ساندویچ ژامبون اثر چارلز بوکوفسکی

معرفی، خلاصه کتاب و دانلود pdf کتاب ساندویچ ژامبون اثر چارلز بوکوفسکی رایگان

کتاب ساندویچ ژامبون نوشته بسیار دوست داشتنی از چارلز بوکوفسکی می‌باشد که خودش آن را به همه پدر‌ها تقدیم کرده است و به نوعی روایت‌کننده بخشی از زندگینامه نویسنده و اتوبیوگرافی‌اش محسوب می‌گردد. داستان در رابطه با شرایط سخت زندگی یک پسربچه می‌باشد که در زمانی که جامعه با بحران‌های سختی روبروست در منطقه‌ای فقیر نشین با خانواده‌اش زندگی می‌کند. والدین پسربچه هر کدام دوست دارند فرزندشان به جایی برسد مثلاً پدر می‌خواهد پسرش مهندس شود اما به طور مرتب او را کتک می‌زند. نام پسر، هنری چیناسکی می‌باشد نامی که بوکوفسکی برای خودش در آثارش انتخاب کرده و در این داستان تمام تلاشش را می‌کند تا با بزرگ شدن و البته اضافه کردن چاشنی خشونت به شخصیتش، اعتباری قابل توجه برای خودش کسب کند.

نکته دیگر که می‌بایست در این قسمت اضافه کرد موقعیت هنری در مدرسه بود که به سبب چهره زشت و جوش‌هایش زیاد مورد اقبال قرار نمی‌گرفت و درس خوان هم نبود و به نامناسب بودن شرایطش در میان همکلاسی‌ها می‌افزود. عقاید مختلفی در مورد اینکه چرا بوکوفسکی چنین نامی را برای اثرش برگزیده است وجود دارد. بعضی می‌گویند در زمان کودکی بوکوفسکی عمدتاً صبحانه بچه‌ها ساندویچ ژامبون بوده و او خواسته از این طریق گریزی به خاطرات آن موقع بزند و عده‌ای دیگر معتقدند ماندن و یا به عبارت بهتر، گیر کردن در بین خواسته‌های پدر و مادرش و نوع تربیت آن‌ها او را به مانند ژامبون میان ساندویچ کرده بود و از این بابت این اسم را برای کتابش انتخاب نموده است.

یکی دیگر از ویژگی‌های بسیار قابل توجه شخصیت اول رمان، تغییر روحیاتش از یک انسان هنری و با قریحه به یک شخصیت خشمگین است که در نتیجه آن انزوا طلبی‌اش از جامعه و انسان‌ها بیشتر می‌شود. زیرا که از آن‌ها و رفتار‌هایشان منزجر می‌گردد. هنری جامعه کنونی را بسیار مضحک و ناپسند می‌داند و برای آنکه بتواند ذهن خود را کمی آرام کند به دنبال پناهگاه می‌گردد و در این بین، نوشتن و مشروب را مامنی برای خود می‌بیند و در موقعیت کنونی تنها انتخاب‌هایش می‌باشند. در دل داستان گاهی طنز هم وجود دارد اما طنزی که در پس آن غمی عمیق را به جا می‌گذارد و خواننده را به تامل در گفته‌های پسربچه وا می‌دارد.

دانلود کتاب ساندویچ ژامبون

در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل ساندویچ ژامبون به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.


دانلود pdf کتاب ساندویچ ژامبون

درباره چارلز بوکوفسکی

چارلز بوکوفسکی (Charles Bukowski) نویسنده آمریکایی آلمانی بود که در روز 16 آگوست سال 1920 در شهر آندرناخ آلمان متولد شد. وی پس از جنگ جهانی اول به همراه خانواده‌اش در سال 1923 به بالتیمور رفت. او دوره متوسطه را در دبیرستان لس آنجلس به پایان رساند و 2 سال را در دانشگاه لس آنجلس و در پی آن دوره‌های ادبیات و روزنامه‌نگاری را پشت سر گذاشت. بوکوفسکی که در 23 سالگی اولین اثرش را در یک مجله به چاپ رساند، آثار محبوبی همچون: هزار پیشه، هالیوود و عامه پسند را هم در کارنامه‌اش دارد و سرانجام در روز 9 مارس 1994 چشم از جهان فرو بست.

