معرفی و دانلود کتاب رنج کشیدگان و خوارشدگان اثر فیودور داستایوفسکی رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: فیودور داستایوفسکی
- مترجم: محسن کرمی
- ناشر: نشر نیلوفر
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 480
- سال انتشار: 1861 میلادی
- افتخارات: -
«رنجکشیدگان و خوارشدگان» که با نام اصلی «تحقیر و توهین شدهها» در بازار نشر عرضه میشود، اثری است از «فئودور داستایوفسکی» که میتوان گفت تا حد زیادی احساسات او در قالب یک نویسنده جوان و فقیر است که به روی کاغذ آمده است. قصه در مورد رابطه عاشقانه بین «آلیوشا» و «ناتاشا»، دو شخصیت محوری رمان است که خانوادههایشان دارای اختلافات اجتماعی و طبقاتی هستند.
آلیوشا پسر یک پرنس با نام «والکوفسکی» است و ناتاشا از خانوادهای در همسایگی آنها است که دشمن دیرینه با والکوفسکی دارند، با این وجود عشق میان آنها روز به روز در حرارتش افزوده میشود. افزون بر اینها، پدر آلیوشا در تلاش است تا پسرش با یک پرنسس ثروتمند به نام «کاترینا» ازدواج کند. فرار آلیوشا و ناتاشا باعث میشود ناتاشا از سوی خانوادهاش طرد شود اما در طرف دیگر ماجرا، پدر و مادر آلیوشا از هیچ تلاشی برای رساندن فرزندشان به کاترینا دریغ نمیکنند و تا حدی هم موفق میشوند و پس از آشنایی آلیوشا با کاترینا و علاقمند شدنش به وی، حالا پسر متمول داستان در یک دوراهی عاطفی قرار میگیرد.
در این میان شخص دیگری که راوی داستان است نیز وجود دارد که «ایوان» نامش است و دوست صمیمی ناتاشا است و از قرار معلوم به او علاقهمند نیز هست. ایوان که به نوعی تبلور شخصیت داستایوفسکی در قصهاش میباشد، جوانی تنگدست است که برای گذران زندگی برای مجلههای گوناگون مقاله مینویسد و کمی قبل یکی از رمانهایش به انتشار رسیده است. ایوان همچنین داستان دختر نوجوانی به نام «نلی» را برای مخاطبان کتاب تعریف میکند که پس از آشنایی با او، تصمیم میگیرد از او حمایت نماید. در نهایت باید گفت این اثر راوی مقابله دو طبقه اشرافی و فرودست و انحطاط اخلاقی در جامعه قرن نوزدهم است.
«فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی»، نویسنده مشهور روس بود که در ۱۱ نوامبر سال ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او پس از مرگ مادرش در ۱۵ سالگی وارد «دانشکده مهندسی نظامی سن پترزبورگ» شد و کمی بعد پدرش را نیز از دست داد. فارغالتحصیلی از دانشکده نظامی با درجه افسری و انتشار اولین رمانش با نام «بیچارگان» در سال ۱۸۴۵ از دیگر اتفاقات زندگی وی بود. او همچنین به جرم براندازی حکومت، مدتی را در زندان بود و سپس به صورت حرفهای پس از آزادی به انتشار دیگر آثارش پرداخت. داستایوفسکی سرانجام در ۹ فوریه سال ۱۸۸۱ بر اثر خونریزی ریه دار فانی را وداع گفت.
طرفداران «داستایوفسکی» و همچنین علاقهمندان به «ادبیات کلاسیک روسیه» از مخاطبان اصلی اثر مذکور به شمار میآیند.
رمان پیش رو در حال حاضر به همت چند ناشر با این مشخصات در بازار کتاب موجود است:
سال گذشته، در غروب بیست و دوم مارس تجربه ی بسیار غریبی از سر گذراندم. تمام آن روز شهر را در پی یافتن یک منزل اجارهای زیر پا گذاشته بودم. منزل قبلیام خیلی نمور بود و نرم نرمک داشتم به سرفههای سختی دچار میشدم که خبر از چیز نحسی میدادند. از پاییز قصد نقل مکان داشتم اما تا بهار لفتش داده و این دست و آن دست کرده بودم. همه ی روز نتوانسته بودم هیچ مورد مناسبی پیدا کنم. در وهله ی اول، یک ملک مستقل میخواستم، نه اتاقی در خانه ی دیگران؛ در وهله ی بعد، حتی اگر فقط یک اتاق هم بود، میبایست اتاقی بزرگ باشد و البته تا حد امکان هم ارزان. به تجربه دریافتهام که در جاهای تنگ حتی دامنه ی فکر آدمی هم تنگ میشود. و مایل بودم که وقتی به داستانهای آیندهام فکر میکنم توی اتاق بالا و پایین بروم. باری همیشه خوش دارم که به جای نوشتن آثارم، غرق در فکر کردن به آنها شوم و در این رؤیا غوطه بخورم که چگونه از آب در خواهند آمد. و این واقعاً از تنبلی و سستی نیست. نمیدانم از چیست. تمام روز ناخوشاحوال بودم و نزدیک غروب که شد احساس کردم که دیگر واقعاً سخت بیمارم. آغاز یک جور تب بود. وانگهی، کل روز سرپا بودم و خسته شده بودم. دم دمای غروب درست پیش از آنکه هوا تاریک شود، مشغول قدم زدن در خیابان ووزنیسینشکی پراسپکت بودم. آخر، عاشق خورشید مارس پطرزبورگم، خاصه غروب خورشیدش آنهم در هوایی سرد و آسمانی صاف. به ناگاه کل خیابان برق زد و غرقِ روشنایی تابناکی شد. گویی همه ی خانهها به درخششی ناگهانی روشن شده بودند. رنگهای خاکستری، زرد و سبز کدرشان برای لحظهای تیرگی خود را باختند؛ تو گویی همه چیز روشنتر مینمود، انگار مبهوت شده باشی یا کسی با آرنج به پهلویت زده باشد.
