معرفی و دانلود کتاب موش ها و آدم ها اثر جان اشتاین بک رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: جان اشتاین بک
- مترجم: مهدی افشار
- ناشر: نشر به سخن
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 160
- سال انتشار: 1937 میلادی
- افتخارات: -
جان اشتاین بک نویسنده آمریکایی و برنده جایزه نوبل کتابی با عنوان موش ها و آدم ها را در کارنامه کاریاش دارد که از جالبترین و تاثیرگذارترین داستانها در زمان انتشارش بوده است. داستان مذکور که از جمله رمانهای کوتاه به شمار میرود تا سالها در آمریکا از کتابهای ممنوعه قلمداد میشد. قصهای که اشتاین بک برای مخاطبش روایت میکند شخصیتهای متعددی دارد که اصلیترین آنها جرج و لنی هستند که دو دوست با ویژگیهای بسیار متفاوت اما با شغلی مشترک. یعنی کارگرهایی کوچنده میباشند و برای پیدا کردن کار از مزرعهای به مزرعهای دیگر میروند تا با تلاش بیوقفه و کسب درآمد زیاد، بتوانند بالاخره یک روزی به خانه و زندگی که آرزویش را دارند دست یابند. جرج و لنی اگرچه از نظر ویژگیهای فردی تفاوتهای قابل ملاحظهای با هم دارند اما دوستیشان بسیار ریشه دار است. جرج دارای هوشی مثال زدنی است و ریز نقش محسوب میشود ولی در مقابلش لنی با وجود داشتن جثهای عظیم روحیهای مهربان دارد و فردی سبک مغز بین آنها به حساب میآید. هر کدام از این دو دوست با استفاده از نقاط ضعف و قوت یکدیگر همپوشانیهایی را در جهت پیدا کردن شغل مناسب و بهتر زندگی کردن انجام میدهند.
برای مثال لنی که عاشق حیوانات است همیشه آرزویش این است که خرگوش یا موش داشته باشد و با نوازش کردن آنها اوقاتی را سپری کند در حالی که به خاطر نداشتن ظرافت در انجام چنین کاری بعضا جان آنها را میگیرد و همین خواسته جالب لنی این فرصت را به جرج میدهد تا او را کنترل کند و با ایجاد انگیزه در دوستش با گفتن این موضوع که آنها با کوشش بیشتر میتوانند مزرعهای داشته باشند که از وجود خرگوشها و موشهای زیادی بهرهمند باشد، اشتیاق بیشتری را در لنی ایجاد نماید. آنها مدتی را در مزرعه وید مشغول به فعالیت میشوند و درآمد کسب میکنند تا اینکه پس از به وجود آمدن مشکلاتی مجبور به فرار و ترک آن میگردند. در ادامه آنها مزرعه دیگری را پیدا کرده و سعی میکنند این بار اشتباهات قبلی را تکرار نکنند.
بعد زمانی داستان مربوط به سال 1929 است که رکود اقتصادی و خشکسالی باعث بیکاری میلیونها کارگر شد و اشتاین بک در موشها و آدمها وقایع دشوار آن زمان را در قالب داستانی تصمیم گرفته که بیان نماید و از نمادهایی هم در این جهت استفاده کرده است. منظور وی از موش قشر ضعیف کارگران است که در چنگال آدمها یا همان صاحبان مزارع گرفتار هستند و با دریافت کمترین دستمزدها فعالیتهای سنگینی را انجام میدهند. از طرف دیگر موضوعی که مورد توجه مولف است تنهایی انسانهاست که در نتیجه اختلافات بین آنها به وجود میآید و او خواسته از دو شخصیت اصلی داستانش در این جهت استفاده کند که چطور با وجود مشکلات بسیاری که بر سر راه زندگی بسیاری از انسانهاست چطور توانستهاند رابطه و دوستیشان را حفظ نمایند.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب موش ها و آدم ها به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
جان ارنست اشتاین بک جونیور (John Steinbeck) رماننویس، خبرنگار جنگ و نویسنده شهیر آمریکایی است که در روز 27 فوریه سال 1902 در کالیفرنیا متولد شد. وی که در عمر هنریاش مفتخر به دریافت جوایزی همچون نوبل و پولیتزر گردید از شناخته شدهترین نویسندگان قرن بیستم محسوب میگردد و بسیاری او را از مهمترین نمایندگان مکتب ادبی ناتورالیسم میدانند. از مهمترین آثارش میتوان: خوشههای خشم، اتوبوس سرگردان، شرق بهشت، آتش درخشان و مروارید را نام برد. اشتاین بک پس از مدتها فعالیت در عرصه هنر و خبر در سال 1968 در روز 20 دسامبر بر اثر بیماری قلبی در نیویورک درگذشت.