کتاب ساندویچ ژامبون مناسب چه افرادی است؟

به علاقه مندان به آثار بوکوفسکی که همیشه آثارش را با الهام از وقایع جامعه‌ای که در آن زیسته است و البته خاطرات خود در دوران کودکی، نوجوانی و مقاطع مختلف زندگی‌اش به نگارش درآورده است پیشنهاد می‌شود حتماً کتاب مذکور را مطالعه نمایند.

فهرست کتاب

کتاب ساندویچ ژامبون در 400 صفحه توسط نشر نگاه و با ترجمه‌ای از علی امیر ریاحی به بازار کتاب ایران روانه گردیده است و هنوز پس از سال‌ها گذشتن از اولین انتشار، بار‌ها مورد تجدید چاپ قرار گرفته و در لیست پرفروش‌ها می‌باشد.

بخش‌هایی از کتاب ساندویچ ژامبون

اگر بخواین یه اسب باربر و یه اسب مسابقه رو جفت کنین، کره شون نه قدرت داره و نه سرعت. یه نسل برتر از تولید مثل هدفمند به وجود می‌آد.

چیزی به اسم جنگ خوب و بد وجود نداره. تنها چیز بد توی جنگ شکسته. تو همه جنگ‌ها هر دو طرف به خاطر انگیزه‌های خوب جنگیدن. اما توی تاریخ فقط انگیزه طرف پیروز انگیزه اصیل و شریف عنوان شده است. اهمیتی نداره که کی حقه و کی باطل، فقط مهم اینه که کدوم طرف ژنرال‌ها و ارتش بهتری داشته!

بعد از مدتی رفتم سمت سالن ورزش. داشتم می‌رفتم کمدم را خالی کنم. در مورد من دیگر خبری از ورزش و تمرین نبود. مردم همیشه در مورد بوی تمیز و خوب عرق تازه حرف می‌زنند. کلی هم مجبورند برایش ورزش کنند. اما هیچ وقت در مورد بوی تمیز و خوب گه تازه حرف نمی‌زنند. واقعاً هیچ چیز باشکوه‌تر از ریدن بعد یک مالشعیر خوب نیست، منظورم وقتی است که شب قبلش بیست، بیست پنج تا خورده باشی. بوی ریدن بعد از چنان خوردنی همه جا پخش می‌شود و دست کم یک ساعت و نیم هم باقی می‌ماند. این باعث می‌شود واقعاً بفهمی هنوز زنده‌ای.

اغلب از پدرم بابت بیرون رفتن با فرنک کمی کتک می‌خوردم، اما فهمیدم که من به هر حال سهمیه کتکم را خواهم داشت پس بهتر است کار‌هایی که دوست دارم انجام بدهم.

هرکسی می‌توانست خوب باشد، اینکه جرئت نمی‌خواست!

خیلی خب خدا، فرض می‌کنیم تو واقعاً مرا در این شرایط قرار داده‌ای تا امتحانم کنی. تو مرا با مشکل‌ترین امتحان‌ها یعنی پدر و مادر و جوش‌هایم به آزمون کشیدی. فکر کنم امتحانت را قبول شدم… کشیش به ما گفت که هیچ وقت شک نکنید. به چی شک نکنیم؟ همیشه بیش از حد به من سخت گرفته‌ای، پس من ازت می‌خواهم که بیایی پایین و شک مرا برطرف کنی!

نمی‌شد به آدم‌ها اعتماد کرد. هر طور حساب می‌کردی باز آدم‌ها ارزش اعتماد کردن نداشتند.

