
معرفی و دانلود کتاب دیگری اثر آرتور شنیتسلر رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: آرتور شنیتسلر
- مترجم: علی اصغر حداد
- ناشر: نشر ماهی
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 280
- سال انتشار: 1910 میلادی
- افتخارات: -
کتاب "دیگری" اثری است از آرتور شنیتسلر که مشتمل بر ۲۲ داستان کوتاه میباشد. روانشناس و نویسنده مطرح اتریشی در این نوشتهاش، سرنوشت قهرمانان و شخصیتهای اصلیاش را از دیدگاهی روانشناختی مورد بررسی قرار میدهد و همزمان جامعه وین که از دیدگاه وی در آستانه قرن بیستم دچار نوعی انحطاط شده بود، را زیر ذرهبین نقد میبرد.
شنیتسلر سابقه چنین نگاه و رویکردی را در دیگر آثارش هم دارد و اغلب سعی میکند با لحن شوخ، مخاطبانش را تحت تاثیر قرار دهد؛ به گونهای که فقط به اختلالات روانی نپرداخته و خط فکری شخصیتهایی که خلق کرده است را دنبال مینماید. از دیگر نقاط عطف کتاب پیش رو این است که در دورهای که بیشتر نویسندگان مشغول تألیف رمانهای کوتاه و بلند بودهاند، نویسنده اتریشی بر نگارش داستان کوتاه و بلند تمرکز داشته است، آنهم با درونمایههایی روانشناسانه که مطالعه هر کدام از داستانها برای خود، نکات و حرفهایی شنیدنی و جدید دارند.
به هر حال اگر میخواهید روزی که در لیست مطالعاتیتان اثری فاخر وجود داشته باشد، بدون آنکه تردید کنید، به خوانش "دیگری" مشغول شوید.
آرتور شنیتسلر، نویسنده اتریشی بود که در ۱۵ می ۱۸۶۲ در وین متولد شد. او در خانوادهای با جایگاه بالای علمی پرورش یافت که بیشترشان پزشک بودند؛ بنابراین خودش هم به تحصیل در این رشته مشغول شد. پس از پایان تحصیل به طبابت پرداخت اما وقتی متوجه علاقهاش به ادبیات گردید، به نوشتن داستان کوتاه، رمان و نمایشنامه هم روی آورد. وی از منتقدان امپراتوری اتریش-مجارستان بود و به همین دلیل درجه افسریاش به عنوان پزشک ذخیره را هم از دست داد. این شخصیت مطرح سرانجام در ۲۱ اکتبر سال ۱۹۳۱ درگذشت. آثاری دیگری هم در کارنامهاش دارد که برخی از آنها عبارتند از: مردن، ترزه و بازی در سپیدهدم.
به طرفداران داستانهایی که با نگاهی روانشناسانه مکتوب شدهاند، توصیه میشود در فرصتی مناسب به مطالعه اثر مذکور بپردازند.
دیگری اکنون در بازار کتاب به همت انتشارات ماهی با ترجمه علی اصغر حداد در قالب یک نسخه ۲۸۰ صفحهای به چاپ رسیده و در اختیار عموم علاقمندان قرار گرفته است.
دوست من آلبین چشمانتظار چنین خدایی است. آلبین ادیب است، بهواقع استاد آثار ناتمام است. تابه حال هرگز نوشتهای را به پایان نرسانده است. اغلب برایم تعریف میکند که ایدهها سیلابوار به ذهنش جاری میشوند. من خودم آنجا بودم وقتی در جای همیشگیاش در کنج قهوهخانه به سطح مرمری میز خیره شده بود و یکدفعه از جا پرید، چون ایدهها دست از سرش برنمیداشتند. فوراً فهمیدم قضیه از چه قرار است. از دست صدها شبحی فرار میکرد که در میان دودودم قهوهخانه دوروبرش به رقص آمده بودند، و منی که روبهرویش نشسته بودم، با نگاهی تحسینآمیز بدرقهاش کردم. میدانستم که روز بعد با این خبر به سراغم خواهد آمد: «دیشب ساعت یک شروع کردم به نوشتن یک نوول، شاید هم یک درام!» بعید هم نبود بگوید: «گوش کن»، بعد طبق معمول تأملاتش را برایم بخواند؛ جملاتی ازهمگسیخته یا حتی تکعباراتی آمیخته به اوصاف ناجور.
تأملاتش معمولاً به جملاتی با دونقطه ختم میشوند، دونقطهای که میگوید: «بفرمایید، اگر میتوانید این فکر را پی بگیرید!» یادم هست که یک بار یکی از این دونقطهها حسابی عصبیام کرد، چون نمیتوانستم فکری را که پشت آن خوابیده بود پی بگیرم، بهخصوص به این دلیل که مفهوم آن جمله قصار دستگیرم نمیشد. با وجود این، آلبین کماکان مرا لایق دوستی خود میداند، چون با همه این تفاصیل من تنها کسی هستم که او را درک میکنم. حالا میفهمید چرا من گاهی به خودم میبالم.
وقتی اجازه میدهد به کاغذهایش نگاهی بیندازم، احساس غریبی دارم. صحنههای پراکنده، خطوط اصلی، نمایشنامههای کمدی، تعداد زیادی فصل اول، طرح و نقشه در قالب تودهای از تکبرگها جلو رویم پرپر میزنند، و چیزی شبیه به ترس و احترام وجودم را فرامیگیرد. برایم روشن میشود چرا آلبین دراصل هیچکاری را به سرانجام نمیرساند: بیش از اندازه ایده دارد.
همین اواخر کاغذهایش را به قهوهخانه آورده بود. آن روز برایم چیزی نخواند جز یک مشت جملات کوتاه، تعدادی عبارت یا آنطور که در عنوان مطالب با خوشسلیقگی آمده بود: «فیالبداههها». اول گاهی مجبور میشدم حرفش را قطع کنم و بپرسم: «این یعنی چی؟» بعد اغلب جوابهایی از این دست تحویلم میداد: «در ادامه معلوم میشود»، یا «خودم هم نمیدانم»، یا «این بخشی از موضوعی است که هنوز پیدایش نکردهام»، یا «چی؟ مگر خودت نمیفهمی؟» بعد هم با خیال راحت به خواندن ادامه میداد. مثلا: «تانژانتی را روی دایره ترسیم کرد.» پرسیدم: «چه کسی؟» نگاهی ویرانگر حوالهام کرد و به خواندن ادامه داد: وفاداری چیست؟ امری تصادفی، فقدان موقعیت برای خیانت ــ نوعی بیماری. (مکث.) طوفان مُرده. (مکث.) وقتی برای اولین بار او را دیدم، مشغول خمیازهکشیدن بود. (مکث.) مثل خدای بیجاه ومقام ول میگردد.
دویدم وسط جمله: چه کسی؟ تقریباً با تحکم جواب داد: «خودم هم هنوز نمیدانم؛ منتظر خدای بیجاه ومقام هستم.»
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب دیگری به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب دیگرینویسنده | آرتور شنیتسلر |
مترجم | علی اصغر حداد |
شابک | 9789647948333 |
ناشر | ماهی |
موضوع | مجموعه داستان خارجی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 280 |
وزن | 285 گرم |
سایر توضیحات | (ادبیات آلمان) |