زاهو اثر یوسف علیخانی

معرفی و دانلود کتاب زاهو اثر یوسف علیخانی رایگان به همراه خلاصه کتاب

زاهو نوشته‌ای اجتماعی و عاشقانه، از یوسف علیخانی است که از شور و شوق جوانی بی‌پروا با نام مدقلی روایت می‌کند. مدقلی که در یک خانواده 5 نفره متولد شده است و دومین عضو آن به شمار می‌رود، اسبش را بسیار دوست می‌دارد و همراه با عزیزانش زندگی روستایی را در دامان طبیعت پشت سر می‌گذرد. از بد روزگار خشکسالی به سراغ مردمان روستای مناچالان آمده و همه آن‌ها را به وجوه مختلف دچار مشکل می‌نماید. کشاورزان و دامداران هر یک به نوبه خود مشکلاتی را پیش روی خود می‌بینند که می‌بایست هرچه سریع‌تر برای رفع آن‌ها راهکار‌هایی بیندیشند.

مدقلی مسئولیت بزرگی را بر عهده گرفته و تصمیم می‌گیرد برای آنکه خانواده‌اش را از بحران پیش رو نجات دهد، با رفتن به روستای اوان و هدایت کردن آب به جویبار‌های مناچالان، خشکی موجود را از بین ببرد اما ماجرا به شکل دیگری رقم می‌خورد و دختری از اهالی اوان او را پابند خودش می‌کند. در ادامه خوانش اثر از بیان نویسنده متوجه می‌شویم که مدقلی شخصیت ریزبین دارد و از لا به لای مکالمه‌های پدر و مادرش، صحبت‌های ستاره سلطان، مامای روستا و طعنه‌های برادر بزرگترش و همچنین رفتار اسبش متوجه مواردی می‌شود که نیاز به تامل دارد.

با این حال خطا‌هایی نیز از او سر می‌زند و او که تلاش می‌کند زندگی و عاقبتی عزتمندانه داشته باشد، با برخی سربه هوایی‌هایش، وارد چالش‌هایی می‌گردد که روز‌های آتی او را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهند. اینکه نتیجه عشق آتشین مدقلی و روزگار مردم روستای مناچالان چه می‌شود فقط با ادامه مطالعه زاهو توسط علاقمندانش مشخص می‌گردد.

دانلود کتاب زاهو

در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل کتاب زاهو به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.

درباره یوسف علیخانی

یوسف علیخانی (Yousef Alikhani) متولد روز اول فروردین سال 1354 در روستای میلک الموت می‌باشد. علیخانی دوران کودکی خود را در روستای زادگاهش سپری کرد و پس از پایان یافتن دوره متوسطه در قزوین، به تهران رفته و و در سال 1377 از دانشگاه تهران در رشته زبان و ادبیات عرب مدرک لیسانس خود را دریافت کرد. وی که از نویسندگان خوش ذوق ایرانی و معاصر محسوب می‌شود تجربیات متنوع و سختی که در سال‌های ابتدای زندگی‌اش داشته را دلیل اصلی خلق آثار و شخصیت‌هایش می‌داند. از دیگر آثار علیخانی می‌توان به: قدم به خیر، مادربزرگ من بود، اژد‌ها کشان، عروسی بید، بیوه کشی و خاما اشاره کرد.

کتاب زاهو مناسب چه افرادی است؟

علاقه‌مند به رمان‌های فارسی به ویژه داستان‌های عاشقانه و اجتماعی که به مشکلات جامعه امروز هم به نوعی اشاره دارند مخاطبان اصلی کتاب زاهو به شمار ‌می‌روند.

فهرست کتاب

کتاب زاهو در دو نسخه چاپی و صوتی تاکنون منتشر گردیده است که نسخه چاپی آن توسط انتشارات آموت در 680 صفحه و نسخه صوتی نیز بوسیله آوا نامه در اختیار دوستداران اثر قرار گرفته است.

بخش‌هایی از کتاب زاهو

ملا عابد، ناهار را خورده نخورده، خودش بلند شد و برای خودش چایی ریخت و نشست و خورد و همان جا کنار پنجره‌ی اتاق خوابید. تعجب کردم که برای من چایی نریخت اما به روی خودم نیاوردم و عقب کشیدم. ناهار کوکو سبزی بود و هنوز تو دهانم مزه مزه‌اش می‌کردم که خندان سفره را جمع کرد. ملا رفت و برای خودش چایی ریخت و تعارف نزد و خورد و خوابید، نگاهی به من کرد و گفت: عادت داری چایی بعد ناهار؟

عادت که نداشتم ننه همیشه بعد غذا می‌گفت: امان بدهید تا شکم‌تان نفسی بکشد و بعد آب داغ بریزید توی‌اش.

آقا همیشه می‌خندید که حال نداری چایی بریزی یک چیز دیگست. خندان همانطور که توی یک سینی یک نفره استکان کمرباریک چایی و نعلبکی را می‌آورد و مراقب بود لب پر نزد گفت من هم جای تو باشم، با خوردن ملا هوس بکردم.

خندیدم. نگاه کردم به ملا، جوری خوابیده بود که پیدا بود خواب به خواب شده است. خندان، پلی به نگاهم به ملا زد و گفت: تا سرش را بذاره، برود. نمی‌دانم چرا دوست داشتم خندان برای خودش هم چایی بریزد و بیاید کنارم بنشیند و با هم چایی بخوریم. آفتاب کم رمق پاییز از پنجره افتاده بود روی ملا. گفتم سردش نشه! خندان رفت و چادر شبی را از روی رختخواب‌ها برداشت و آورد و انداخت سر پدرش. پرسیدم شما چایی نخورین؟ چیزی نگفت. رفت پارچه گلدوزی‌اش را برداشت و آورد و تکیه داد به دیوار کاهگلی و شروع کرد به سوزن زدن.

