معرفی و دانلود کتاب خانه ما اثر لوئیز کندلیش رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: لوئیز کندلیش
- مترجم: شهاب حبیبی
- ناشر: کتاب کوله پشتی
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 447
- سال انتشار: 2018 میلادی
- افتخارات: برنده جایزه کتاب سال بریتانیا
خانه ما اثری لذت بخش و البته دلخراش از لوئیز کندلیش است که مفاهیمی درباره دروغ، ازدواج و جنایت دربر دارد و توانسته است جایزه کتاب سال بریتانیا را از آن خود نماید. داستان کتاب که جنایتی رازآلود را با جزئیاتش به تصویر میکشد در مورد زوج جوانی به نام لاوسون است که به دلیل اشتباهاتی که از یکی از آنها سر میزند زندگیشان دستخوش حوادثی میگردد. ماجرا از آنجایی آغاز میشود که یک خانواده در اطراف شهر لندن در خیابان ترینیتی خانهای خریداری کرده و در حال اثاث کشی به آنجا هستند. در محیطی آرام این جابجایی صورت میگیرد و چیز عجیبی رخ نمیدهد جز اینکه صاحب اصلی خانه مذکور که فیونا لاوسون و همسرش در حال نقل مکان به آن هستند اقدام به فروختن خانه نکرده است و وقتی که فیونا با چنین موضوعی روبرو میشود در جا خشکش میزند. علاوه بر این همسرش برام به همراه دو فرزند کوچکش ناپدید شدهاند و رخ دادن همزمان این دو اتفاق به سختی برای او قابل هضم میباشد.
شرایط برای فیونا سختتر میشود وقتی که با پیش رفتن برای حل مسائل به وجود آمده با دروغهای بیشتری مواجه میگردد که همسرش به او گفته است و نتایج ناراحتکنندهای از جمله جنایتی وحشتناک را به بار میآورد. کندلیش با روشی بدیع نگارنده داستانی است که مقابله یک زوج با موقعیتهای خطرناک آنهم بخاطر اشتباه یکی از آنها را روایت میکند در این حال خواننده در ابتدا و اواسط داستان سوالاتی در ذهنش پدید میآید، از جمله اینکه آیا فیونا و برام قادر خواهند بود که از مخصمه به وجود آمده خود را رها سازند؟ یا اینکه باید با عواقبش را بپذیرند و با مرگ دست و پنجه نرم کنند؟ اینکه در پایان اتفاقات پیش آمده چه چیزی انتظار خانواده لاوسون را میکشد معمای بسیار عجیبی است که خاطر خواننده را به شدت مشغول میکند و خواندن کامل کتاب را برایش ضروری میسازد.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب خانه ما به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
لوئیز کندلیش (louise candlish) نویسنده انگلیسی است که در سال 2019 رمان خانه ما او را به چهرهای جهانی و محبوب تبدیل کرد و جوایزی را برایش به همراه داشت. این رماننویس مشهور انگلیسی آثار دیگری مانند: آن مردم، مسافر دیگر، ارتفاعات، همسر دوم، و استخر شنا را هم در کارنامه کاریاش دارد.
خوانندگان علاقهمند به داستانهای معمایی و جنایی که پر از رمز و راز میباشند پیشنهاد میگردد فرصت خواندن چنین رمان زیبا و ماجراجویانهای را از دست ندهند.
کتاب خانه ما پس از یک مقدمه، داستانش به صورت یک بخش اصلی و در قالب 447 صفحه توسط انتشاراتی از جمله کتاب کوله پشتی و با ترجمهای از شهاب حبیبی در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
روی تخت اتاقش در هتل دراز کشیده است، دست و پاهایش از پرش عضلانی بیاراده تکان میخورد. تشک خوبی است، طراحی شده است برای رفع کابوسهای سنگین و بیخوابی، اما نمیتواند آشفتگی او را بهبود ببخشد. حتی آن دو قرص ضدافسردگی که خورده هم آرامش نکرده است.
شاید این هواپیماها هستند که دارند دیوانهاش میکنند، با رفتوآمد بیامانشان، یکی پس از دیگری، که از سنگینی خود ناله میکنند. ولی احتمالاً ترس از کاری که کرده و پیبردن به تمام چیزهایی که فدا کرده سبب اصلی آشفتهحالی اوست.
