معرفی و دانلود کتاب آن سوی رویا اثر لیلا عیدی فراش رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: لیلا عیدی فراش
- مترجم: -
- ناشر: نشر اهورا قلم
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 376
- سال انتشار: 2013 میلادی
- افتخارات: -
«آن سوی رؤیا» اثری خواندنی از «لیلا عیدی فراش» است که داستانش به زندگی دختری بیپناه اختصاص دارد. «رؤیا» دختری تنها است که اکنون به تهران مهاجرت کرده و در نگاه اول، دلیل نقل مکانش از شهری دیگر به پایتخت، برای بسیاری از مردم مشخص نیست؛ چیزی که در ادامه برای مخاطبان اثر باز میشود.
او در ابتدای ورودش توسط پسری مورد مزاحمت قرار میگیرد و در مسیر فرار از دست مزاحم، پایش به خانهای میرسد که وقتی به حیاط آمده و در را میبندد مردی از ساکنانش مقابل وی قرار میگیرد و بازخواستش میکند که برای چه در این مکان حضور پیدا کرده است. از طرف دیگر رؤیا در گذشته خواستگاری به نام «رامین» داشته است که پس از شنیدن جواب رد، شروع به زدن اتهامهایی به وی میکند و از بد روزگار برادران رؤیا هم اتهامات را باور کرده و تصمیم میگیرند خواهرشان را ادب کنند.
حالا دختر داستان با این گذشته در مسیر آشنایی با «امین» قرار گرفته، همان مردی که او را از دست مزاحم خیابانی نجات داده و رفته رفته ارتباطشان تا حدی جدی میشود که پدر و مادر امین هم رؤیا را جزئی از خانوادهشان میدانند و پس از باخبر شدن از اتفاقاتی که بر او گذشته است از او میخواهند در کنار آنها در خانهشان زندگی کند. این موارد در کنار هم شرایط جدیدی را برای شخصیت اصلی داستان رقم میزند که نحوه مواجهه با آنها و چگونگی روبرو شدن با زندگی جدید، موضوعی است که به زیبایی در این کتاب شرح داده شده است.
«لیلا عیدی فراش» نویسنده ایرانی است که آثارش را بیشتر در زمینه روابط اجتماعی و عاطفی در قالب رمان تألیف میکند و داستانهای عاشقانه ایرانی را با قلمی قدرتمند در اختیار مخاطبانش قرار میدهد.
به طرفداران «داستانهای عاشقانه» پیشنهاد میشود در فرصتی مناسب به مطالعه این کتاب بپردازند.
اثر پیش رو در حال حاضر به همت انتشارات «اهورا قلم» در یک نسخه ۳۷۶ صفحهای به چاپ رسیده و در دسترس عموم قرار گرفته است.
بغضم را خوردم و نگاهم را به زمین دوختم. بعد از آن حرف من، «نیما» با اجازهی «آقا محسن» شروع به صحبت کردن درمورد داشتهها و نداشتههایش کرد. گویی من جواب مثبت را به آنها داده بودم که آنقدر تند پیش میرفتند، هربار مادر و پدر نیما میخواستند حرف از مهریه بزنند که با مخالفت «نرگس خانم» مواجه میشدند. بغض هربار راه گلویم را میگرفت و مانع از درست نفس کشیدن من میشد. دلم میخواست گریه میکردم، اما نمیتوانستم. در آخر بعد از آنهمه تعریف و تمجید، از من و نیما خواسته شد تا برای آشنایی بیشتر با همدیگر به گوشهای برویم و صحبت کنیم، که اینبار گفتم: آمادگی این کارو ندارم.
با رفتن آنها، نفس راحتی کشیدم، میخواستم به طرف اتاقم بروم که نرگس خانم صدایم کرد. به طرفش برگشتم، آقا محسن نیز بر روی مبل نشسته بود و منتظر بود تا ببیند نرگس خانم چه حرفی با من دارد، امین نیز به دیوار تکیه داده بود. جلو رفتم و گفتم: با من کاری داشتین؟
- چرا به ما نگفتی که اونا واسه خواستگاری میان؟
سکوت کردم چون حرفی برای گفتن نداشتم.
باید حدس میزدم که تو از بعدازظهر چرا حالت دگرگون شده، امین راست میگفت که تو واسه خواستگاری اینطوری لباس پوشیدی، تو چرا اینقدر عوض شدی؟
امین سری تکان داد و گفت: اِ مامان...
از اینکه امین متوجه این موضوع شده بود ولی به روی من نیاورده بود خجالت کشیدم. نگاهی به امین که هنوز همانجا به دیوار تکیه داده بود انداختم چقدر این امین بدجنس است.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب آن سوی رویا به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب آن سوی رویا