
معرفی و دانلود کتاب به آرزوهایم قول رسیدن دادم اثر فاطمه آریان و مهنا تنگ شکر رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: فاطمه آریان و مهنا تنگ شکر
- مترجم: -
- ناشر: نشر متخصصان
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 446
- سال انتشار: 2023 میلادی
- افتخارات: -
فاطمه آریان و مهنا تنگ شکر در کتاب "به آرزوهایم قول رسیدن دادم" از شخصی میگویند که راوی معرفیاش او را دختری ۲۲ ساله معرفی میکند. این شخصیت در مدت زمان کوتاه گذشته، بار سنگینی بر دوش خود احساس میکند و اکنون با رفتن به مطب یک روانشناس تصمیم دارد زندگی خود را متحول کرده و آرزوهایش را دنبال کند.
راوی که خود شخصیت اصلی قصه نیز میباشد، در آغاز داستان از حضورش در یک کلینیک روانشناسی سخن میگوید و آنچه را که میبیند توصیف میکند تا مخاطب کمکم با وجوه قصه و شخصیتها آشنا شود. در صفحات ابتدایی، راوی از روزهای گذشته خود یک به یک پرده برمیدارد و سعی میکند با جزئیاتی که با بیان شیوا و زبان ساده نویسندگان عجین شده، همانند یک فیلم سینمایی، اثری جذاب روایت کند.
اطلاع کافی از هویت نقش اول قصه، آرزوهایش، بارهایی که تاکنون با خود حمل کرده و شرایط فعلی او، همه و همه در صورت مطالعه "به آرزوهایم قول رسیدن دادم" در فرصتی مناسب برای خوانندگان علاقمند امکانپذیر میگردد.
فاطمه آریان و مهنا تنگ شکر نویسندگان جوان ایرانی هستند که اطلاعات زیادی از آنها در دسترس نیست و تنها اثری که تاکنون به چاپ رسیده، همین کتاب میباشد.
به هواداران آثار اجتماعی و نویسندگان جوان ایرانی پیشنهاد میشود این کتاب را مطالعه نمایند.
اثر پیش رو به همت انتشارات متخصصان در یک نسخه ۴۴۶ صفحهای به چاپ رسیده و در اختیار علاقمندان قرار گرفته است.
یک شب دیگر خسته شدم. به مرز جنون رسیدم و پای حرفهای دلم نشستم. میخواستم با حرفهای منطقی قانعش کنم که دیگر آن رفته و نباید با دیدن پیراهن یک رهگذر تو خیابان من را یاد او بندازد و روزم را خراب کند. تا دهن باز کردم فریاد زد: خفه شو! حرفی نزن که باورش نداری. هیچکس نداند من که میدانم دوستش داری. چرا شما آدمها همه تقصیرها را گردن دل میاندازید؟
تا چیزی میشود میگویید دلمان زبوننفهمه و نمیفهمد که او رفته. اتفاقاً برعکس، او نیست، خودتانین نه دل. خودتان دوست دارید با این حرفها سرتان را شیره بمالید. جامون عوض شد. به جای اینکه من قانعش کنم، او قانعم کرد. شاید که نه، قطعاً حق با دلم بود.
اینجا در اتریش بعد تمرینها انقدر خسته میشدم که حد و اندازه نداشت. ده برابر تلاشهایم در ایران اینجا از جان مایه میگذاشتم، ولی باز هم رهبر اتریشیمان ناراضی بود و سقف رضایتش بهسادگی به دست نمیآمد. کمکم داشتم به حرفهای سهیل ایمان میآوردم. او گفته بود موفقیت در خارج از کشور صد برابر سختتر است و درد غربت و تنهایی یک طرف، تلاش شبانهروزی برای اثبات خود به مردم آن کشور طرف دیگر.
روز اجرا، روز بسیار خاص و افتخارآمیزی بود. تو دلم آشوبی بود که فقط خدا میدانست. انگار بار اول بود که اجرا داشتم. من تکنواز این گروه بزرگ بودم و قرار بود خیلی مورد توجه قرار بگیرم. استرسم همراه با لذت بود. یاد اولین اجرا افتادم و چقدر همه چیز فرق داشت. حس انتقام و حضور اشکان پررنگ بود، اما حالا ذهنم تنها حول محور یک اسم میچرخید و آرامش مرا بازمیگرداند.
انگشتهای او روی کلیدهای سیاه و سفید پیانو میرقصید و دنیای سیاه من را رنگی میکرد. دلم رفته بود به حس و حال آن روزها و سراسر آرامش شده بودم. گاهی صدایی در دلم فریاد میزد که شاید هنوز دیر نشده، ولی چه گفتنی؟ به کی بگویم؟ به کسی که نیست؟ ذهنم با خودم حرف میزد تا یکی از بچهها آمد و گفت: «کجایی؟ حواست نیستها! بدو بریم نوازندهها رفتند روی استیج.»
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب آرزوهایم قول رسیدن دادم به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب به آرزوهایم قول رسیدن دادم