معرفی و دانلود کتاب کتابخانه ی ارواح اثر ریچارد دنی رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: ریچارد دنی
- مترجم: مشھود غفارکنی
- ناشر: انتشارات پرتقال
- گروه سنی: نوجوان و بزرگسال
- تعداد صفحه: 125
- سال انتشار: 2017 میلادی
- افتخارات: -
ریچارد دنی در کتاب کتابخانه ی ارواح ماجرایی جذاب را به تصویر میکشد، داستانی که مربوط به یک پسر نوجوان میباشد که بخاطر ویژگی خاصی که دارد قادر است تا ارواح خبیث و شیطان صفت را نابود کند. سایمون که در حال حاضر 13 سال دارد و در یک تصادف پدر و مادرش را از دست داده است یکی از ویژگیهای منحصر به فردش، صحبت کردن با روح مردگان میباشد و از آنجایی که از بین بردن ارواح شیطان صفت را از ماموریتهای خودش میداند، تصمیم گرفته است که به کتابخانهای در ماساچوست برود و شر ارواح شیطان صفت را از آنجا کم کند. کتابخانه مذکور که اتفاقات عجیب و غریبی را تجربه میکند به واسطه کتابدارش سایمون را از این موضوع مطلع میسازد و وی هم با تصمیمی جدی تمام تلاشش را مینماید تا پشت پرده این اتفاقات را افشا سازد. این توانایی برای سایمون بیشتر از سود، ضررهایی دارد از جمله اینکه آژانس شکار ارواح که به کمک عمویش تأسیس کرده است بیشتر درآمدش نصیب خود سایمون نمیگردد بلکه عموی او که سرپرستیاش را پس از فوت والدینش عهده دار شده است، بیشتر از هر چیزی پسربچه ماجراجو داستان را ابزاری برای برای کسب درآمد میداند.
شخصیت اصلی رمان بخاطر سفرهای زیادی که دارد امکان برقراری ارتباط با دوستان و اشخاص مختلف را تاکنون نداشته است و به همین دلیل بیشتر همراهان او را کتابها تشکیل میدهند و البته دختر نوجوانی به نام جید هم در این مسیر، او را تنها نمیگذارد. ارتباط سایمون که با ارواح برای او معمول به نظر میرسد اگرچه با اضطراب و ترسهایی هم توام میباشد تا جایی پیش میرود که ارواح، وی را از وجود داشتن رازی پنهان در کتابخانه، آگاه کرده و هشدار میدهند که بهتر است آن محل را ترک نماید. رابطه پسربچه با جید باعث میشود که کم کم ارتباط او با دیگران علاوه بر کتابها شکل بهتری به خود بگیرد و به عبارتی حصاری که به دور خود کشیده است را کم کم از بین برده و محو نماید. رمان مذکور در اصل روایت میان ارواح خبیث و خوب میباشد که ابرقهرمانش تمام کوشش بر این است که موجبات پیروزی ارواح خوب و خودش را فراهم نماید. نویسنده این اثر فانتزی، از نمادهایی همچون پنج ستاره که با قدمتی چهار هزار ساله به عنوان سمبل شیطان شناخته میشود هم در اثرش استفاده نموده است.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب کتابخانه ی ارواح به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
ریچارد دنی (Richard Denney) نویسنده بریتانیایی و متولد سال 1944 میلادی میباشد که علاوه بر نویسندگی یک سخنران خارق العاده و الهام بخش در زمینه فروش و کسب و کار به حساب میآید. او مؤسس آکادمی حرفهای لیدرشیپ و فروش انگلستان میباشد که ریاست یک شرکت بزرگ دریانوردی در ایتالیا را هم بر عهده دارد. وی که از اسطورههای مطرح در حوزه آموزش مدیریت و فروشندگی محسوب میشود دارای 6 اثر پرفروش که در 46 کشور دنیا منتشر شدهاند، میباشد.
کتابخانه ارواح که اولین جلد از یک مجموعه چند جلدی ترسناک به شمار میرود در قدم اول برای نوجوانان به رشته تحریر درآمده است اما با داستان گیرا و جذابی که دارد میتواند برای بزرگسالان علاقهمند به ماجراهای ترسناک و دلهرهآور هم جهت سرگرمی مناسب باشد لذا به آنها هم توصیه میگردد.