علاقه مندان به داستانهای کلاسیک که به وقایع تاریخی اشاره دارند و در عین حال با شخصیت پردازیها و روایت مناسب به تالیف درآمدهاند پیشنهاد میگردد موشها و آدمها را برای مطالعه انتخاب نمایند.
کتاب موشها و آدمها توسط انتشارات گوناگون از جمله نشر به سخن در 160 صفحه و همچنین انتشارات ماهی با ترجمههایی روان به چاپ رسیده و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
زن پرسید: «خرگوشا مگه چی دارن که تو اینجور دیوونهشونی، لنی مدتی فکر کرد تا ببیند چه جواب بدهد. با احتیاط به زن نزدیک شد و گفت: «من چیزای قشنگو دوس دارم ناز کنم. یه روز تو یه بازار مکاره از اون خرگوشای موبلند دیدم. انقد قشنگ بود که خدا میدونه! بعضیوقتا اگه چیز قشنگتری گیرم نیاد موشارم دوس دارم ناز کنم.»
کروکس، متصدی سیاهپوست اصطبل، در یراقخانه میخوابید؛ اتاقکی چوبی کنار اصطبل. یک دیوار این اتاقک پنجرهای داشت چهارشیشهای و دیوار مقابل آن درِ تنگِ یکلتهای که به اصطبل باز میشد. بستر کروکس صندوق درازی بود پر از کاه که او پتوهای خود را روی آن میانداخت.
کروکس به نرمی گفت: «شاید حالا حالیت بشه. تو جورجو داری. تو میدونی جورج برمیگرده. حالا خیال کن هیچکسو نداشتی! خیال کن اجازه نداشتی بری تو خوابگاه با اونای دیگه ورقبازی کنی! چون سیایی! تو دوس داشتی سیاه باشی؟ خیال کن مجبور بودی اینجا قوقو تنها بشینی و فقط کتابتو بخونی. میتونسی تا هوا تاریک بشه نعلبازی کنی. اما بعد مجبور بودی تنها بشینی و کتاب بخونی. کتاب خوندن کیف نداره، آدم احتیاج داره یکیو داشته باشه. آدم میخواد یکی پهلوش باشه!»
با صدایی گریان ادامه داد: «اگر آدم کسی رو نداشته باشه دیوونه میشه. فرق نمیکنه طرف آدم کی باشه. هرکی میخواد باشه! اما پهلوت باشه!» و گریان ادامه داد: «من بت میگم. یادت باشه، آدم از تنهایی ناخوش میشه!»
جورج از جا در رفت که: «سس مُس خبری نیست! تو هرچی نداشته باشیم همونو هوس میکنی! پناه بر خدا! اگه تو رو بیخ ریشم نداشتم زندگیم چه راحت بود! هر جا میرفتم برام کار بود. نه دردسری، نه دقمصهای! آخرِ ماهم که میشد پنجاه چوقمو میگرفتم و میرفتم شهر و هر غلطی میخواستم میکردم. غذامو هرجا دلم میخواست میخوردم، تو هتل، یا هر جای دیگه، و هرچیام میخواستم سفارش میدادم و این کارِ هر ماهم بود. یه گالن نوشیدنی میخریدم یا میرفتم توی یه کافه ورقبازی میکردم یا برا خودم بیلیارد میزدم!
