باد در بیدزار اثر کنت گراهام

معرفی و دانلود کتاب باد در بیدزار اثر کنت گراهام رایگان به همراه خلاصه کتاب

کتاب باد در بیدزار که گاهی با نام باد در درختان بید نیز شناخته می‌شود، اثری از کنت گراهام است که از رمان‌های برتر انگلیسی گاردین محسوب می‌شود. از این اثر مکتوب در بین سال‌های 1949 تا 1994 فیلم‌های مختلفی ساخته شده‌اند و همواره مورد استقبال بسیاری از افراد قرار گرفته‌اند. داستان دارای شخصیت‌های عموماً غیر انسانی و حیواناتی می‌باشد که خود و رفتار‌هایشان نماد‌هایی در مورد بخشندگی، دوستی و شجاعت را در روبروی دیدگان خوانندگان قرار می‌دهد. یکی از شخصیت‌های اصلی رمان تحسین شده کنت گراهام، موش کور می‌باشد که با آمدن فصل بهار و طراوت و نشاطی که در آب و هوا موج می‌زند، تصمیم می‌گیرد دست از کار‌های خانه بردارد و گشت و‌گذاری را در محیط بیرون از خانه داشته باشد. او پس از مدتی گردش به رودخانه‌ای می‌رسد که تا به حال با آن برخورد نکرده بود و با موش آبی ملاقات می‌کند که در این هنگام از سال بیشتر ساعاتش را در کنار رودخانه سپری می‌کند.

موش کور قایقی دارد که به همراه موش آبی گردشش را در رودخانه ادامه می‌دهد و در همین زمان رابطه دوستانه‌ای بین آن‌ها به وجود می‌آید. آن‌ها کم کم با موجودات دیگری از جمله آقای وزغ که بسیار عاشق سرعت است و همچنین گورکنی که مهربانی از خصوصیات بارزش است آشنا می‌شوند. ماجرا‌های جالبی میانشان شکل می‌گیرد. گراهام که در سال 1908 برای نخستین بار کتابش به چاپ رسید به زیبایی با سبک نگارش جذابش از احساساتی بودن موش آبی و ماجراجویی‌های موش کور توصیفاتی خواندنی را ارائه نموده است. موش کور که به عبارتی اصلی‌ترین شخصیت داستان به شمار می‌رود در گذر زمان شنا کردن و پارو زدن را به خوبی یاد می‌گیرد و در فصل زمستان می‌آموزد که چگونه از جنگل با وجود وحشتی که در درونش وجود دارد عبور کند.

البته همه این رخداد‌ها دلیل خاصی دارند و اگر خواننده با حوصله از ابتدا تا انتها با نویسنده و رمانش همراهی کند متوجه خواهد شد که او در هنگام روایت داستانش می‌خواهد از نقش خرد و خرد ورزی در حل مشکلات صحبت کند و به کلی انسان را از فکر کردن در مورد نیرنگ و حیله‌های مختلف دور سازد. همچنین استفاده از لحن طنز و شاعرانه در برخی قسمت‌ها، گیرایی و جذابیت کتاب مذکور را دو چندان نموده و پیش کشیدن مسأله با اهمیتی نظیر مسئولیت‌پذیری هم نقطه عطف دیگری از نوشته پیش رو می‌باشد.

دانلود کتاب باد در بیدزار

در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل کتاب باد در بیدزار به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.


دانلود pdf کتاب باد در بیدزار

درباره کنت گراهام

کنت گراهام (Kenneth Grahame) نویسنده اسکاتلندی بود که در روز 8 مارس سال 1859 در این کشور و در شهر ادینبرا متولد شد. او پس از فوت پدر و مادرش به پدربزرگ و مادربزرگش سپرده شد و دوران کودکی خود را در سفر و تغییرات مختلف سپری کرد. گراهام در مدرسه سنت ادوارد آکسفورد و سپس دانشگاه آکسفورد تحصیلاتش را ادامه داد. وی که آرزویش تدریس در دانشگاه بود با قطع شدن کمک هزینه تحصیلی‌اش به آرزوی دیرینه‌اش نرسید و در سال 1879 استخدام بانکی در انگلستان شد. گراهام در سال 1898 یکی از کارمندان عالی رتبه بانک شد و از کمی قبل‌تر نویسندگی را به صورت حرفه‌ای در پیش گرفت و آثاری مانند: نوشته‌های یک کافر، سال‌های طلایی و روز‌های رویا را از خود به جا گذاشت. این نویسنده اسکاتلندی نهایتاً در سال 1932 و در روز 6 ژوئیه در پنگبورن انگلستان درگذشت.

کتاب باد در بیدزار مناسب چه افرادی است؟

اگرچه هدف نویسنده از نوشتن باد در بیدزار، تدوین کتابی مناسب کودکان و نوجوانان بوده است اما علاوه بر این قشر به بزرگسالانی که قصد دارند داستانی جالب با مفاهیم اخلاقی را مطالعه نمایند توصیه می‌گردد همنشینی با کتاب معرفی شده را تجربه نمایند.

فهرست کتاب

باد در بیدزار در بازار نشر و چاپ توسط انتشارات مختلفی مانند نشر افق با ترجمه سحرالسادات رخصت‌پناه در 200 صفحه و همچنین نشر پیدایش با برگردانی از آرزو احمی در 312 صفحه منتشر گردیده و تا به امروز مخاطبان بسیاری را از وجودش بهره‌مند ساخته است.