ریچارد دنی پس از پیش گفتار ابتدای رمان، در 17 فصل داستان پر رمز و رازش را با عناوین مختلف معرفی و تعریف میکند. فصلهایی با این عنوانها:
دختری در پنجره
من آدمهای مرده را میبینم
خیلی خیلی ترسناک
آیا رازدار هستی؟
بازگشت
جنگ میان عمو مونتی و تار عنکبوت
حمام خون
کتاب سایهها
سوغاتیها
مادام هلنا
اعتماد
به هیچ کس نگو
یک کمک کوچک
کتابخانه مخفی
افشاگری
مرگ پس از تاریکی
همه چیز مشخص گردید
کتابخانه شبیه ترکیبی از عمارت و کلیسا بود که از سنگهای خاکستری تیره ساخته شده بود و ویرانه به نظر میرسید، در واقع تسخیر شده. دو پنجره بسیار بزرگ با شیشههای رنگی در دو طرف ورودی دو دره قرار داشتند و چندین پنجره کوچکتر با شیشههای رنگین هم بالای طاقجه ورودی ساختمان وجود داشت.
شگفت انگیزترین ساختمانهایی بود که تا به حال دیده بودم، سقف آن با میلههای نوک تیز سیاه رنگی احاطه شده بود و زیر آن، سه پنجره عریض قرار داشت که از شدت نوری که از پشتشان میتابید میدرخشیدند.
درست در مرکز طرح یک ستاره پنج پر به رنگ سفید خالص قرار داشت که چیزهایی مثل طلسم داخلش نوشته بود. با اینکه چیز خیلی شگفتآوری نبود، حسی که از آن میگرفتم پر از سیاهی و زشتی بود.
جاناتان جسدها را بیرون کشیده و به قبرستانی در همسایگی آنجا فرستاده بود اما به خاطر زیادی جنازهها هنوز خیلی از آنها همان جا مانده بودند و بعضی از آنها هم تنها خاکستر و استخوانهایشان به جا مانده بود. با وجود هشدار خیلیها به او درباره نحس بودن ساخت و ساز روی یک قبرستان و همچنین مرگ اسرارآمیز سه تا از دخترهایش، جاناتان باز هم از آرزوی ساختن کتابخانه عظیمش دست برنداشته بود. مدتی بعد از افتتاحیه باشکوه کتابخانه بقیه فرزندانش نیز به دنبال دسته دیگری از وقایع اسرارآمیز در همان ماه مردند. چیزی از مرگ آنها نگذشته بود که همسرش بیمار شد و خیلی سریع، از دنیا رفت و او تازه داشت نحسی و نفرین کارش را باور میکرد.
ساختمان تا سال 1952 خالی مانده بود تا اینکه یکی از بستگان دور، کتابخانه را به ارث برده و آن را دوباره برای عموم بازگشایی کرد. از زمان بازگشایی کتابخانه در سال 1952 تا به حال هم چندین کودک وارد ساختمان شده و هرگز دوباره دیده نشدهاند، بعضیها در اثر سقوط از بالکن طبقه دوم مردهاند و به نقل از بعضی شایعات، قاتل زنجیرهای معروفی از زیرزمین آنجا برای کارهای چندشآورش استفاده میکرده است گزارشهای بیشمار تسخیرشدگی توسط ارواح را هم فراموش نکنیم.
مونتی در حالی که ابروهایش مانند کرم ابریشم در هم میلولیدند غرولندکنان گفت: اونو بذار کنار ما باید حرفهای به نظر بیایم. در حالی که داشتم دوباره دوربین را جلوی صورتم میگرفتم گفتم: میدونی که من از عکس خوشم میاد تازه اون کراوات صورتی که زدی اصلاً ما رو حرفهای نشون نمیده. به او خیره شدم و دیدم که دارد جوش میآورد اما چون در مکانی عمومی بودیم، کاملاً حرفهای رفتار میکرد نه سرم داد میکشید و نه پس گردنی میزد. فوری تلفنش را بیرون کشید و شماره کتابدار را گرفت.
زنی باریک و بلند از داخل تاریکی آن طرف ورودی بیرون آمد و به نظر میرسید روی پلهها شناور است. او با موهای سیاه پرکلاغی ای که بالای سرش جمع کرده بود عینک قهوهای رنگ بزرگی که روی دماغ عقابیاش جا خوش کرده بود و ژاکت پشمی بد رنگی که به تن داشت، درست مثل کتابدارها بود. زن، صورت مهربانی داشت و گرمی خاصی در رفتارش بود که از فاصله دور احساس میشد. او باید اوکتاویا فری استون میبود، کسی که به ما زنگزده بود.
خانم فری استون که به احتمال زیاد متوجه نگاه تحقیرآمیزم به رفتارشان شده بود با سر به در ورودی اشاره کرد: تو خوب با جید کنار میای، اون هم سن خودته و بیشتر وقتها در اداره کتابخونه بهم کمک میکنه الان هم توی قسمت کتابهای کودک داره یه سری از کتابا رو میچینه توی طبقهها. بهتره بری پیشش و خودتو بهش معرفی کنی منم این دور و بر رو به مونتی نشون میدم و تو و جید میتونید یک ساعت دیگه در اتاق استراحت به ما ملحق شید.
