معرفی و دانلود کتاب هزار خورشید تابان اثر خالد حسینی رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: خالد حسینی
- مترجم: پریسا سلیمان زاده و زیبا گنجی
- ناشر: نشر مروارید
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 451
- سال انتشار: 2007 میلادی
- افتخارات: -
هزار خورشید تابان اثر پرفروش دیگری از خالد حسینی، نویسنده توانای آمریکایی – افغانی میباشد و در مورد ارتباط دو زن که در خلال حملههای شوروی به افغانستان و آغاز به کار حکومت طالبان اتفاق میافتد، میباشد. مریم و لیلا دو زنی است که شخصیتهای اصلی قصه هستند و هر کدام با دغدغههای بسیاری در زندگیشان مواجهاند. مریم در محیط محل سکونتش بارها توسط اطرافیان تحقیر میشود و حرامزاده را به عنوان لقبی بسیار ناراحت کننده به دفعات از زبان همسایهها و مردم میشنود.
از بد روزگار پدر مریم که مردی متمول بوده است آنها را به حال خود رها کرده و مادرش تنها همراه او در کلبهای روستایی در چنین شرایط ناگواری است. تلخیها همین جا به پایان نمیرسند و مریم در 15 سالگی مزدوج میشود آن هم با مردی بداخلاق و ترش رو که کتک زدن همسرش را امری عادی دانسته و با توهینهایش، بر شکنجههایش میافزاید. از طرفی دیگر، لیلا دختری کم سن و سال است که پسری با نام طارق را به عنوان معشوقهاش برگزیده ولی برخی اتفاقات اجازه نمیدهند که آنها پیش هم بمانند و فاصلهای باعث میگردد، جدا از هم به گذران زندگی ادامه دهند.
لیلا تک و تنها و به همراه فرزندی که در شکم دارد و از طارق باردار است، در زیر آوار، گرفتار میشود و امیدهایش برای زندگی رو به نابودی است که ناگهان رشید، همسر مریم از راه رسیده و او را نجات میدهد. حالا موضوعات دیکری به وقوع میپیوندند، از جمله ازدواج رشید با لیلا و مریم که حالا، هووی او محسوب میشود. از آنجایی که رشید پیش از این هم ثابت کرده بود دستِ بزن دارد و از شرایط روحی نرمال برخوردار نیست، لذا بر لیلا هم سخت میگیرد و همسرانش را با اخلاق بسیار بدش، آزار جسمی و روحی میدهد. وجود درد مشترک میان دو زن داستان باعث میشود رابطه آنها صمیمی شده و حالا به دنبال راه حلی بگردند.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب هزار خورشید تابان به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
خالد حسینی (Khaled Hosseini) نویسنده و پزشک افغان – آمریکایی است که در 4 مارس 1965 در کابل متولد شد. او در نوجوانی به همراه خانواده به فرانسه رفت و چند سال بعد، پس از درخواست پناهندگی، به سن خوزه آمریکا مهاجرت کردند. او مدرک لیسانس خود را از دانشگاه سانتکلارا و پزشکیاش را نیز از دانشگاه ایالتی سن دیگو دریافت نمود. خالد حسینی که در سال 2007 بنیادی به نام خودش را برای کمک به افغانها تأسیس کرد، از سال 2001 شروع به نوشتن نمود و تاکنون آثاری از این قبیل را به چاپ رسانده است: دعای دریا و کوهستان به طنین آمد و بادبادک باز.
به افرادی که علاقه مند به خواندن داستانهای مرتبط با تاریخ کشورها از جمله افغانستان هستند و همچنین مقولههای اجتماعی و اخلاقی نهفته در آثار داستانی را میپسندند، پیشنهاد میشود هزار خورشید تابان را بخوانند.
هزار خورشید تابان به واسطه مخاطبان فراوانی که دارد هم اکنون در بازار کتاب ایران توسط چندین انتشارات با مشخصات زیر، موجود میباشد:
نشر ثالث با ترجمه مهدی غرایی در 438 صفحه، انتشارات مروارید با ترجمهای از زیبا گنجی و پریسا سلیمان زاده در 451 صفحه، نشر پارمیس در 430 صفحه با ترجمه الهام خضری، نشر تهران با برگردانی از فیروزه مقدم در 487 صفحه، انتشارات آراسبان با ترجمه مریم نفیسی را در 480 صفحه، انتشارات رادمهر در 432 صفحه با ترجمه کیمیا مرادقلی، انتشارات مجید با ترجمه حمیدرضا بلوچ در 408 صفحه
مهمانهای عید هم آمدند. همهشان مرد بودند، دوستان رشید. در که میزدند مریم میدانست که باید به طبقه بالا برود و در را ببندد. آنها چای مینوشیدند، دود راه میانداختند و گپ میزدند. رشید به مریم گفته بود تا زمانی که مهمانها نرفتند از اتاقش بیرون نیاید.
