معرفی و دانلود کتاب توپ شبانه اثر جعفر مدرس صادقی رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: جعفر مدرس صادقی
- مترجم: -
- ناشر: نشر مرکز
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 167
- سال انتشار: 2009 میلادی
- افتخارات: -
رمان توپ شبانه اثری است از جعفر مدرس صادقی که با زبانی ساده روایتی جذاب، مخاطبان را شیفته خود خواهد کرد. از خوش خوان بودن اثر همین بس که خواننده به راحتی نمیتواند آن را زمین بگذارد و تا پایان با آن همراهی خواهد کرد. شخصیتهای اصلی داستان، افرادی هستند که به نوعی از خواص، بوده و دغدغههایشان با سایر مردم عادی جامعه متفاوت است. زن خوش چهره و جوان و خوش قد و قامت که به نوعی نام هنرمند را یدک میکشد، راوی قصه بوده و کار اصلیاش این است که نقاشیهای، آثار کپی شده از یران میباشد.
او با اینکه میداند ارزش هنری کارهایش، زیاد نیست اما جسارت به خرج داده و در گذشته نمایشگاهی را نیز با خواهرش برگزار کرده است. راوی داستان در حوزه شعر و ادبیات هم دستی بر آتش دارد و سرودههایش بیشباهت به نقاشیهایش نیست. مدرس صادقی که نویسنده خوش ذوق و باهوشی است، نام اثرش را از توپی که در استانلی پارک ونکوور کانادا قرار دارد الهام گرفته است و با آن، خواسته به مفهوم برگشت به خانه اشاره کند زیرا که پیشینه این توپ از این قرار بوده است که ماهیگیران در زمان شلیک شدنش، مطلع میشدند که باید به خانههایشان باز گردند. به هرحال داستان جالبی که پیش رو مخاطبان قرار دارد، ارزش همنشینی دارد و در انتها خواننده را راضی خواهد کرد.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب توپ شبانه به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
جعفر مدرس صادقی، نویسنده و مترجم ایرانی است که در سال 1333 در اصفهان متولد شده است. اواز سال 1356 شروع به نوشتن و انتشار آثارش کرد و داستانهای کوتاه و بلند متعددی را تا به امروز از خود به جا گذاشته است. برخی از آثار این نگارنده متبحر عبارتند از: سفر کسرا، عرض حال، قسمت دیگرانو داستانهای دیگر، دوازده داستان، کنار دریا، مرخصی و آزادی، آن طرف خیابان، گاو خونی و بچهها بازی نمیکنند.
علاقه مندان به داستانهای نوشته شده توسط نویسندگان معاصر ایرانی، میتوانند از خواندن توپ شبانه بهرهمند شوند.
توپ شبانه که تاکنون چندبار به تجدید چاپ رسیده است در حال حاضر توسط انتشارات مرکز در یک نسخه 168 صفحهای منتشر گردیده و در سراسر کشور موجود میباشد.
چراغ کشتیهای بزرگی که خیلی دور از ساحل، ردیف، ایستاده بودند کنار هم روشن بود. چندتا کشتی کوچکتر توی فاصلهی بین ساحل و کشتیهای بزرگ ایستاده بودند که چراغ آنها هم روشن بود. یک قایق موتوری به موازات ساحل داشت میآمد به سمت ما، بعد راه خودش را کج کرد و رفت به سمت کشتیها.
دو نفر توی قایق بودند که بارانیهای زرد لیمویی شبنما تنشان بود که کلاههای گشادی هم داشت. میرفتند پیش آن کشتیهای اولی. شاید هم پیش آن کشتیهای بزرگتر که همیشه همانجا لنگر میانداختند و جلوتر نمیآمدند.
شاید نمیشد. شاید اصلاً قرار نبود بیایند جلوتر. اصلاً به من چه. دلم میخواست توی همان قایقی بودم که داشت میرفت به سمت کشتیها. دلم میخواست بدانم که آن دو نفر داشتند میرفتند به سمت کشتیها که چی بشه؟ شاید یکی از آن دو نفر ناخدای یکی از همان کشتیها بود و داشت میرفت توی کشتی خودش تا فردا صبح زود بهسلامتی راه بیفتد به سمت خدا میداند کجـا.
دلـم میخواسـت میدانستـم کجـا میرفت. دلم میخواست یکی از آن دو نفر بودم. اما نمیدانستم دلم میخواست کدام یکی بودم. ناخدا یا اونیکی؟ دلم میخواست هر دو نفر بودم...
نویسنده | جعفر مدرس صادقی |
شابک | 9789643059934 |
ناشر | نشر مرکز |
موضوع | داستان کوتاه پارسی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 167 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 194 گرم |