هوای توی ساختمان حسابی سرد و سنگین بود درست مثل فضای یکی از اولین ماموریتهایی که انجام دادیم. یادم هست توی کلیسایی در کالیفرنیا یک روح وجود داشت اما چیزی که مردم فراموش کرده بودند به ما بگویند این بود که آن، یک روح معمولی نبود چیزی بسیار قدرتمندتر بود.
دوربینم را دست گرفتم و عکسی سریع از نقاشی انداختم اما وقتی به صفحه نگاه کردم، عکس خراب شده بود. قطعاً چیزی نمیخواست از آن عکس بگیرم چرخیدم و با شیشه رنگین پنجرهای که از بیرون دیده بودم مواجه شدم. پنجره به گونهای عریضتر شده بود و حالا با کوسنها و بالشتهای رنگی، یک گوشه دنج برای مطالعه به نظر میرسید، قدمی سمت پنجرهای که دختر را در آن دیده بودم برداشتم ناگهان در جایم خشکم زد و تمام موهای ریز پشت گردنم سیخ شدند، یک نفر پشت سرم بود.
شابک | 9786004622226 |
ناشر | پرتقال |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
عالیه و فوق العاده من انقدر دوسش داشتم توی دو ساعت خوندمش واقعا عالیه مخصوصا اینکه عکس هم داره...
داستان جذابی داشت به طوری که زمین نذاشتم و همون موقع تمومش کردم
بنظرمن واقعا خیلی خیلی کتاب فوق العاده و غیر قابل پیش بینی بود واقعا فوق العاده بود با نویسندگی قوی آقای ریچارد دنی که واقعا نویسنده قوی هستن حتما حتما خرید این محصولو پیشنهاد میکنم مطمعن باشین که اصلا اصلا ضرر نمیکنین. ازنظر طراحی جلد و زیبایی واقعا عالیه و ازنظر کیفیت چاپ هم خیلی خوبه محتوا هم که دیگه جایی برای صحبت نمیزاره حتما بخرید و بخونید
بنظرم این کتاب محشرررررررههههههه و این که تصویر داره خیلی جذابش کرده ممنون از
یه کتاب خیلی خیلی خوب و هیجان انگیزه. تو خریدش شک نکنید. ۱۲۵ صفحه داره اما خیلی سبکه. پشت کتاب نوشته بود (مواظب باش تو چی سرک میکشی...) و همین منو خیلی جذب کتاب کرد.
عالیه درموردروح هم چیزایی نوشته بودکه هنوزمطالعه نکرده بودم مثل علامت(دجاکوری مورتا)مترجمشم خوبه راضیم تازه عکس هم داره که خیلی خوب میشه داستانو تصورکرد یکی پرسیده بود۱۳سالمه میتونم بخونم؟؟بستگی بخودتون داره که بترسین یانه بنظرمن زیادترسناک نبود اگه نظرم مفیدبودلایک کن بقیه هم بخونن
من تقریبا ۱۸ سالم هستش ولی چرا دروغ به بعضی از جاهای داستان که میرسیدم... شاید با خودتون بگید ادم ترسویی هستم بعد پشت کتاب هم زده +۱۴ که با خودم گفتم اگه این روی ذهن من تأثیرات منفی میذاره چون +۱۴ هستش و من تقریبا ۱۸ سال دارم پس شاید مشکل از خودم باشه باز نمیدونم خوندنش برای +۱۴. ۱۵ ۱۶ ۱۷ سال مناسبه یا نه در هر صورت اگه مشکل خاصی یا اسیب روحی.. دارید توصعهش نمیکنم (ی عزیز لطفا نظرم رو حتما ثبت کن)
عالی بود من منتظر جلد بعدی هستم
خیلی خوبهههههههه حتما باید بخونید
این کتاب بیشتر از ترسناک هیجان انگیز بود اما داستان زیبایی داشت بطوری که نمی تونید کتاب رو زمین بگذارید اما قیمت کتاب نسبت به تعداد صفحات زیاد است. اما در کل کتاب خوبی بود.
داستان کتاب قشنگه ولی خب کوتاهه همونطور ک میدونید جلد بعدی این کتاب کارناوال شومه
هنوز نخوندمش ولی به نظر کتاب خوبیه
داستان کتاب خیلی خوب و مهیج بود و بعضی از صفحات کتاب هم عکس داره متنش هم خیلی روان هست کتاب سبکی هست و طرح جلدش هم خیلی قشنگه
از نظر من اثلا این کالا خوب نبود هم از نظر اندازه و هم از نظر قیمت و اینکه اثلا کتاب شبیه عکسش که داخل بود نیست
واقعا عالی بود هیچ وقت دلم نمیخواست ب صفحه اخرش برسم
خیلی خوبه عکسای بین صفحات خیلی کتاب رو جذاب کرده حتما بخرید خیلی جالب هست