چه میدونم. من هیچ دوتایی رو ندیدم که اینجور دمشون به هم بند باشه. هیچوقت ندیدم دو نفر همیشه با هم سفر کنن. کارگرا رو که میدونی چه جورن. میان اینجا، یه تختخواب بشون میدی. یه ماهی کار میکنن و بعد میرن پی کارشون. تک و تنها! عین خیالشونم نیست که با کی کار میکنن یا همسایهشون تو خوابگاه کیه. اینه که وقتی میبینم یه خل و چل مث این بابا با یه جوون زبل زرنگ مث تو هیچوقت از هم جدا نمیشن برام جالبه!
آدمایی که مث ما تو مزرعه کار میکنند، تنهاترین آدمای دنیان. قوم و خویش ندارن. مال هیچ دیاری نیستن. میرن تو مزرعه، یه پولی میسازن، بعد هم میرن تو شهر به بادش میدن. بعدش هم هنوز هیچی نشده دمشونو میزارن رو کولشون و میرن یه مزرعهی دیگه. هیچ وقت هم هیچ امیدی ندارن.
درختان چنار با شاخههای خمیده، بر روی برکه طاقزدهاند. روی لبهی سنگلاخی برکه، زیر درختان، برگها آنقدر عمیق و شکننده فرش شدهاند که اگر یک مارمولک از روی آنها رد شود، سر و صدای بلندی به وجود میآید. عصر هنگام خرگوشها از بیشهها بیرون میآیند تا بر روی سنگها بنشینند و سطح نمناک و شنی کنار رودخانه از رد پای شبانه راکونها، و رد پای گسترده سگهای مزارع... با فضولات حیوانات و رد سُم آهوها که برای آب خوردن میآیند، پوشیده میشود.
لابهلای درختان بید و درختان چنار باریکه راهی وجود دارد که در اثر رفت و آمد کودکان و نوجوانانی که از مزراع برای شنا کردن در برکه میآیند، و توسط ولگردانی که عصرگاهان از سمت بزرگراه به جنگل و نزدیک رودخانه میآیند، پاخورده و سخت کوبیده شده است. در جلوی شاخهی افقی یک درخت چنار بزرگ، کومهای از خاکستر به جا مانده از آتشها دیده میشود؛ شاخهای که در اثر نشستن بر روی آن، ساییده و صاف شده است.
لنی از فراز آتش به جورج نگریست. با شکیبایی گفت: «من دوس دارم لوبیا رو با کچاپ بخورم.» جورج با خشم گفت: «خب چی کار کنم. الان کچاپ از کجا بیارم. هرچی که نباشه اونو میخوای. ای خدای بزرگ. اگه تنها بودم چه قدر راحت زندگی میکردم. میتونستم بیهیچ دردسری برای خودم کاری دست و پا کنم. به هیچ وجه این همه دردسر نداشتم و آخر برج هم پنجاه چوب میگرفتم و میرفتم شهر هرچی میخواستم میخریدم. چرا باید شب را در لونه سگ بگذرونم؟ میتونم هرجا که دوست داشته باشم غذا بخورم. میخواد هتل باشه یا هرکجای دیگه و سفارش هرچیزی رو بدم که دوست داشته باشم و فکرشو بکنم و میتونم سر هر ماه هر خاکی بخوام تو سرخودم بکنم. یه گالن ویسکی بخرم یا به یه قمارخونه برم ورق بازی کنم یا تو شرطبندی شرکت کنم.»
