
دانلود کتاب سنگ کاغذ قیچی اثر آلیس فینی رایگان
- نویسنده: آلیس فینی
- مترجم: سونیا سینگ
- ناشر: نشر کتاب مجازی
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 331
- سال انتشار: 2021 میلادی
- افتخارات: -
کتاب سنگ کاغذ قیچی رمانی پرفروش از آلیس فینی است که چهارمین اثر این مولف به شمار میآید. رمان مذکور که برای اولین بار در سال 2021 منتشر گردید، به دورهای از زندگی یک زوج به نامهای آملیا و آدام رایت میپردازد که پس از تجربه اختلافاتی در رابطه عاطفیشان تصمیم میگیرند در تعطیلاتی کوتاه مدت به اسکاتلند سفر کنند تا شاید بتوانند کمی از مشکلاتشان بکاهند. حدود ده سال از زندگی مشترک آدام و آملیا میگذرد و در مدت سکونتشان در محل زندگی کنونیشان همراه شخصیتی مرموز به نام رابین که در همسایگی آنها زندگی میکند موجب ترس آملیا شده است و این روند همچنان ادامه دارد. مکانی که قرار است روزها و شبهایی با آرامش بیشتر در آن سپری گردد، هتلی است در نزدیکی یک دریاچه به نام بلک واتر که مسافت زیادی با لندن داشته و بنابراین سروصدا و هیاهوی خاصی در اطراف و گوشه و کنارش وجود ندارد.
کلیسایی که قدمت زیادی دارد و به همراه منظره زیبایش در یک منطقه تقریباً بکر و دست نخورده واقع شده است اکنون تبدیل به یک هتل مناسب جهت اقامت گشته است و در نگاه اول بسیار مناسب و راحت برای ساکنینش به نظر میرسد. با گذشت زمان کوتاهی رخدادهای عجیبی به وقوع میپیوندند. مثلاً برق و آب قطع میشوند، سرو صداهای ناموزون و غیر عادی به گوش میرسند و راههای تماس، همگی قطع میشوند. درها بیجهت باز و بسته میشوند و گویی یک یا چند نفر زوج داستان را تحت نظر دارند. پیشتر که میرویم این حقیقت برای شخصیتهای اصلی ماجرا افشا میشود که سرداب کلیسا محلی بوده است که جادوگران در آن دفن میشدهاند و همین موضوع باعث شده که در حال حاضر روحهای آنها در اطراف محل خاک سپاریشان حضور داشته باشند و هراز گاهی پرسه بزنند.
ادامه دادن به مطالعه رمان ماجراجویانه آلیس فینی، پرده از اسرا و رازهایی برمیدارد که مخاطب با مواجهه با آنها مطمئناً لحظات هیجانانگیز و غافلگیرکنندهای را تجربه خواهد نمود.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب سنگ کاغذ قیچی گوش دهید و آن را دانلود کنید:
آلیس فینی (Alice Feeney) نویسنده متولد انگلستان میباشد که ژانر اصلیاش داستانهای اسرار امیز و ماجراجویانه میباشد. او به مدت حدود 16 سال به عنوان رونامهنگار در بیبی سی فعالیت کرده است و از دیگر کارهای پر فروشش میتوان به: «من گاهی دروغ میگویم» و «من میدانم تو کیستی» هم اشاره کرد. فینی که سابقه سکونت در سیدنی و لندن را دارد هم اکنون با همسر و سگش زندگی میکند.
علاقه مندان به رمانهای معمایی و هیجانانگیز که همواره دوست دارند داستانهای پرکشش و غافلگیرکننده را مطالعه نمایند پیشنهاد میشود حتماً این کتاب را برای خواندن انتخاب کنند.
کتاب سنگ کاغذ قیچی با ترجمههایی از خانمها: سونیا سینگ و سحر قدیمی هم اکنون در دسترس مخاطبان بازار کتاب در ایران قرار گرفته است و در حدود 300 صفحه و یا کمی بیشتر از آن توسط انتشارات مختلفی منتشر شده است. رمان مذکور پس از مقدمه در یک بخش به شرح داستان پرداخته است.
آیا سپری کردن آخر هفتهای در سفر میتواند راه نجات ازدواجی باشد؟ این سوال شوهرم در مقابل پیشنهاد مشاور بود هر بار این کلمات به ذهنم میآیند با فهرست تازهای از پشیمانیها روبرو میشوم. هدر دادن این همه از زندگیمان با زندگی نکردن خیلی غمگینم میکند، قبلاً مثل الان نبودیم اما خاطرات گذشته میتوانند همه ما را به دروغگو تبدیل کنند.
تقصیر شوهرم نیست که یادش میرود من کیستم. آملیا یک مشکل عصبی به نام ناتوانی در تشخیص قیافه دارد، یعنی اجزای متفاوت چهرهها از جمله چهرهی خودش را نمیتواند ببیند. بارها در خیابان از کنارم گذشته و طوری رفتار کرده که انگار غریبهام. اضطراب اجتماعی این مشکل بر هر دوی ما تاثیر دارد.
پانزده دقیقه بعد دوباره در جادهایم و انگار داریم درست پیش میرویم. در آن تاریکی آدام چشمانش را جمع کرده و با دقت جهتهایی را برسی میکند که من پرینت گرفتهام. هر آنچه به جای پرده روی کاغذ نقش بسته باشد گیجش میکند مگر آنکه کتاب یا فیلمنامه باشد.