برای مریم مهم نبود. درحقیقت، حتی خوشحال هم میشد که رشید روابط زناشویشان را مقدس میدانست و از ناموسش حمایت میکرد. او از این حمایت احساس شادی میکرد. برایش مهم و با ارزش بود.
رشید روز سوم و آخرین روز عید به دیدن دوستانش رفت، مریم که تمام شب حالت تهوع داشت برای خودش آب جوشاند و چایی سبز درست کرد و کمی هل خرد شده در آن ریخت. شروع کرد به تمیز کردن بازماندههای عید دیدنی شب قبل: فنجانهای واژگون، پوست تخمهها در میان تشکها ریخته بود و اضافههای خوراک روی بشقابها خشک شده بود. مریم همین جور که ریخت و پاشهای شب قبل را پاک میکرد با خود گفت چقدر مردها در تنبلی پُرتوانند.
نمیخواست به اتاق رشید برود. اما کار نظافت او را به آنجا کشاند از اتاق نشیمن شروع کرد بعد پلهها، راهروی بالا و سر آخر اتاق رشید. میدانست که برای اولین بار است که وارد اتاق او میشود. روی تخت نشست و احساس تجاوز به حریم دیگران به او دست داد.
طارق مرتب دچار سردرد میشد. بعضی شبها لیلا از خواب بیدا میشد و او را میدید که لبهی تخت نشسته و زیر پیرهن خود را روی سرش کشیده و همین طور خودش را عقب و جلو میبرد. میگفت سردردها از همان دورانی که در باغ نصیر بودهاند شروع شده و بعداً در زندان بدتر شده بود. گاهی اوقات آنقدر شدید میشد که استفراغ میکرد و بینایی یک چشمش را موقتاً از دست میداد. میگفت انگار یک کارد قصابی را توی شقیقهاش فرو میکنند و آن را توی مغزش میچرخانند و از طرف دیگر سرش بیرون میکشند.
گاهی اوقات لیلا پارچهای را خیس میکرد و روی پیشانی او میگذاشت که کمی درد را تسکین میداد. قرصهای سفید کوچکی را که دکتر سعید به او داده بود کمی موّثر بود. اما بعضی شبها سردرد چنان او را فلج میکرد که فقط مینشست و سرش را میگرفت و ناله میکرد. چشمهایش کاسهی خون میشد و آب دماغش راه میافتاد. در چنین مواقعی لیلا کنارش مینشست، پشت گردنش را مالش میداد. دستهایش را در دست میگرفت و سردی حلقهی ازدواج طارق را در کف دست خود حس میکرد. همان روز که به موری رسیدند با هم ازدواج کردند. وقتی که طارق گفت که ازدواج میکنند. خیال سعید از این بابت آسوده شد. او دلش نمیخواست اقامت زوجی که با هم ازدواج نکردهاند در هتل او مشکل به وجود بیاورد. شکل و قیافهی سعید اصلاً آن طور که لیلا تجسم میکرد نبود. صورتی تپل و چشمهایی به اندازهی نخود و سبیلی جوگندمی داشت که نوک آنها را تاب میداد و تیز میکرد. موهایی نیز خاکستری داشت که به عقب شانه میکرد. مردی با نزاکت، مهربان و باوقار بود که خیلی سنجیده سخن میگفت. سعید بود که طارق را به گوشهای کشید و مقداری پول به او داد. طارق قبول نمیکرد ولی سعید به زور به او داد. بعد طارق به بازار رفت و با دو تا حلقهی ازدواج نازک برگشت. سعید همچنین یکی از دوستانش و ملا را آن شب برای اجرای مراسم عقد آورد و بعد از آن که بچهها برای خواب رفتند، صیفه ی عقد جاری شد.
