رازی که برملا نمی شود اثر کارن ام مکمنس

معرفی، خلاصه کتاب و دانلود pdf کتاب رازی که برملا نمی شود اثر کارن ام مکمنس رایگان

رازی که برملا نمی شود کتاب منتشر شده از کارن ام. مکمنس در سال 2019 می‌باشد که خیلی زود در لیست پرفروش‌های نیویورک تایمز قرار گرفت. شخصیت‌های داستانی، پیچیدگی‌هایی دارند که علاوه بر موضوع داستان بر هیجان‌انگیز بودن رمان می‌افزایند و پایان غافلگیر‌کننده داستان هم، زیبایی کتاب را دو چندان نموده است. خواهر و برادری دو قلو به نام‌های الری و ازرا با رسیدن به سن هفده سالگی برای اولین بار، رفتن به زادگاه مادری‌شان را تجربه می‌کنند. شهری زیبا و البته کوچیک به نام اکوریج که راز‌هایی افشا نشده احاطه‌اش کرده‌اند. سال‌ها از زمانی که خواهر دوقلوی مادر این خواهر و برادر ناپدید شده است می‌گذرد. همچنین ملکه هفده ساله دبیرستانی که در اکوریج واقع است، پنج سال پیش جدش در شهربازی این شهر پیدا می‌شود. حالا ازرا و الری تصمیم به فعالیت در همین شهربازی گرفته‌اند و خیلی زود تصمیمشان را اجرایی می‌سازند.

با گذشت مدت کوتاهی از حضور خواهر برادر داستان در اکوریج پس از اعلام برخی تهدید‌ها بر علیه ملکه مدرسه دوباره دختر هفده ساله دیگری از مدرسه غیبش می‌زند و تلاش‌ها برای جستجویش آغاز می‌شوند. الرس و ازرا که به دلیل رفتن مادرشان به بازپروری، خانه خود در کالیفرنیا را ترک می‌کنند و قصد دارند با مادربزرگ مادری خود در مقصد جدید زندگی کنند حالا با چالشی عجیب و سخت روبرو هستند. الری از برادرش در این اتفاقات فعال‌تر است چرا که علاقه شخصی زیادی به موضوعات مرتبط با جرم و جنایت دارد، بنابراین تلاش‌هایی را می‌کند و اتفاقاً به سرنخ‌هایی هم دست پیدا می‌کند که مرتبط با قربانیان مختلف ماجرا‌های اخیر از جمله خاله‌اش می‌باشد. به هر حال دست و پنچه نرم کردن با مسائل مختلفی که در هنگام سکونت در منزل مادر بزرگشان با او دارند، هم نکته‌ای دیگر است که در کتاب به آن پرداخته شده است.

دانلود کتاب رازی که برملا نمی شود

در ادامه می‌توانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب رازی که برملا نمی شود گوش دهید و آن را دانلود کنید:


دانلود pdf کتاب رازی که برملا نمی شود

درباره کارن ام مکمنس

کارن ام مکمنس (Karen M. McManus) نویسنده آمریکایی است که در روز 14 می‌سال 1969 در ایالات متحده متولد شد. این نویسنده که بیشتر فعالیتش در حوزه کتاب‌های نوجوانان است بیشتر شهرت خود را مدیون اثرش به نام «یکی از ما دروغ می‌گوید» می‌باشد. وی که از دانشگاه نورث استیرن مدرک روزنامه‌نگاری خود را دریافت کرده است هم اکنون در ماساچوست زندگی می‌کند و از دیگر آثار‌هایش می‌توان: نوادگان، راز بین دو نفر، و چیز بیشتری برای گفتن نیست، را نام برد.

کتاب رازی که برملا نمی شود مناسب چه افرادی است؟

علاقه مندان به کتاب و کتاب خوانی به ویژه آن دسته افراد که داستان‌های جنایی، معمایی و هیجانی را در لیست مورد علاقه‌هایشان قرار می‌دهند، کتاب رازی که برملا نمی شود بدون تردید پیشنهاد بسیار مناسبی برای آن‌ها خواهد بود. همچنین مخاطبان نوجوانی که به دنبال داستان‌های جذاب می‌باشند هم بهتر است این اثر دوست داشتنی مکمنس را از دست ندهند.

فهرست کتاب

کتاب مذکور که در دسته‌بندی کتاب کودک و نوجوان قرار می‌گیرد اما از سوی بزرگسالان نیز مورد استقبال خوبی قرار گرفته است در 400 صفحه توسط ناشران و مترجمان گوناگون به چاپ و ترجمه رسیده است.

بخش‌هایی از کتاب رازی که برملا نمی شود

درخشش نور خورشید از میان پرده‌هایی که مشخص است برای سایه کردن اتاق خریداری نشده‌اند مرا از خواب بیدار می‌کند ولی بی‌تحرک زیر روکش‌هایی که شامل یک رو تختی نازک قلاب بافی شده و ملحفه‌های نرم گلبرگی هستند می‌مانم تا این که صدای ضربه‌ای آرام به در بلند می‌شود. برمیخیزم و می‌نشینم.

بله؟ در اقدامی بی‌فایده تلاش می‌کنم مو‌ها را‌زا جلوی چشمانم کنار بزنم که از راه وارد می‌شود، ساعت نقره اندودی که روی میز کوچک کنار تخت است ساعت 9:50 را نشان می‌دهد ولی چون بدنم به زمان اینجا عادت نکرده و هنوز براساس زمان سواحل غربی است احساس می‌کنم انگار به اندازه‌ی کافی نخوابیده‌ام. ازرا می‌گوید: سلام، نانا گفت بیدارت کنم. یه افسر پلیس داره می‌یاد اینجا که می‌خواد درباره دیشب با ما صحبت کنه.