اتومبیلم مثل خودم در 1978 پا به جهان گذاشت. اگر از وسایلتان خوب مراقبت کنید، یک عمر دوام میآورند اما به نظرم شوهرم دوست دارد هر دوی ما را با مدل جوانتری تاخت بزند. از وقتی خانه را ترک کردیم، آدام صدبار کمربند ایمنیاش را بررسی و دستهایش را مثل دو توپ روی پاهایش مثبت کرده است. سفر از لندن تا اسکاتلند نباید بیشتر از هشت ساعت طول میکشید اما جرات نمیکنم در این طوفان تندتر برانم با اینکه هوا دارد تاریک میشود و شاید به هر دلیلی گم و گور شویم.
ازدواجها به بن بست نمیرسند، آدمها به بن بست میرسند. من همان زنی نیستم که سالها پیش عاشقم شد، میتواند بگوید الان چقدر پیرتر شدهام؟ متوجه تارهای خاکستری میان موهای بور بلندم شده است؟ چهل سالگی میتواند یک سی سالگی تازه باشد، اما چروکهایی روی صورتم نمایان شدهاند که مال خنده نیستند. ما نقاط مشترک زیادی داشتیم، رازها و رویاهایمان را با هم در میان میگذاشتیم، فقط موضوع تختخواب در میان نبود.
دلیل شهرت آدام رایت در این حرفه این است که میتواند رمانهای ناشناخته را به فیلمهای پرفروش تبدیل کند و همیشه هم در کمین کار بعدی است. اعتراف میکنم گاهی حسودی میکنم اما به نظرم واکنشم طبیعی است آن هم با توجه به تعداد شبهایی که ترجیح میدهد با خودش کتاب به تخت ببرد. در زندگی شوهرم زن دیگری نیست که بگویم به من خیانت میکند، او با کلمات رابطهی عاطفی دارد.
همه چیز خیلی سریع اتفاق میافتد. تصویر مبهم و برف آلود گوزنی ایستاده در وسط جادهی رو به رو، فشار پایم روی ترمز، اتومبیل تغییر جهت میدهد و دور خودش میچرخد تا اینکه سرانجام جلوی شاخهای بزرگ گوزن میایستد. گوزن به ما نگاه میکند دوبار پلک میزند و بعد انگار که اتفاقی نیفتاده باشد آهسته راه میافتد و در جنگل ناپدید میشود. با دیدن این صحنه درختها هم انگار وحشت میکنند.
وقتی تابلو مهمانخانهی بلک واتر در دوردست نمایان میشود، هیچ کدام چیزی نمیگوییم. قبل از رسیدن به میکده میپیچم، اما انقدر به آن نزدیک شدهایم که ببینم پنچرهها تخنه کوب شدهاند انگار از متروکه شدن آن ساختمان شبح مانند، مدتها میگذرد.
جاده پرپیچ و خمی که به طرف پایین دره میرود، هم تماشایی است و هم ترسناک. انگار با دست آن را درون کوهها تراشیدهاند جاده حتی برای اتومبیل کوچک ما هم باریک است و مسیر شیب دار کنار آن، یک حفاظ هم ندارد. آدام رو به شیشهی جلو خم میشود و میگوید: فکر کنم یه چیزی میبینم. با دقت به تاریکی زل میزند.
جاده به طرز خطرناکی نزدیک به دریاچه است و میفهمم چرا به آنجا بلک واتر میگویند. بیرون کلیسا قدیمی که توقف میکنم حس میکنم حالم بهتر است. سفر خستهکنندهای بود اما بالاخره به مقصد رسیدیم و به خودم میگویم به محض آنکه برویم داخل کلیسا همه چیز روبه راه میشود پاگذاشتن به آن کولاک ناخوشایند است و من کتم را سفت به خودم میچسبانم اما باد سرد سوزدار ریههایم را پر میکند و برف به صورتم میخورد.
اگر هر داستانی پایان خوشی داشت دیگر دلیلی نداشت دوباره از نو آغاز کنیم. زندگی فقط انتخاب کردن است و یاد گرفتن اینکه بعد از هر مصیبتی خودمان را جمع و جور کنیم، همهمان هم این کار را میکنیم حتی کسانی که برعکسش را وانمود میکنند. شاید چهره همسرم را نشناسم اما دلیل نمیشود ندانم چه جور آدمی است.
همان همیشگی اما متفاوت، این چیزی است که در شروع نوشتن هر فیلمنامهی تازه میگویم. بنظرم این چیزی است که مردم میخواهند و چرا باید جزئیات یک فرمول موفق را عوض کرد؟ با خواندن چند صفحهی اول هر کتاب میتوانم بگویم به درد فیلمنامه شدن میخورد یا نه.
باب با خر خر کردن کنار درهای کلیسا ما را به خود میآورد. عجیب است چون هیچ وقت این کار را نمیکند اما خوشحالم که حواسمان را پرت کرده. باورش سخت است که چه تولهی ریزه میزهای بود، رها شده در جعبه کفشی، داخل یک سطل زباله. به تدریج به بزرگترین لابرا دور مشکی تبدیل شد که در تمام عمرم دیدهام.
نویسنده |
آلیس فینی |
مترجم |
سونیا سینگ |
شابک |
9786229801093 |
ناشر |
نشر کتاب مجازی |
موضوع |
داستانهای انگلیسی - قرن 21 میلادی |
ردهبندی کتاب |
ادبیات انگلیس (شعر و ادبیات) |
قطع |
رقعی |
نوع جلد |
شومیز |
نوع کاغذ |
بالکی |
نوع چاپ |
سیاه و سفید |
چاپ شده در |
ایران |
زبان نوشتار |
فارسی |
گروه سنی |
بزرگسال |
تعداد صفحه |
331 |
تعداد جلد |
1 |
وزن |
310 گرم |
سایر توضیحات |
- سر ویراستار: مهناز براتی - ویراستار: شهین خاصی - نمونه خوان: سمن زیدآیادی - طراح گرافیک: فرانک پناهی وقار |