نویسنده | خالد حسینی |
مترجم | پریسا سلیمان زاده- زیبا گنجی |
شابک | 9789648838879 |
ناشر | مروارید |
موضوع | رمان خارجی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 451 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 497 گرم |
خالد حسینی متخصص وصف جزییات در عین سادگیه، طوری که خواننده رو مبهوت اثر خودش می کنه داستان در باره دو زن به نام مریم و لیلا ست، مریم دختر نامشروع یک پولدار افغانی که تا 15 سالگی رو با مادرش میگذرونه و بعد از مرگ مادرش با فشار همسران پدرش ازدواج می کنه البته با مردی کفاشی اهل کابل که سی و چند سال بزرگتر از خودشه، اما لیلا دختری تحصیل کرده و باهوش از یه خانواده روشنفکر افغانیه، حال این که سرنوشت این دو رو کنار هم میاره... این داستان به خوبی اثر تنش های سیاسی چند دهه اخیر افغانستان رو بر زندگی مردم نشون میده اون روی دیدنی سکه که برای ما ایرانی ها می تونه از دو منظر جالب باشه مرور جزییات واقعه و دیدن نتیجه آن بر زندگی کسانی که سالیان ساله که زندگی شون به زندگی ما گره خورده.
"من در بادبادک باز داستان پدران و پسران افغانستان را نوشتم و هزار خورشید ادای دینی به زنان سرزمینم است." فکر میکنم خالد حسینی با این داستان این دین را بخوبی ادا کرده. داستان در مورد خانواده های افغانی و وضع زندگی اونهاست در سالهای 1959 تا 2003 یعنی بحبوحه جنگهای سریالی! افغانستان. داستان بیشتر حول زندگی زنها در سالهای جنگ، تحمل مشکلات، حقارتها و باورهایی که نسبت به اونها روا داشته میشه میچرخه. بسیار زیبا نوشته شده و بسیار روان و گویا ترجمه شده. و ملموس. طوری که با توصیف صحنه های شادش خندیدم و با صحنه های اندوهبارش اشک ریختم. خوندنش رو به شدت توصیه میکنم. از دستش ندید.
این کتاب فوق العاده است دو سال پیش که این کتاب رو میخواستم بخونم تمام شهرو زیر و رو کردم اما نبود مجبور شدم پی دی افشو دانلود کنم بخونم درسته از لحاظ اخلاقی کار درستی نبود اما کتاب فوق العاده ایه مریم مثل مادر و لیلا مثل خواهرم شده بود بعد از پایان داستان جدا شدن ازشون برام سخت بود کتاب فوق العاده ایه حتمی بخونید
چقدر این کتاب قشنگ بود من یه روزه تمومش کردم
بهترین رمانی که خوندم و قشنگ ترین داستان خیلی خیلی از نویسنده و دیجی ممنونم خیلی تاثیرکذار بود که راجع به فرهنگ افغان های عزیز بدونیم و بدونیم چی به سرشون اومده و جنگ چقدر میتونه حال و هوا و زندگی ادم هارو عوض کنه و البته خط فکری ادم ها راجع بع دین اگر افراطی یاش چقد میتونه خطرناک باشه
داستان دو زن افغان در گیر و دار تاریخ تلخ افغانستان
رمان خوبیه. البته به خوبیه بادبادکباز نیست. بادبادکباز قوی تر بود. همچنین متاسفانه کیفیت چاپ خوب نیست، بعضی جاها بعضی کلمات اصلا مشخص نیستند و نمیشه خوند
کتاب خوب بود. جنسش خوبه. ویراستاریش خوبه. از همه مهم تر ترجمه خیلی خوبی داره. برگه های کتاب سفید نیست. که البته بهتره. چشم رو اذیت نمیکنه. دست مترجم ها هم درد نکنه
خیلی تلخ بود و در عین حال دوستداشتنی
متن کتاب نیاز به تعریف نداره ..بسته بندی عالی بود و بعد از کلی تحقیق این ترجمه رو خریدم.
برای هدیه دادن و خوندن عالیه
من این کتاب رو قبلا خونده بودم، بسیار کتاب قشنگیه و بخاطر همین میخواستم تو کتابخونه م هم داشته باشم، تو تخفیف از گرفتم و خیلی راضی ام.
خوب بود.
کتاب فوق العاده ایه...برگه هاش کاهیه ولی من مشکلی ندارم ...با این قیمت عالیه
عالی بود ترجمه خیلی دلنشین و قشنگ بود