معرفی و دانلود کتاب گوژپشت نتردام اثر ویکتور هوگو رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: ویکتور هوگو
- مترجم: جواد محیی
- ناشر: نشر نیک فرجام
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 470
- سال انتشار: 1831 میلادی
- افتخارات: -
رمان گوژپشت نتردام شاهکاری دیگر از نویسنده فرانسوی ویکتور هوگو است که برای نخستین بار در سال 1831 چاپ شد و علاقه مندانش را از خواندنش بهرهمند ساخت. نام شخصیت اصلی داستان کازیمودو میباشد که از تقدیر خاصش جوانی ناقص الخلقه با چهرهای زشت است. وی بزرگ شده در کلیسای نتردام است و به دست شخصی به نام کلود فرولو که رئیس نگهبانان شهر قلمداد میشود در این مکان بزرگ شده و پرورش یافته است. ماجراهای پر پیچ و خم کتاب، از زمان آشنایی کازیمودو با اسمرالدا کلید میخورد. اسمرالدا دختر فوقالعاده زیبایی است که به فال فروشی و دوره گردی در شهر مشغول میباشد و حرکات رقصی را هم همراه با بزش انجام داده و موجبات سرگرمی مردم را فراهم مینماید. عشق و علاقهای که میان این دو پیش میآید و البته ورود مردی به نام فوبوس به شهر که درگیری او با قصههای مرتبط با اشخاص اصلی رمان، جوهره اصلی نوشته هوگو به شمار میآید.
به تصویر کشیدن جزئیات زمانی و مکانی توسط مولف از جمله کلیسای نتردام و یا صحنهای که کازیمودو در میدان اعدام قرار است شلاق بخورد و همچنین پایانبندی بسیار عالی داستان بر گیرایی و جذابیت بیبدیل اثر میافزاید. به هر حال بیدلیل نیست که تاکنون این کتاب پس از سالها به 50 زبان زنده دنیا ترجمه شده و میلیونها نسخه از آن در کشورها و قارههای مختلف توزیع گردیده است. مفاهیمی مانند هرزگی کردن یک طلبه، بدعهدیهای یک افسر و از خود گذشتگیهای یک انسان که در ظاهر شبیه به یک هیولا میباشد، همگی داستانی را پیش روی مخاطب قرار میدهند که خواندنش بسیار لازم به نظر میرسد. لازم به ذکر است که از روی کتاب مذکور تاکنون چندین فیلم سینمایی، سریال و مینی سریال در دورههای مختلف زمانی اقتباس و ساخته شده است.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب گوژپشت نتردام به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
ویکتور هوگو (Victor Hugo) از نامیترین شعرا و نویسندگان فرانسوی است که در سال 1802 در خانوادهای نظامی متولد شد. وی مدتی را بخاطر شغل پدر و برادرانش در اسپانیا زندگی کرد و پس از اتمام دوران متوسطه، تحصیلات دانشگاهی خود را در رشته حقوق به پایان رساند. هوگو که اولین اثرش را در سال 1823 به جهانیان عرضه داشت به غنی شدن ادبیات کلاسیک جهان کمک شایانی کرد و از آثار دیگرش میتوان به: بینوایان، آخرین روزهای یک محکوم به اعدام و مردی که میخندد اشاره کرد. او در نهایت در سال 1885 در پاریس درگذشت.
دوستداران رمانهای کلاسیک به ویژه علاقه مندان به آثار ویکتور هوگو، پیشنهاد میشود رمان بسیار زیبای گوژپشت نتردام را برای مطالعه از دست ندهند.
کتاب مذکور توسط چندین انتشارات و مترجم مختلف در بازار کتاب ایران، در دسترس علاقه مندان قرار گرفته است و داستانش پس از یک مقدمه در دو بخش در نسخههای مختلف تا 470 صفحه روایت گردیده است.
ژان شومینه بزرگی در گوشه اتاق دید که آتشی در آن نبود یک دمنده آتش غبار گرفته در کنار شومینه بود، روی دیوارها به زبانهای مختلف چیزهایی نوشته شده بود به نظر میرسید تمام اتاق در حال ویرانی است. کلود فرولو روی آن صندلی دسته دار نشسته بود و روی کتاب بزرگ و مصوری خم شده بود. پشتش به در بود و صدای باز شدن در را نشنید او با خود حرف میزد. ژان نمیخواست مزاحم کار برادرش شود اما پول لازم داشت به خودش گفت: برادرم دیوانه شده است، بعد متوجه شد که شاید چیزهایی دیده است که نباید میدیده و به همین دلیل عقب رفت، در را بیسر و صدا بست و بعد با صدای بلند در زد.