نویسنده | جان اشتاینبک |
مترجم | مهدی افشار |
شابک | 9786007987018 |
ناشر | نشر بهسخن |
موضوع | رمان خارجی |
ردهبندی کتاب | ادبیات آمریکا (شعر و ادبیات) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
جوایز ادبی | نوبل ادبیات (نویسنده) |
زبان نوشتار | فارسی |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 160 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 186 گرم |
سلام. (اگه مفید بود، لایک کنید تا این نظر بیاد بالا و بفیه دوستان استفاده کنند) کتاب از لحاظ محتوا عالیه ،حتما توصیه به خوندن میشه ترجمه کتاب فوق العاده روان برگه سفید و باکیفیت بدون غلط املایی جلد باکیفیت کیفیت صحافی از ۱۰ ، ۱۰ میدم فقط یک نکته فوق العاده ضروری:به هیچ وجه مقدمه مترجم رو نخونید چون قسمت اصلی داستان رو لو میده که دیگه ارزش خوندن نداره)
کتاب خوبیه اما حواستون باشه که مقدمه مترجم نخونید چون همه کتاب لو میره! نمی دونم مترجم با چه منطقی اول کتاب اینو نوشته
به نظر من؛ ((موش ها با کوچک ترین واکنش اعتراضی محکوم به مرگ می شوند، و عده ای که دیگران را مجبور به اعمال شرورانه می کنند،درباره ی جهنمی شدن آن ها می گویند))
با سلام کتاب موش ها و آدم ها نوشته برنده نوبل ادبیات جان اشتاین بک آمریکایی میباشد. کتاب 160 صفحه میباشد به همراه مقدمه از هنری جکسون از بخش هایی از زندگی اشتاین بک و مقدمه مترجم از داستان. کیفیت چاپ و طراحی جلد عالی میباشد و چاپ انتشارات نشر به سخن. داستان موش ها و آدم ها مربوط به رکود اقتصادی دهه 1930 آمریکا است و منظور از موش ها کارگرانی هستند که در کشتزارها به سختی کار میکنند و آدم ها مزرعه دارها هستند. سبک اشتاین بک بسیار روان و پیوسته و جذاب میباشد و تمامی خواننده ها میتوانند با کتاب های او همزاد پنداری کنند و تصویر داستان پیوسته در ذهن شما تجسم میشود. همچنین از این نویسنده میتوانید شاهکارهای 800 صفحه ای خوشه های خشم و شرق بهشت را مطالعه کنید.باتشکر امیدوارم مفید باشد.
خیلی خیلی کتاب خوبیه ولی فقط یک پیشنهاد دارم اونم این که اصلا مقدمه رو نخونین چون توش یک اسپویل میکنه که تا اخر کتاب اعصابتون خراب میشه
داستانی تاثیر گذار و بی نظیر برگه ها کاهی نیستن ترجمه متوسطی داشت
اولین کتابیه که از جان اشتاین بک خوندم. بسیار تاثیرگذار بود. از طرفی میخواستم زودتر تموم بشه که بدونم اخرش چی میشه از طرفی هم دوسنداشتم تموم شه چون خیلی خوب بود. کتاب بقدری عالی نوشته شده که تمام آنچه میخونید رو درواقع اون لحظه واقعا جلوی چشمتون میبینید نمام ارزوها و خواسته های دو دوست و همراه. جامعه آن روز امریکا و وضعیت طبقه کارگر و ضعیف آن دوره بخوبی تصویر شده در این رمان کوتاه اما پرمایه
این اثر و جان اشتاین بک که قطعا نیازی به تعریف و تملق ندارن؛ منتهی خوندن آثار شرق بهشت و به خدای ناشناس از همین نویسنده رو هم بهتون پیشنهاد می کنم.
این کتابو فقط باید با ترجمه استاد سروش حبیبی خوند.
بهترین ترجمه.....نوبل نویسنده.....ورق سفید ...دیگه چی میخوایین
داستان کتاب خیلی قشنگه و خیلی خوب شخصیت پردازی شده. واقعاااا داستان خوبی داشت و جذاب بود و اصلا خسته تون نمیکنه. من یه روزه خوندمش و توصیه میکنم بخونیدش. از جان اشتاین بک خوشه های خشم هم توصیه میشه که بخونین. از ممنونم کتاب کاملا سالم به دستم رسید.
مقدمه ی کتاب رو نخونید چون کل داستان را لو میده از لحاظ محتوا معمولی بود ترجمه خوب و روان بنظر من خیلی محتوای کتاب معمولیه و نمیشه با کتاب هایی مثل عقاید یک دلقک و کوری و...در یک سطح قرارش داد
کتاب خوبیه خوشم اومد توصیه میکنم بخرید
مفهوم داستان بر اصل آرزوهای بر باد رفته افراد بی خانمان جامعه است ، داستان هم به شکل زیبایی ترسیم شده و من دوسش داشتم واقعا ارزش خوندن زو داشت
بسیار عالی دیگه در این شاهکار ما کی باشیم که نظری بدیم