نگرشی تازه در کار است انبوهی از افکار نو..... حیرتا که یک پرتو نور می تواند با آدمی چه کارها بکند!
اما پرتو نور فرو مرد؛ سوز سرما شدت گرفت و به حفرههای بینیام دوید؛ تاریکی عمیقتر شد؛ و مغازهها چراغ گازهایشان را روشن کردند. به مغازهی مولر که رسیدم، یعنی قنادی مولر، ناگهان در جا خشکم زد و به آن سوی خیابان خیره ماندم، تو گویی دلشورهی وقوع عن قریب حادثهای شگفت به جانم افتاده بود و از پیش میدانستم که چیزی در راه است؛ و در همان لحظه پیرمرد را با سگش در آن سوی خیابان دیدم. خوب یادم هست که احساس ناخوشایندی قلبم را چنگ زد، احساسی که خودم هم نمیدانم چیست.
عارف مسلک نیستم، به پیشآگاهی و غیبگویی چندان عقیده ندارم و، با این همه، مثل اکثر مردم تجربههایی در زندگیام داشتهام که نمیشود توضیحی برایشان پیدا کرد. مثلاً همین پیرمرد، چرا به محض دیدنش احساس کردم که در همان غروب حادثهای غریب برایم اتفاق میافتد؟ هر چند بیمار بودم و احساساتم در بیماری تقریباً همواره فریبم دادهاند.
پیرمرد با عصایش بر کف پیادهرو تقه میزد و با گامهای کند و بیرمق به قنادی نزدیک میشد. طوری پاهایش را، خاصه بیآنکه عملاً آنها را خم کند، حرکت میداد که گویی دو تکه هیزم بودند. هرگز در زندگیام به هیکلی به این بیقوارگی و مضحکی بر نخورده بودم و هر وقت که او را در قنادی مولر میدیدم، سخت متأثر میشدم. هیکل درازش، پشت خمیدهاش، صورت مردهوارش با رد و نشان هشتاد سالگی بر آن، پالتوی کهنهاش با درزهای شکافته، کلاه لبهگرد مندرس.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب رنج کشیدگان و خوارشدگان به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب رنج کشیدگان و خوارشدگان| نویسنده | فئودور داستایفسکی |
| مترجم | محسن کرمی |
| شابک | 9789644486500 |
| ناشر | نیلوفر |
| موضوع | رمان خارجی |
| قطع | رقعی |
| نوع جلد | شومیز |
| چاپ شده در | ایران |
| تعداد صفحه | 480 |
| تعداد جلد | 1 |
| وزن | 510 گرم |
پیشنهاد میکنم به شدددت.معنای واقعی خوار شدن،از بین رفتن عزت نفس،درد کشیدن در عشق و طرد شدن از سمت اطرافیان رو قشنگگگ داستایوفسکی به تصویر کشیده.خیلی جالب بود برام که یه ادم تو یه کشور دیگه با یه زبون و فرهنگ دیگه بتونه انقدر قشنگ یک درد رو به تصویر بکشه به طوری که منی که یه جای دیگه دنیا زندگی میکنم این درد به وضوح قلبمو لمس کنه.
بخونید... فکر نمیکردم کتابی که در بین کارهای داستایفسکی معروف نبود، انقدر خوب باشه. واقعا عالی. بخونید
سلام. داستایوفسکی همیشه در کتاب هاش دغدقه بیان مطلب و انتقالش به خواننده را دارد که در این رمان به خوبی توانسته ارزش برخی کلمات را در قالب داستان به نمایش بگذارد به عنوان مثال عزت نفس-رذالت-عاق کردن و .... .
عالی بود....غم انگیز ولی زیبا
در مشخصات کتاب نوع جلد به اشتباه “شومیز (جلد نرم)” ثبت شده که اشتباه است. جلد سخت است. دارای ۴۸۰ صفحه
اول اینکه از هموطنان عزیز درخواست دارم نظراتی مثل (کتاب سالم رسید، بسته بندی اش خوب بود) رو ندهند چون حق اولیه هر خریداری است که کتاب سالم به دستش برسه. دوم اینکه رمانی عالی با کیفیت چاپ و ترجمه خیلی خوب بود. به نظر من از آثار دیگر داستایوسکی مثل ابله یا قمارباز خیلی بهتر بود.
کتاب بسیار کتاب گیراییه مانند دیگر آثار داستایفسکی فقط جلدش برای من متفاوت بود که زیاد مهم نیست.
عالی عالی خیلی خوبه
داستایفسکی بهترینه
عالی
کتاب بسیار کتاب خوبی است. با اطلاعات نوشته شده در سایت هم مطابقت دارد
جلد شومیز.کاغذ تحریر
از چیزی که فکر میکردم ابعادش کوچیک تر بود ولی عالی👌🏻
عالیه
عالی
ترجمه بسیار عالی و با دقت
داستایفسکی عزیز! برای شروع داستایفسکی خواندن عالیه
موجود کنید
کتاب ترجمه روانی داره
شاهکار