وای برای دومین دفعه که تو را دیدم بیهوش شدم و هوش از دست دادم دیوانه و سرگردان شدم دیگر نمیخواستم یک لحظه از تو دور باشم نمیدانستم کجا بروم و چگونه تو را به چنگ آورم. میدیدم ریسمانی به بالهای شکستهام بسته شده و سر دیگر آن به پای شیطانی است و او مرا دنبال خود میکشاند. در کوچه و بازار به دنبالت ولو و آواره بودم و در پایان روز چون به حجره باز میگشتم میدیدم عشق و علاقهام هزاران بار از آغاز بیشتر شده است.
میدانستم که تو یک دختر کولی و جادوگری میخواستم تو را به دادگاه کشانده و خود را از دستت خلاص کنم دستور دادم که دیگر نگذارند در میدان گرو معرکه بگیری بدین وسیله پیش خود تصور میکردم که خواهم توانست فراموشت کنم اما تو به دستورم اعتنا ننموده و باز هم در میدان ظاهر شدی.
آن سال یعنی 1482 کازیمودو بیست ساله بود و کلود فرولو 36 سال داشت. کازیمودو تازه پا به سن جوانی میگذارد در صورتی که کلود فرولو از نردبان جوانی بالا رفته و به سوی جاده کهولت و پیری گام بر میداشت. او اکنون دیگر گذشته از توجه به درس و اندوختن دانش و حکمت، در اندیشه برادر نیز بود ولی برادرش ژان فرولو که تازه دوران پر شر و شور جوانی را میگذراند رفته رفته به بیماری و عیاشی و تنبلی میگرایید و از درس خواندن، کاهلی مینمود و در مدرسه فتنهانگیزی میکرد.
صبح روز بعد وقتی ژان فرولو لباس میپوشید تا بیرون برود متوجه شد کیف پولش خالی است او هیچ پولی نداشت خطاب به کیف خالیاش گفت: اوه چه بیرحمانه، به خاطر خوشگذرانی شبانهام خالی شدهای. ژان کفشهایش را پوشید و گفت باید به دیدن برادرش برود او به خودش گفت سخنرانی مفصلی برایم میکند اما دست کم کمی از او پول میگیرم.
سر راهش به کلیسا، بوی نان تازه از نانواییها به مشام رسید اما هیچ پولی نداشت که صبحانه بخورد وقتی به کلیسای نتردام رسید نمیدانست باید وارد شود یا برگردد او چند دقیقه قدم زد و فکر کرد. در حالی که در پای پلکان اصلی قدم میزد و به عقب و جلو میرفت به خودش گفت: نمیخواهم امروز بنشینم و سخنرانی مفصل او را گوش بدهم اما به سکههایش نیاز دارم.
او از مردی که از پلکان کلیسا پایین میآمد پرسید: شما معاون اسقف را دیدهاید؟ مرد در حالی که دور میشد گفت: به گمانم خودش را در اتاق برج زندانی کرده. ژان از پلکان بالا رفت و وقتی خود را به بالای برج و مقابل اتاق رساند از نفس افتاده بود کلید روی در بود در را هل داد اتاق تاریک بود در وسط اتاق یک صندلی راحت بزرگ و یک میز قرار داشت و چندین قطب نما، اسکلت حیوانات، ظروف شیشهای بزرگ و بطریهای پر از مایعات مختلف، همه جا پراکنده بودند کتابهای باز روی زمین پخش شده بودند و در تمام گوشه و کنار اتاق تار عنکبوت دیده میشد.
دختران و زنان کولی که از مشاهده دختری به آن خوشگلی در شگفت بودند همه او را روی دست گرفته و نوازش میکردند و میبوسیدند ولی دختر که از مادر خود جدا شده بود و آن قیافههای زشت و ناآشنا را میدید، میگریست. گریه کودک مادرش را به ترحم آورده او را در بغل گرفت و سر و صورتش را بوسید و دلداریش داد و در حالیکه غرق در شادی و نشاط بود به خانه بازگشت. به او گفته بودند که دخترت، خوشگلترین زنان روزگار و ملکه وجاهت دنیا خواهد بود او از این مژده مسرت بخش، از شادی در پوست خود نمیگنجید.