در کتابخانه راه می‌رفتم و کتاب‌ها را نگاه می‌کردم. یکی یکی از قفسه در می‌آوردم. همه‌شان احمقانه و بی‌روح بودند. صفحه‌ها پر از کلمات بودند ولی چیزی برای گفتن وجود نداشت. اگر هم حرفی داشتند، آنقدر کش می‌دادند که وقتی به آن حرف می‌رسیدی دیگر حسابی از حوصله افتاده بودی.

مشکل اینجاست که همیشه انتخاب تو از بین دو تا بد است. مهم هم نیست که کدام را انتخاب کنی، هر کدام‌شان ذره‌ای از تو را می‌خورند تا آنجا که دیگر چیزی باقی نماند. بیشتر آدم‌ها در بیست و پنج سالگی تمام می‌شوند. و بعد تبدیل می‌شوند به ملتی بی‌شعور که رانندگی می‌کنند، غذا می‌خورند، بچه دار می‌شوند و هر کاری را به بدترین شکل‌اش انجام می‌دهند. مانند رای دادن به کاندیدای ریاست جمهوری ای که آن‌ها را یاد خودشان می‌اندازد.

ثروت یعنی پیروزی و پیروزی تنها واقعیت موجود بود.

در این جهان زندگی کردن کار خسته‌کننده‌ای است.

کم‌کم داشت از پدر بدم می‌آمد. همیشه چیزی بود که به خاطرش عصبانی باشد. هرجا که می‌رفتیم با کسی جر و بحث می‌کرد. البته او به قصد دعوا نمی‌رفت؛ دیگران اغلب به آرامی شروع می‌کردند به مخالفت و او ناگهان خونش به جوش می‌آمد. به رستورانی اگر می‌رفتیم، که به ندرت هم پیش می‌آمد، همیشه چیزی بود که بهانه بگیرد، و دلیلی که پول ندهد: تو این بستنی خامه‌ای گه مگس هست! اینجا دیگه چه جای کوفتی‌ایه؟ خیلی عذر می‌خوام قربان، شما لازم نیست پول بدید، فقط تشریف ببرید.

من به مدرسه راهنمایی جاستین جونیور رفتم. تقریباً نصف بچه‌های مدرسۀ دلسی آمدند آنجا، دقیقاً هم آن نصفۀ قلدر و گنده‌بک‌شان. باقی نره‌غول‌ها از مدارس دیگر آمده بودند. بچه‌های کلاس هفتم ما بزرگ‌تر از بچه‌های کلاس نهمی بودند. وقتی برای ورزش به صف می‌شدیم وضع خنده‌داری بود، بیشترمان از دبیر‌های ورزش بزرگ‌تر بودیم. برای حضور غیاب که می‌ایستادیم، همگی خمیده بودیم با شکم‌های بیرون‌زده، سر‌های پایین، و شانه‌های افتاده. و معلم ورزش می‌گفت: «ای بابا! صاف وایستین! شونه‌هاتونو بدین بالا!»

هیچ‌کس وضعیت‌اش را عوض نمی‌کرد. ما همین بودیم، طور دیگری هم نمی‌خواستیم باشیم. همه‌مان از خانواده‌های افسرده‌ای آمده بودیم و اغلبمان هم سوءهاضمه داشتیم، و با این حال خیلی گنده و قوی بودیم. به نظرم، بیشتر ما خُردک محبتی از خانوادها‌مان دیده بودیم و بنابراین از کسی مهربانی و عشق گدایی نمی‌کردیم. بیشتر شبیه یک جُک بودیم، اما مردم مراقب بودند جلویمان نخندند. طوری بودیم که انگار خیلی زود بزرگ شده‌ایم و از بچه بودن حوصله‌مان سر رفته است. برای بزرگ‌ترهامان هیچ احترامی قائل نبودیم. مثل پلنگی بودیم که گَری گرفته باشد.