اگر به بخت و اقبال اعتقاد داشتم این مورد یکی از انواع بدش بود. تنها یک چمدان روی تسمه‌ی گردان بار‌ها باقی مانده است، چمدانی به رنگ صورتی روشن و پر از برچسب‌های سلام کیتی که قطعاً مال من نیست. برادرم ازرا که به دسته‌ی چمدان فوق‌العاده بزرگش تکیه داده است برای چهارمین بار عبور چمدان صورتی را از مقابلمان با نگاهش دنبال می‌کند.

اندی می‌گوید: چه بدشانسی ولی اشکال نداره چمدونت پیدا میشه فقط باید این فرم رو پر کنی. او کشویی را باز می‌کند و فرمی را بیرون می‌کشد بعد آن را روی میز به سوی من میراند و همینطور که بی‌حال دست‌هایش را روی تعداد زیادی کاغذ می‌کشد، با صدایی آهسته غر غر کنان می‌گوید: یه خودکار یه جایی همین ورا هست.

با ناراحتی آهسته می‌گویم: هر چیه، مهم نیست. مادرمان چهار سال پیش هنگامی که نقش یک جنازه را در فصل دوم سریال نظم و قانون بازی می‌کرد، این کتاب را که از سری چاپ اول و امضا شده بود برای من خرید.

اندی سوال می‌کند: پس شما قبلاً به اکوریج سفر کردید؟ من روی دومین که از نام خانوادگی‌ام مکث می‌کنم و او ادامه می‌دهد: راستش کسی دیگه اونجا رو به این اسم صدا نمی‌کنه، شما هم زود اومدید تا یه هفته دیگه باز نمی‌شه. پاسخ می‌دهم: می‌دونم منظورم اون شهر بازیه نبود منظورم ... قبل از گفتن نام شهر صدایم را پایین می‌آورم و حرفم را قطع می‌کنم. کتاب «در کمال خونسردی» را داخل کنیم پرت می‌کنم و در حالی که دوباره توجه‌ام را به فرم معطوف می‌کنم می‌گویم: بی‌خیال، معمولاً چقدر طول می‌کشه بارتون برگرده؟

هنگامی که به سوی در گردان پیش می‌رویم ازرا نفسش را با صدای بلندی بیرون می‌دهد. سرم را برمی گردانم و لبخندی به او می‌زنم. شما بهترین دوست هم میشید. او به خود میلرزد و می‌گوید: حالا نمی‌تونم از فکرش در بیام، جذب شده اصلاً چطور این اتفاق می‌فته؟ یعنی اون .... نه نمی‌خوام در موردش حدس و گمان بزنم نمی‌خوام بدونم ولی چه فکر عجیبه که باهاش بزرگ بشی، ‌ها؟ بدونی که چقدر راحت ممکن بود تو اون قل اشتباهی باشی.

پنجره‌ی سمت مسافر پایین می‌رود و نانا سرش را بیرون می‌آورد، خیلی متفاوت از چیزی که در اسکایپ هنگام چت کردن می‌دیدمش، به نظر نمی‌رسد. هر چند انگار چتری پرپشت و خاکستری مو‌هایش تازه کوتاه شده است. او در حالی که با گوشه چشمش پلیس ترافیک را که در چند قدمی ماست نگاه می‌کند، می‌گوید: زود باشید سوار شید. اونا اجازه نمی‌دن بیشتر از یه دقیقه اینجا وایسیم. هنگامی که ازرا چمدون منحصر به فردش را به طرف صندوق می‌چرخاند، نانا دوباره سرش را داخل ماشین می‌برد.

سیدی در سن هجده سالگی اکوریج را ترک کرد و پس از آن تنها دوبار به اینجا برگشت. اولین بار سال قبل از تولد ما زمانی بود که پدربزرگمان در اثر حمله‌ی قلبی از دنیا رقت و بار دوم پنج سال پیش بود که برای مراسم خاکسپاری دختر نوجوان، ملانی آمد. من و ازرا در خانه هنگامی که همسایه‌مان کنار ما بود خبر ویژه‌ی معمای سرزمین قبل را تماشا می‌کردیم. با شنیدن داستان لیسی کیلداف، ملکه بود و زیبای مدرسه در شهر زادگاه مادرم در حالی که خفه شده بود در یک شهربازی هالووین پیدا می‌شود، مو‌های تنم سیخ شد.

سیدی وقتی از مراسم خاکسپاری لیسی بازگشت پاسخ هیچ یک از سوال‌های مارا نداد. هر وقت از او سوال می‌کردیم پاسخ می‌داد: فقط می‌خوام فراموشش کنم. همان حرفی بود که در تمام طول زندگی‌مان در مورد اکوریج به ما می‌گفت. به هر حال به نظر من عجیب است که ما از اینجا سر در آوردیم. وقتی هر طور که شده آب دهانی را که در گلویم گیر کرده است قورت نمی‌دهم، ازرا به ملانی می‌گوید: از ملاقات شما خوشبختم.

مشخصات کتاب رازی که برملا نمی شود

مشخصات
نویسنده کارن ام.مکمنس
شابک 978-622-7167-32-0
ناشر آسمانگون
موضوع رمان
رده‌بندی کتاب ادبیات فارسی (شعر و ادبیات)
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
وزن 430 گرم

نظرات کتاب رازی که برملا نمی شود

  • مهدی مهدی

    من این کتاب رو خوندم، قطعا ارزش یک بار خوندن رو داره

  • مهدی ارشدی صوفیانی مهدی ارشدی صوفیانی

    عالی و روان

  • عکس خوانده نمی‌شود

    خرید کتاب رازی که برملا نمی شود