بود اما حالا کجا رفته است؟ در واقع این فکر گهگاه در سرم میچرخد: آیا آن موقع از ذهنم خارج نشدم و تمام مدت را در جایی در یک دیوانه خانه نشسته بودم و شاید الان آنجا نشسته باشم.
اگر روح از احساسات بسیار زیادی عبور کرده باشد احتمالاً دیگر نمیتواند با آنها ادامه دهد، بلکه هیجانزدهتر میشود و احساسات بیشتر و قویتری را میطلبد تا زمانی که در نهایت خسته شود.
میخواستم اسرار او را درک کنم. میخواستم پیش من بیاید و بگوید: دوستت دارم و اگر این طور نیست، اگر این دیوانگی بیمعنا بود، پس... خب چه چیزی برای اهمیت دادن به آن وجود داشت؟ میدانستم چه میخواهم؟ مثل یک دیوانه بودم تمام چیزی که میخواستم این بود که در کنار او باشم، در هاله شکوهش، در درخشش او، همیشه و برای همیشه در تمام عمرم دیگر چیزی نمیدانستم.
خب بله، بله، بردگی شما لذت بخش است. در نهایت در ذلت و بیاهمیتی لذتی هست. ادامه دادم: شیطان میداند شاید در شلاق خوردن هم لذتی وجود داشته باشد، وقتی شلاق روی پشتت فرود میآید و گوشتت را پاره میکند. اما شاید بخواهم لذتهای دیگری را هم امتحان کنم.
مردم واقعاً دوست دارند بهترین دوستان خود را در حالتی تحقیر شده ببینند، بخش بزرگی از دوستی بر اساس تحقیر است و این یک حقیقت قدیمی است که برای همه افراد باهوش شناخته شده است.
بدانید که من دقیقاً هیچ چیز را فراموش نکردهام اما برای مدتی همه چیز را از ذهنم بیرون انداختم حتی خاطرات را تا زمانی که شرایطم را به طور اساسی بهبود بخشم بعد آنوقت خواهی دید من از مرگ برمی خیزم.
روسها به تنهایی قادرند بسیاری از متضادها را در یک زمان در خود ترکیب کنند.
یا شاید به این دلیل است که پیروزی برای شما بسیار ضروری است. مانند غریقی هستید که به نی چنگ میاندازد، خودت قبول داری که تا زمانی که در حال غرق شدن نباشی نی را با تنه درخت اشتباه نمیگیری.
گاهی اتفاق میافتد که دیوانهکنندهترین فکر غیر ممکنترین تصور، چنان در سر فرد تثبیت میشود که در نهایت فکر یا تصورش را واقعیت میداند، بعلاوه اگر آن فکر یا تصور با میل قوی و پرشور ترکیب شود فرد به فکر یا تصور مذکور به عنوان امری سرنوشت ساز اجتناب ناپذیر و از پیش تعیین شده نگاه میکند، چیزی که حتماً اتفاق خواهد افتاد. نمیدانم آیا در این امر چیزی در ماهیت ترکیبی از احساسات یا تلاش زیاد اراده یا خنثیسازی انتظارات واقعی خود و غیره وجود دارد، نمیدانم.
نه این پولی نبود که برایش ارزش قائل بودم چیزی که میخواستم این بود که همه این اوباش هاینتز، صاحبان هتلها و خانمها درباره من صحبت کنند، داستانم را بازگو کنند، از من تعجب کنند، کارهایم را تحسین کنند و بردهای من را بپرستند.
خب، چی، چه چیز جدیدی میتوانند به من بگویند که خودم نمیدانم؟ و آیا نکته این است؟ نکته اینجاست که یک چرخش چرخ و همه چیز تغییر میکند و همین اخلاق گرایان، اولین نفری خواهند بود که با شوخیهای دوستانه به من تبریک میگویند و همه آنها مثل الان از من دور نمیشوند. تف بر روی همه آنها. من الان چی هستم؟ صفر، فردا چه میتوانم باشم؟ فردا ممکن است از مرگ برخیزم و از نو شروع به زندگی کنم. من ممکن است مردی را که در وجودم است قبل از گم شدن پیدا کنم.
همچون آدمی گیج و احمق، مادر بزرگ را ترک کردم، سعی میکردم آنچه را که برای کسان ما اتفاق افتاده بود، وضع جدیدی را که امور به خود گرفته است پیش خودم تصور کنم. خوب میدیدم که آنها هنوز نتوانستهاند خود را حتی از اولین تاثیر وقایع نیز به خصوص ژنرال رهایی بدهند.
نویسنده | فیودور داستایوسکی |
مترجم | سروش حبیبی |
شابک | 9786002291820 |
ناشر | چشمه |
موضوع | رمان خارجی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 215 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 242 گرم |
سایر توضیحات | - از یادداشتهای یک جوان |
این کتاب اولین کتابی بود که از داستایوسکی خواندم و بسیار مجذوب آن شدم، طوری که بلافاصله بعد از آن خواندن "ابله" را شروع کردم. کتاب بخاطر حجم کمی که دارد خیلی زود به نتیجه می رسد و خواننده را زیاد منتظر نمی گذارد (برعکس ابله). از نظر موضوع، قمارباز برای من بسیار جذاب تر از ابله بود، اما از ابله چیزهای زیادی یاد گرفتم و برایم مانند یک کلاس درس بود. در مجموع هر دو کتاب بینش جدیدی از زندگی به شما می دهد و خواندنشان را به شدت توصیه می کنم.