حالا همهچیز واقعی است. ساعت سوئیسی زنگ میزند. ساعت به وقت اینجا یکونیم است و در لندن دوازدهونیم. حالا او تجسم عینی همان چیزی است که هفتههاست در ذهنش بوده: یک فراری، مردی که خودخواسته آواره شده. درمییابد که امیدوار بوده است به نحوی ولو غمانگیز، به آرامش برسد، اما حالا که وقت آن رسیده متوجه چیزی غمانگیزتر میشود: آرامشی درکار نیست، تنها همان مخلوط تهوعآور احساساتی است که از صبح زود امروز که خانه را ترک کرده با او همراهاند، احساساتی که همزمان بهطور ترسناکی تسلیم بودن و درعینحال تلاش برای بقا در آنها نهفته است.
آه خدایا، آه فی. آیا تا الان فهمیده است؟ حتماً یکی دیده است. حتماً کسی تلفنی به او خبر داده. حتی شاید الان در حال رفتن بهسمت خانه باشد.
صاف مینشیند و به پشتی تخت تکیه میدهد و سعی میکند بر چیزی در اتاق تمرکز کند. صندلی دستهدار از جنس چرم مصنوعی قرمز و میز کار با روکش سیاه یادآور طرحهای دهۀ 1980 است و بیش از حد به آدم احساس ناآرامی میدهد. پاهایش را کنار تخت میگذارد. کف اتاق با پای بدون کفش هم گرم است. کفپوش از جنس وینیل یا فراوردۀ مصنوعی دیگری است. اگر فی اینجا بود جنسش را میدانست، از طراحی داخلی خوشش میآید.
بعد از آنکه پلهها را دو تا یکی بالا میرود بالای پلهها میایستد و با دستانش نردههای از جنس چوب ماهون پلکان را سفت میگیرد، گویی انتظار دارد ساختمان، زیر پاهایش بچرخد و سر بخورد. نیاز دارد به خودش ثابت کند که در خانه خودش است و عقلش را از دست نداده، خوب است، به نظر میرسد تمام درها به همان جاهایی که باید منتهی میشوند: دو دستشویی در هر دو سمت، دو اتاق خواب در سمت چپ و دو اتاق خواب در سمت راست. وقتی نردهها را ول میکند و یکی یکی وارد تک تک اتاقها میشود هنوز انتظار دارد که وسایل خانوادگیشان را همان جایی که باید، همان جایی که همیشه بودهاند، ببیند.
شاید این هواپیماها هستند که دارند دیوانهاش میکنند با رفت و آمد بیامانشان، یکی پس از دیگری که از سنگینی خود ناله میکنند. ولی احتمالا ترس از کاری که کرده و پی بردن به تمام چیزهایی که فدا کرده، سبب اصلی آشفته حالی اوست. حالا همه چیز واقعی است، ساعت سوئیسی زنگ میزند ساعت به وقت اینجا یک و نیم است و در لندن، دوازده و نیم. حالا او تجسم عینی همان چیزی است که هفته هاست در ذهنش بوده: یک فراری، مردی که خودخواستهآوره شده.
همچنین این پرونده هنوز باز است و داستان من ممکن است باعث شود کسی چیزی را به یاد بیاورد یا کسی که اطلاعات مرتبطی دارد تشویق شود آن را با پلیس به اشتراک بگذارد. بعضی اوقات متوجه نیستیم که چه اطلاعاتی مهم است مگر اینکه آن را در زمینه مرتبطش بشنویم بخاطر همین هم هست که پلیس مشکلی با این کار من ندارد. خب بگذارید اینطور بگویم: آنها از من نخواستهاند که این کار را نکنم همانطور که احتمالاً اطلاع دارید به لطف قانون، من برای شهادت علیه برام به دادگاه احضار نخواهم شد چون او همسر من است. ما هنوز با هم زن و شوهریم هرچند من از روزی که او را از خانه بیرون کردهام، او را همسر سابقم فرض کردهام.
درست است که من احتمالاً میتوانم با حقوق بیشتر در یکی از شرکتهای خوشهای بزرگ و زورگو کار کنم اما برای من همیشه تناسب میان کار و زندگی بیشتر از حقوق، ارزش داشته است. بعضی از ما نمیخواهیم بهمان زور گفته شود درست است؟ میدانم کلیشه است اما من عاشق کار کردن با وسایل دستسازی هستم که خانه را به جایی برای زندگی بدل میکنند. بله حتی حالا که دیگر خانهای برای خود ندارم.
نویسنده | لوئیز کندلیش |
مترجم | شهاب حبیبی |
شابک | 978-600-461424-5 |
ناشر | انتشارات کتاب کوله پشتی |
ردهبندی کتاب | ادبیات انگلیس (شعر و ادبیات) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 447 |
وزن | 510 گرم |