بخش‌هایی از کتاب باد در بیدزار

موش کور همه روز خیلی سخت کار کرد. مشغول خانه‌تکانی بهاری خانه کوچکش بود. اول با جارو و گردگیر، بعد با کمک نردبان، پله و صندلی. بعدتر با برس و دوغاب. آن‌قدر کار کرد که گردوخاک راه گلو و چشم‌هایش را بست. ردّ قطره‌های دوغاب همه بدن خزدار و سیاهش را آلوده کرده بود. بازو‌هایش خسته و کمرش گرفته بود. بهار از راه رسیده بود و زمین و زمان را رنگی و شاداب می‌کرد. بهار حتی به خانه تنگ و تاریک موش کور هم راه پیدا کرده و رنگ و بویی تازه به آن بخشیده بود.

موش کور خسته و مانده از خانه‌تکانی طاقت‌فرسا، برس را روی زمین انداخت و گفت: وای، خسته شدم! دیگر بس است هر چه خانه‌تکانی کردم! سپس بی‌آنکه کتش را بپوشد، از خانه بیرون رفت. گویی ندایی مرموز از بیرون او را به سمت خود می‌خواند. از میان تونل کوچک و شیب‌دار راهش را باز کرد و به جادۀ شنی کالسکه‌رو رسید.

این مسیر برای حیواناتی بود که نزدیکتر به خورشید و آسمان زندگی می‌کردند. موش کور پنجه‌کشان تقال می‌کرد و به هر زحمتی بود پیش می‌رفت. پنجه‌های ظریف و کوچکش را به کار انداخته بود و غرغرکنان با خود می‌گفت: برو که رفتیم! بالا، بالا، بالاتر! تا اینکه سرانجام بوووم!!! پوزه‌اش از خاک بیرون زد و گرمای آفتاب را احساس کرد. چیزی نگذشت که موش کور خوش‌خوشک روی چمن‌های گرم علفزاری بزرگ غلت می‌زد و قل می‌خورد.

وزغ وقتی دید در زندانی تاریک و بدبو حبس شده، تازه به تاریکی وحشتناک قلعه‌های قرون وسطی پی برد؛ قلعه‌هایی که بین او و دنیای آفتابی بیرون و بزرگراه‌های آسفالت شده قرار داشتند. چند ساعت قبل انگار که کل جاده‌های انگلیس را خریده باشد، در همین بزرگراه‌ها خوش و خرم جولان می‌داد. دراز به دراز روی زمین افتاد و اشک‌های تلخش سرازیر شدند. احساس می‌کرد غصه‌هاش تمامی ندارند. با خودش گفت: «این دیگر آخر خط است». حداقل آخر خط برای وزغ. همان وزغ دوست داشتنی و خوش تیپ؛ وزغ پولدار و مهمان نواز

صدای زمخت و مشکوکی گفت: «اگر یک بار دیگر چنین اتفاقی بیفتد، خیلی عصبانی می‌شوم. این دیگر کیست که در همچین شبی مزاحم مردم می‌شود؟ حرف بزن!» موش فریاد زد: «گورکن، لطفاً بگذار بیاییم داخل. منم، موش، با دوستم موش کور. توی برف راهمان را گم کردیم.» گورکن با لحنی کاملاً متفاوت گفت: «چی؟ موش‌موشک، دوست کوچولوی عزیزم! بیایید داخل، هر دوتان، همین حالا. حتماً خیلی عذاب کشیدید! توی برف گم شده‌اید. من هیچ‌وقت در برف گم نشده‌ام، آن هم در جنگل، آن هم این وقت شب. بیایید تو.» دو جانور از بس هول بودند وارد خانه شوند لای دست و پای هم رفتند داخل و وقتی صدای بسته شدن در پشت سرشان را شنیدند، خوشحالی و آسودگی وجودشان را فرا گرفت.

گورکن شمع به‌دست جلوتر رفت و راه را روشن کرد، آن‌ها هم سقلمه‌ای به هم زدند و دنبالش رفتند، از راهرویی دراز، تاریک و درب و داغان گذشتند، وارد اتاقی مرکزی که راهرو‌های دراز و تونل‌مانندی از آن خارج می‌شد شدند، تونل‌هایی اسرارآمیز که از قرار معلوم ته نداشتند. اما اتاق در‌هایی هم داشت، در‌هایی محکم از چوب بلوط. گورکن یکی از آن‌ها را باز کرد و بلافاصله خود را در روشنایی و گرمای آشپزخانه‌ای با آتشی بزرگ یافتند.

مشخصات کتاب باد در بیدزار

مشخصات
نویسنده کنت گراهام
مترجم سحرالسادات رخصت‌پناه
شابک 9786003533493
ناشر نشر افق
موضوع رمان نوجوان
قطع وزیری
نوع جلد شومیز
گروه سنی د
تعداد صفحه 200
تعداد جلد 1
وزن 224 گرم
سایر توضیحات - کلکسیون کلاسیک؛ 25

نظرات کتاب باد در بیدزار

  • کاربر کاربر

    خوبه. صفحاتش کمه ولی خلاصه شدس

  • داود محمودی داود محمودی

    حتما تهیه شه

  • محمد باقری محمد باقری

    خوبه بنظرم

  • کاربر کاربر

    خوبه، پیشنهاد میکنم.

  • مریم حاج کریم مریم حاج کریم

    خوبه

  • امیرمهدی قهاری امیرمهدی قهاری

    درکل ازش راضیم

  • کاربر کاربر

    بدرد نخور ترین کتابی بود که تاحالا خوندم

  • فرناز جان نثاری لادانی فرناز جان نثاری لادانی

    به جای این چاپ ، با جلد مشکی رو فرستادند که ارزان‌تر از قیمتی بود که پرداخت کرده بودم

  • کاربر کاربر

    برا دوست خریدم

  • عکس خوانده نمی‌شود

    خرید کتاب باد در بیدزار