سلام من اینو خوندم گفتم نظرم رو بنویسم این رمان محشر هست فقط باید در اون فکر و تامل کرد تا به ارزش والای معنوی و درس زندگی که به ما میده رسید نویسنده با شرح شخصیت و رفتار و طرز فکر و روحیه و روان شخصیت های داستان به طرز محشری داستانی فوق العاده مطرح کرده مثلا شخصیت دختری که فقط دنبال پول است و خودشو به تمام مردای پولدار میخواد تحمیل کنه و وقتی پول نداری نگاهت هم نمیکنه شخصیت یه انسان در موقع پول داشتن و نداشتن و نگاه مردم که چه تغییری به سرعت میکنه شخصیت دختری که احساساتش رو مخفی نگه میداره و ویژگی یه دوست واقعی که وقتی حقیر شدی و روحت مرد باز کمکت میکنه وعشق یه معلم سرخونه که اونو وادار به قمار میکنه و.....خلاصه عاشقشم
من به شخصه آدمی نبودم که کتاب خون باشم شاید کلا 3-4 تا کتاب رمان تو زندگیم خونده بوده باشم ولی با خوندن این رمان الان رقبت زیادی دارم که رمان های بیشتری بخونم و واقعا این رمان رو برای کسایی که میخوان مثل من شروع کنن به رمان خوندن توصیه میکنم چون واقعا متن گیرایی داره
اولین رمانی بود که از یه نویسنده روس خوندم و از اون به بعد عاشق داستایوفسکی و ادبیات روسیه شدم. آخرای اسفند 94 خیلی خیلی اتفاقی به پیشنهاد یکی از دوستان خریدمش و با وجود درس و دانشگاه و مشغلههای پایان سال، تو 4 روز خوندنمش. به شدت برام هیجان انگیز بود و نویسنده رو درک میکردم.
داستا یوفسکی در این کتاب توانسته است هیجان قمار کردن و لذت آن در هنگام پیروزی و همچنین احساس بدبختی و نا امیدی را در لحظه باخت به تصویر بکشد و انسان را یکجورایی در آخرین خط کتاب تشویق به ریسک کردن کند.
تازه ب دستم رسیده.تا نصف خوندم عالی بود.ممکنه اوایل کتاب یخورده سردرگم بشید ولی رفته رفته مسیرشو پیدا میکنید. خیلی پرمحتواست.دوس داشتنیه.و در عین حال جذاب.بی صبرانه منتظرم ببینم اخرش چی میشه کسی که بسیار مغروره ولی جلو عشقش عزت نفسش میاد پایین و حاضره براش بمیره. داستان خوبیه حتما پیشنهاد میکنم.
من این کتابُ دو سه روزه که به دستم رسیده تقریبا رو به تمامه این داستان رو درسته که داستایوسکی خیلی زود و با عجله نوشته ولی خیلی کتاب دل نشینیه و همه ی کاراکتر های داستان رو به صورت مجزا تعریف میکنه ، در کل ارزش خرید حتما داره اونایی هم که نظر خرید دارن اصلا هیچ تردیدی نداشته باشن و سفارش بدن
یک موضوع خیلی جالب در این کتاب هست اینه که داستایوسکی به دلیل قراردادی که با ناشر خودش داشت مجبور بود تا یه زمان مخصوص. کتاب رو تحویل ناشر بده وگرنه کل حق چاپ به ناشر تعلق میگرفت به همین دلیل همزمان با برادران کارامازف شروع به نوشتن این کتاب کرد که همزمان با هم اماده شدن. یعنی این شاهکار رو با عجله نوشته! واقعا فوق العادست این بشر
سلام صحافی بسیار مناسبی دارد و اینکه ترجمه روان سروش حبیبی هم بسیار عالیست و خود کتاب هم که فوق العاده ست...
برای افرادی مناسبه ک رمان خون حرفه ای باشند. من ۱۸ سالمه و نزدیک ۶ ساله همه جور رمانی میخونم ولی بازم درکش و خوندش واسه من سخت بود تو خریدتون دقت کنید
واقعا کتاب خوبیه.حتما بخونید.
کتاب به سبک واقع گرا و بر مبنای تجربیات خود نویسنده به نثر درامده و داستایوسکی با ظرافت و باریک بینی بازتابی از حالات زندگی را درون صفحات این رمان پدید اورده است. من حالا چه هستم؟ هیچ! صفر! فردا چه خواهم شد؟ فردا ممکن است باز از میان مردگان برخیزم و زندگی نویی شروع کنم. و «انسان» را، تا هنوز کاملا در من تباه نشده، کشف کنم.«قمارباز»
قمارباز یک رمان کوتاه و تاثیرگذار از داستایفسکیه و بهترین ترجمهی آن هم از استاد حبیبی است. چاپ روی کاغذ بالکی هم هنگام مطالعه چشمها را خسته نمیکند و هم بخاطرش درختی قطع نمیگردد. تنها دلخوری من بستهبندی ضعیف تامین کننده هست که به هنگام حمل و نقل باعث لبپر شدن کتاب شده و از عزیزان خواهش میکنم یک فکری به حال این مشکل بکنند تا موقع حمل و نقل کتابها کاملا سالم بدستمون برسند چون بستهبندی خود عالیه و معلومه قبل رسیدن به دیجی این اتفاق میافته
طراحی جلد عالی داره .ترجمه هم که دیگه نگم براتون:خیلیییی عالی و از کاغذ بالک تهیه شده که حافظ محیط زیست و چشماتون رو خسته نمیکنه
قمار باز چند سطح پایین تر از دیگر اثارشه ولی باز هم قلم داستایوفسکی و قابل پرستش. برادران کارامازوف رو به تمامی دوستان اهل تفکر پیشنهاد میدم اما نه برای کسانی که سطحی میخونن و میگذرن شاید یکم اذیتشون کنه چون کتاب سطر هایی داره که اجازه پیشروی رو از ادم میگیره و چند ساعتی درگیرتون میکنه. پادشاه نویسندگاه ، داستایوفسکی عزیز