پرنده‌ی نگاهم بال زد از پارچه‌ی گلدوزی‌اش به گلدوزی‌های تاقچه‌ها. خیلی دوست داشتم ببینم این بار چه نقشی می‌زند. گفتم دخر عموهام گلدوزی بکردند. فکر کردم با گفتن این جمله، به حرف بیفتد. پوزخندی زد و سوزن زد و حتی نگاهم نکرد، دوباره نگاه چرخاندم به گلدوزی‌هایش تو تاقچه‌ها. چایی را ریختم توی نعلبکی، یک هورت که خوردم، دیدم خنک شده برش گرداندم توی استکان و با استکان سرکشیدم. توی همه‌شان یک بوته پر از گل بود و پرنده‌ی. پرنده‌اش اما مثال پرنده‌های مه لقا و خواهر‌هایش نبود. مه لقا و خواهر‌هایش همیشه ملخ و بلبل می‌کشیدند و زیرش می‌نوشتند: من نمانم روزگار، خطم بماند یادگار. یک بار شوخی جدی از مه لقا پرسیدم سواد داری مگه؟

خیلی جدی جواب داد نه! فقط تو بداری! توی دلم گفتم خب وقتی آقا به ما دوخط خواندن و نوشتن را یاد داده لابد عمو خانعلی هم به دختر‌هایش یاد داده که این‌ها را نوشته‌اند روی پارچه. مه لقا اما با حسرت گفته بود: کاش تو یادم بدهی. یعنی بلد نیستین؟ نه. پس اینکه می‌نویسین؟ این ره از روی یه سرمشقی یاد بگرفتیم. گلدوزی‌های خندان اما هیچ نوشته‌ی نداشت. فقط یک بوته‌ی گل بود با یک کلاغ و یک درخت و یک خانه. هربار این کلاغ، یک جای درخت نشسته بود. رفته بود تو حال خودش و دلم نمی‌وامد بیرونش بیاورم. اولش فکر کردم حواسش به من هست اما وقتی هرچی از روی بوته‌های گلش پریدم و نگاه چرخاندم به پارچه‌ی سفیدی که روی پا‌هایش پهن شده بود و لابد بوته‌ی دیگری پر از گل می‌شد و نگاهم نکرد، مطمئن شدم فقط سوزنش را می‌بیند و پارچه را.

پایم خواب رفته بود. تکانش دادم. با دستم انگشت‌های پای راستم را خاراندم که خوابش بپرد. سرش را از روی پارچه برداشت و بدون اینکه چیزی بپرسد بلند شد و رفت. یک راست رفت سر رختخواب‌ها و چادر شب روی‌شان را کنار زد و متکا و لحافی آورد، حواسم نبود عادت بداری بخوابی! خواستم بگویم: عادت ندارم. که نمی‌دانم چرا خمیازه بهم اجازه نداد و خندید. فقط توانستم بگویم: سرد نیست. ملا عابد جوری خوابیده بود که آدم اگر هفت شبانه روز سیر خواب هم شده باشد باز خواب می‌رفت توی سر آدم و می‌بردش به هفت پادشاه. خجالت می‌کشیدم دراز بکشم. متکا را گذاشت کنارم و لحاف را پهن کرد، دراز کشیدم تا گرمای لحاف نشست به جانم، یک چیزی در من بیدار شد و خواب از سرم پرید.

مشخصات کتاب زاهو

مشخصات
نویسنده یوسف علیخانی
شابک 9786003841604
رده‌بندی کتاب ادبیات فارسی (شعر و ادبیات)
قطع رقعی
نوع جلد سلفون
زبان نوشتار فارسی
تعداد صفحه 680

نظرات کتاب زاهو

  • کاربر کاربر

    سالم به دستم رسید سپاس

  • کاربر کاربر

    کتابای علیخانی خوبه

  • سحر بزرگ سحر بزرگ

    خیلی جالب نبود شاید سلیقه من نبود

  • اصغر شریف نجفی اصغر شریف نجفی

    سالم بود و اخرش واژه نامه داشت

  • کاربر کاربر

    ممنون از کتاب خاما از این نویسنده رو خوندم و خیلی پسندیدم امیدوارم این کتابشون هم نظرم رو جلب کنه

  • سید محمد صدری نجف آبادی سید محمد صدری نجف آبادی

    اصلا جالب نبود

  • بهشاد جهاندارفر بهشاد جهاندارفر

    خاما و زاهو رو از آقای علیخانی و انتشارات خیلی خوبشون خریدم به دو دلیل: ۱. به خاطر فروش بالا در نمایشگاه کتاب ۲. آشنایی با متن و نگارش آقای علیخانی حالا دلیل دوم واسه این بوده که خودم نویسنده هستم و کتابمم با عنوان «از خاک برخاسته» به چاپ رسیده. می‌خواستم چاپ کتاب بعدیم رو به ایشون بسپرم پس لازم دونستم با قلمشون بیشتر آشنا بشم

  • وحید منصوری گندمانی وحید منصوری گندمانی

    کلیه کتاب‌های یوسف علیخانی رو پیشنهاد میکنم... تازه باهاش آشنا شدم ولی کارش عالیه...

  • کاربر کاربر

    من از نمایشگاه کتاب از خود نویسندش خریدم خیلی قشنگه

  • عکس خوانده نمی‌شود

    خرید کتاب زاهو