مردم هنگامی که کازیمودو را بر بالای برج عذاب دیدند فریادهای مسرتآوری کشیدند صدای همهمه و قهقهه و شادی مردم، تمام میدان را فرا گرفته بود دیری نپائید که رئیس پاسداران جلو آمده مردم را به سکوت دعوت کرد و با صدائی بلند فرمان محکومیت و مجازات کازیمودو را قرائت نمود. پس از آن مامورین مجازات لباسهای کازیمودو را از تنش بیرون آورده دست و پایش را با طناب و تسمه بستند. بیچاره کازیمودو که دیروز به اتفاق آرا مردم به پادشاهی دیوانگان انتخاب شده بود و زنده باد برایش میگفتند امروز با چنین وضع رقت باری خود را بر فراز برج عذاب میدید. همان مردم در برابرش ایستاده و چشم به راهند که شلاق خوردنش را تماشا کنند.
لباس را از روی سینهاش کنار زد و نشان داد زخمهایی مانند چنگال پلنگ در سینهاش نمایان بود. اسمرالدا همین که آنجا را دید لرزید. کشیش گفت: به من رحم کن تو خودت را بدبخت میخوانی ولی هنوز معنی بدبختی را نمیدانی بدبختی اینست که کشیشی پای بند عشق دختری شده و آن دختر از او بیزار باشد. این است که عاشق همه چیز خود را جوانی، شرافت و ایمان را تسلیم سازد و از معشوق حتی یک تبسم هم نبیند. افسوس که معشوق به جامه کثیف روحانی عاشق، توجه ندارد و دلش گرفتار ظاهر آراسته و زیبای جوان شهوت رانی است. بدبختی اینست که انسان معشوقهاش را روی سفره چرمین شکنجه ببیند و برای رهاییاش نتواند قدمی بردارد، اینست بدبختی.
نویسنده | ویکتور هوگو |
مترجم | جواد محیی |
شابک | 9786222580674 |
ناشر | نیک فرجام |
موضوع | داستان های فرانسه |
ردهبندی کتاب | ادبیات فرانسه (شعر و ادبیات) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | گالینگور |
تعداد صفحه | 470 |
وزن | 621 گرم |
سلام، دوستان عزیزی که در خصوص کتاب نظر میدهند دقت داشته باشند که دیگران با توجه به نظرات شما انتخاب میکنند. متاسفانه اکثر دوستان فقط از شکل و شمایل کتاب میگویند و بدون خواندن کتاب اظهار نظر میکنند. نظرهایی یک کلمه ای مثل عالیه، نویسنده اش معروفه و ... من که بعد از ۲۰ صفحه خواندن عذاب آور ، کتاب را کنار گذاشتم. نمیدونم عیب از ترجمه بود یا من . بهر حال نتونستم ارتباط بگیرم.
30 برگ از کتاب و خوندم و هنوز خوشم نیومده و تردید دارم از اینکه ادامه بدم یا نه
کتاب رو حتما تا اخر بخونید. اولاش یکم گیج میشید یا متوجه نمیشید ادامه بدید خیلی خوشتون میاد. واقعا عالی بود.
کتاب خوبی بود هم جنس کاغذ خوب بود و هم ترجمه
من این کتابو یک جا 360 تومن دیدم واقعا داره ارزون میده دمش گرم
کتاب های نویسندگان بزرگ باید مطالعه شود
کتاب کاملاسالم بود،متن ومحتوا وترجمه هم عالی بودن
عالیه خدا خیرتون بده حرف ندارین
تخفیف خوبی داشت ممنون از دیجی
خدمت عزیزان بگم که روی جلد نوشته ۱۴۲ هزار تومن و ۴۷۰ صفحه هست . ولی من فقط ۲۳ تومن خریدمش که انگار یجورایی مجانی هست .
کتاب های ویکتور هوگو ، کتاب های بسیار خوبین.. بنظرم همه باید بخوننش..در مورد کتاب هم باید بگم چاپ خوبی داره، کاغذش سفیده و پیشنهاد میشه..
بسیار زیبا و جذاب. موضوعش طوریه که وقتی شروع کنی دیگه دوست نداری زمین بزاریش. بسته بندی و کیفیت چاپ هم خیلی خوب بود.
سلام قیمت و متن کتاب خوبه
تخفیف بسیار مناسب
سلام من تو تخفیف خریدم و از قیمت راضی بودم و محتوا هم هالی بود اما هنگامی که بسته به دستم رسید کاملا چسب باز شده بود و بسته پاره بود و خود کتاب هم از حلد جدا شده بود عکس هم میزارم تا ببینید خدانگهدار
متن سنگینی داره ولی به نظرم قشنگه