کتاب چرا ملتها شکست می خورند نوشته دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون از جمله کتابهای پرفروشی است که در آن به دلایل گوناگون پیروزی و شکست جوامع مختلف پرداخته شده است. این اثر تمام تلاش خود را کرده که به مخاطبان بفهماند چرا کشورهایی روز به روز در حال ویرانی هستند در حالی که جوامعی دیگر هر روز توسعه بیشتری را تجربه میکنند. در این کتاب با مثالهایی همچون نوگالس، شهری در سانتاکروز مواجه هستیم که مورد بررسی قرار گرفته است. شهری که بخشی از آن در آمریکا و بخش دیگرش در مکزیک قرار دارد و اتفاقاتی که این دو بخش در زمینههای مختلف فرهنگی و اقتصادی تجربه میکنند بسیار متفاوت بوده، سپس به چرایی این تفاوت پرداخته شده است.
نویسندگان عامل اصلی و بسیار مهم را نهادهای سیاسی دانستهاند و در کنار آن به نظریه فرهنگ هم نیم نگاهی داشتهاند. کشورهای دیگری که مورد کاوش قرار گرفتهاند ایتالیا، غنا، نروژ و کره جنوبی هستند. به اعتقاد نویسندگان کتاب، سیاست بسیار مهم بوده و یک دولت بد میتواند توسعه را به کلی از بین ببرد و اگر قرار است یک ملت پیشرفت کند، بدون تردید اصلاحات سیاسی اولویت به مراتب بیشتری نسبت به اصلاحات اقتصادی دارند. خواندن این کتاب توسط صاحب نظرانی همچون فرانسیس فوکویاما، فیلسوف و متخصص اقتصاد آمریکایی، بیل گیتس مدیرعامل شرکت مایکروسافت و جانت هانتر استاد تاریخ معاصر در لندن توصیه شده است.
دانلود کتاب چرا ملتها شکست می خورند
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب چرا ملتها شکست می خورند گوش دهید و آن را دانلود کنید:
درباره دارون عجم اوغلو و جیمز رابینسون
دارون عجم اوغلو متولد 3 سپتامبر 1967 یک اقتصاد دان آمریکایی است که اصالتش ترکیه و ارمنی تبار است. او در استانبول به دنیا آمد. البته در خانوادهای ارمنی که پدرش وکیل و مدرس دانشگاه استانبول بود و مادرش به عنوان مدیر و معلم مدرسه مشغول به فعالیت بود. جیمز رابینسون هم متولد سال 1960 است که متخصص علوم سیاسی، استاد دانشگاه و اقتصاد دان انگلیسی است. او در دانشگاههایی همچون کالیفرنیا، هاروارد، برکلی، شیکاگو و ملبورن سابقه تدریس دارد.
این کتاب مناسب چه افرادی است؟
این کتاب مناسب تمام افراد است؛ یعنی اینکه برای عموم جامعه و آنهایی که به معنای واقعی غیر متخصص هستند و در پی آن هستند که متوجه شوند چه عواملی ملتها را به دو دسته فقیر و غنی تقسیم کرده است. آنهایی که میخواهند هم نقش مردم و هم نقش حکومتها را در به وجود آمدن جوامع و ملتهای متفاوت بشناسند و بفهمند چگونه میتوانند دست به تغییرات بزنند و راه نجات و البته اصلاحاتی اساسی را برای وضع موجود بیابند.
فهرست کتاب چرا ملتها شکست می خورند
این کتاب در 546 صفحه و با ترجمه افرادی همچون محسن میردامادی، محمد حسین نعیمی پور و مراد فرهادپور روانه بازار ایران شد و اگرچه سالها پیش از نمایشگاه کتاب جمع آوری گردید، اما همچنان در کتاب فروشیهای آنلاین و حضوری قابل خرید و در دسترس است. فهرست کتاب بدین گونه است که از نظرات نویسندگان به مثالهایی مختلف در کشورهای گوناگون میرسیم و از نظرات صاحب نظران و راهکارهای آنها در طول خوانش اثر بهره مند خواهیم شد. البته این کتاب همچون آثاری دیگر شامل چکیده، مقدمه و درآمد میباشد و فرضیاتی مانند فرضیات جغرافیایی، نظریات فرهنگی، فرضیه غفلت و جهل و نظریه کیفیت نهادهای سیاسی در آن مطرح گردیده است. نویسندگان در 15 فصل اینگونه به شرح مطالب پرداختهاند:
خیلی نزدیک، خیلی متفاوت
نظریههایی که جواب نمیدهند
تولید فقر و غنا
تفاوتهای کوچک و برهههای سرنوشت ساز
من آینده را دیدهام و نتیجه بخش است
جدایی
نقطه عطف
در سرزمین ما نه
توسعه معکوس
پراکندگی رفاه
چرخه تکاملی
چرخه شوم
امروزه چرا ملتها شکست میخورند
در هم شکستن قالب
فهم فقر و غنا
بخشهایی از کتاب
در ژوئن 1950 زمانی که کره جنوبی به اشغال ارتش کره شمالی درآمد، صلح پرتنش و جنگ سرد میان دو ابر قدرت، جای خود را به جنگ خونین کره داد. در ابتدا کره شمالی تهاجمات گستردهای را سازماندهی کرد و سئول پایتخت کره جنوبی را گرفت، اما تا پاییز به کلی به عقب رانده شد. از آن پس بود که هووانگ پیونگ وون و برادرش از هم جدا شدند. هووانگ پیونگ وون خوش اقبال بود که پنهان شد و از افتادن به دست ارتش کره شمالی گریخت. او در جنوب اقامت گزید و به عنوان یک داروساز مشغول به کار شد. برادر وی پزشکی بود که در سئول مجروحان ارتش کره جنوبی را درمان میکرد.
تمام اراضی متعلق به شاه است او در وقت عیش و نوش به هر کسی که دوست دارد زمین میبخشد و اگر اراده کند آن را تمدید میکند.
قانون و قدرت نمیتوانند خواستههای انسان را تغییر دهند.
ما به هیچ وجه نمیخواهیم تمامی این تودههای عظیم مردم، ثروتمند و مستقل شوند. در آن صورت چگونه میتوانیم بر آنان حکومت کنیم.
همان گونه که چرخههای تکاملی موجب تداوم نهادهای فراگیر میشوند، چرخههای شوم دارای نیروهای قدرتمندی در جهت تداوم نهادهای استعماری هستند.
حکومت مطلقه و فقدان یا ضعف تمرکز سیاسی دو مانع متفاوت در مقابل گسترش صنعت هستند ولی این دو از هم بیگانه نیستند. هر دوی آنها به واسطه ترس از تخریب خلاق و به دلیل آن که فرآیند تمرکز گرایی سیاسی غالبا گرایش به سوی مطلق گرایی به وجود میآورد پابرجا میمانند.
نهادهای سیاسی و اقتصادی فراگیر به خودی خود پدید نمیآیند.
امروزه ملتها به این دلیل شکست میخورند که نهادهای اقتصادی استثماریشان انگیزههای مورد نیاز برای پس انداز، سرمایه گذاری و نوآوری را در مردم به وجود نمیآورند.