مشخصات کتاب ساندویچ ژامبون

مشخصات
نویسنده چارلز بوکوفسکی
مترجم علی امیر ریاحی
شابک 9786003760806
ناشر نگاه
موضوع رمان خارجی
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
گروه سنی بزرگسال
تعداد صفحه 400
تعداد جلد 1
وزن 460 گرم

نظرات کتاب ساندویچ ژامبون

  • sina salahshour sina salahshour

    این کتاب نسخه اول از چهارتا اثر اتو بیوگرافی چارلز بوکفسکی هست که دوران جوونیشو تو این کتاب نوشته. شخصیت چیناسکی درواقع خود بوکفسکیه که تو چهارتا کتاب حضور داره. بین همه این چهار اثر این کتاب از همه قوی تر و زیبا تر نوشته شده. ولی متاسفانه بعلت ترجمه نه چندان خوب داخل ایران و سانسور خیلی خوب ظاهر نشده. پیشنهاد میکنم نسخه‌ زبان اصلی این کتاب رو بخونید.

  • کاربر کاربر

    نظر اولمو تایید نکردید،خلاصه بگم:قیمت پشت جلد کتاب با قیمت بدون تخفیف اختلاف زیادی داره.یعنی با تخفیف صرفا قیمت واقعی و پشت کتاب رو پرداخت میکنید.اگر اینطوری باشه من دیگه نمیخرم،میرم کتابفروشی میخرم.

  • کاربر کاربر

    کتاب خیلی خوب و دوست داشتنی ای هست من به شخصه خیلی باهاش ارتباط برقرار کرده بودم اما متاسفانه خیلی سانسور شده بود که فکر کنم طبیعیه به هر حال اگه قصد دارید بخونید پشیمون نمیشید

  • رشید لشنی رشید لشنی

    یک روایت بسیار تاثیر گذار از دوران خردسالی تا جوانی که بنظر گذری بر زندگی خود چارلز باشه.داستان با ترجمه روان ما رو با یک زندگی همراه می کنه زندگی غرق در فقر و عواقب فقر،بوکوفسکی با این داستان بسیاری از عقاید خودش رو بیان می کنه،عقیده ضد جنگ ضد فقر، البته مشتاق به انزوا و...در هر صورت بسیار کتاب خوش خوانی می باشد که با شروع داستان خیلی مشتاق به ادامه می شوی...من که لذت بردم و بسیار متاثر شدم. بوکوفسکی ممنونم...همچنین جناب ریاحی مترجم

  • حنانه آذرخشی حنانه آذرخشی

    از همون اول مشتاق میشید تمومش کنید

  • کاربر کاربر

    خیلی خوبه

  • کاربر کاربر

    نویسنده نیاز به تعریف نداره بسیار جذابه

  • محدثه اصلانی محدثه اصلانی

    خیلی عالیه

  • کاربر کاربر

    حتما بخريد و مطمئنم پشيمون نميشين

  • علی محمد خضری علی محمد خضری

    کتاب خوبیه جنس کاغذاشم بد نیست

  • کاربر کاربر

    زیبا پر معنا

  • بهار قربانی بهار قربانی

    کتاب فوق العاده ای، البته من ترجمه پیمان خاکسار رو خوندم که بحق مترجم عالیه

  • علی محمد قربانی علی محمد قربانی

    کتاب از نظر هر کسی فرق میکند ولی در کل کتاب عالی است

  • امیر حسین مدامی امیر حسین مدامی

    توصیه میکنم

  • کریم بابوی کریم بابوی

    در کل کتاب خوبیه و اتوبوگرافی خوبی برای طرفداران جدید نویسنده هس برای شناختن بیشتر نویسنده من دوستش داشتم

  • کاربر کاربر

    برا کسایی که میخوان تازه شروع به کتاب خوندن کنن مناسبه

  • سامان جوادی سامان جوادی

    چارلز بوکوفسکی یکی از نویسندگان و شاعران بشدت رنج دیده ای است که مخاطب تنها با خواندن اولین رمانش یعنی ساندویچ ژامبون می تواند با عمق افکار تلخ او پی ببرد جهان بوکوفسکی همانند جهان نویسندگان روس پر از درد و رنجی طاقت فرساست که با خواندن آنها می توانید به معنای خود کلمه « تراژیک» را متوجه شوید

  • عکس خوانده نمی‌شود

    خرید کتاب ساندویچ ژامبون