
دانلود کتاب بادبادک باز اثر خالد حسینی رایگان
- نویسنده: خالد حسینی
- مترجم: زیبا گنجی و پریسا سلیمان زاده
- ناشر: نشر مروارید
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 320
- سال انتشار: 2003 میلادی
- افتخارات: -
داستان فراموش نشدنی و دلخراشی از دوستی بین یک پسر ثروتمند و پسر خادم پدرش، که به زیبایی در کشوری در حال نابودی نوشته شده است. داستانی گسترده از خانواده، عشق و دوستی که در پس زمینه ویرانگر تاریخ افغانستان طی سی سال گذشته روایت شده است. بادبادک باز یک رمان غیر معمول و قدرتمند است که به یک کلاسیک محبوب و یک گونه تبدیل شده است.
خالد حسینی در کتاب بادبادک باز، داستانی جذاب از بی رحمی و عشق را توصیف میکند. او در این اثر به ما یادآوری میکند مردم همیشه برای پیروزی بر نیروهای ظالم در تلاش بودهاند. نیروهایی که هنوز هم تهدید کننده زندگی هستند. اولین رمان خالد حسینی با عنوان سکوی پرتاب ورد او به دنیای ادبیات و شناساندن واقعیتهای کشورش به جهانیان بود.
بادبادک باز به طور منظم به مضامین اخلاقی میپردازد، زیرا در روابط، پدران، پسران و برادران تمرکز دارد. این نوعی از اتفاق است که فقط در حماسههای دلخراش قرون وسطایی و فیلمهای هندی ملودراماتیک اتفاق میافتد. اما همیشه مخاطب را جذب خود میکند. این موضوع در ابتدای رمان مهم است، همانطور که قهرمان داستان احساس میکند توسط پدرش مورد غفلت قرار گرفته است و در پایان به روشی جالب دوباره مهم میشود. این کتاب در پوشش غرب گرایی و برداشتهای خاورشناسی از مردم خاورمیانه موفق است. برای شخصیتهای کتاب بادبادک باز و حتی برای امیر که به شدت با آمریکا ارتباط برقرار میکند، خرده فرهنگ افغانستان نقطه اصلی شناسایی هویتش است.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب بادبادک باز گوش دهید و آن را دانلود کنید:
خالد حسینی، زاده 4 مارس 1965 در کابل و نویسنده افغان- آمریکایی است. او از پدری تاجیک و مادری پشتون در شهر کابل زاده شد. در سال 1976 پدر خالد حسینی به عنوان دیپلمات وزارت خارجه افغانستان به پاریس اعزام شد و او نیز به همراه خانواده به پایتخت فرانسه رفت. عمده شهرت وی بابت نگارش دو رمان «بادبادک باز» و «هزار خورشید تابان» است. او هم اکنون ساکن ایالات متحده است و آثار خود را به زبان انگلیسی مینویسد.
امیر راوی داستان در خانهای مجلل در کابل افغانستان با پدرش به نام بابا زندگی میکند. آنها دو خادم هزاره (اقلیت قومی) دارند و علی و پسرش حسن از نزدیکترین همبازیهای امیر هستند. امیر احساس میکند برای پدرش پسری ناامید کننده است. امیر و حسن بادبادکها را پرواز میدهند و داستانهایی را با هم میخوانند. روزی سه پسر به نامهای آصف، ولی و کمال امیر را تهدید میکنند اما حسن با تیرکمان آنها را میترساند. در زمستان، یک مسابقه بزرگ مبارزه با بادبادکها برگزار میشود که پسران سعی میکنند بادبادکهای یکدیگر را با رشتههای شیشهای برش دهند و سپس بادبادک بازها به دنبال بادبادکهای افتاده میروند. امیر در مسابقات قهرمان میشود و سپس حسن برای بازیابی بادبادک بازنده میرود.
وقتی امیر به دنبال حسن میرود او را در کوچهای پیدا میکند که در دام آصف، ولی و کمال گرفتار شده است. امیر میبیند که کمال و ولی حسن را گرفتهاند و آصف به او تجاوز میکند. امیر فرار کرده و بعدا هم او و هم حسن وانمود میکنند که اتفاقی نیفتاده است. امیر و حسن خیلی زود از هم دور میشوند. امیر از این گناه عذاب میکشد و او تصمیم میگیرد حسن را در خانه ترک کند و او مقداری پول را زیر تشک حسن پنهان میکند و به پدرش میگوید که او آن را دزدیده است و حسن آن را انکار نمیکند. بابا حسن را میبخشد ولی حسن و علی خانه را ترک میکنند. در سال 1981 بابا و امیر از کابل که توسط شوروی مورد حمله قرار گرفته است فرار میکنند. آنها سرانجام خود را به پاکستان میرسانند و ماهها بعد به فریمونت کالیفرنیا نقل مکان میکنند. بابا در یک پمپ بنزین کار میکند و امیر دبیرستان را به پایان میرساند و سپس در دانشگاه در رشته نویسندگی تحصیل میکند و...
ایزابل آلنده روزنامه نگار و نویسنده اهل شیلی (آمریکای لاتین) در خصوص این رمان میگوید: اثری شگفت انگیز... این داستان از جنس آن داستانهای فراموش نشدنی است که تا سالها با شما خواهد ماند. این رمان استثنایی تمام درونمایههای مهم ادبیات و زندگی را در بر میگیرد: عشق، افتخار، گناه، ترس، رستگاری، و ... این کتاب برایم چنان تاثیر گذار بود که تا مدتها هر چیزی که بعد از آن میخواندم بی روح به نظرم میرسید.
این ممکن است ناعادلانه باشد اما آنچه در چند روز حتی گاهی اوقات در یک روز اتفاق میافتد، میتواند روند زندگی را تغییر دهد.
فقط یک گناه وجود دارد و آن دروغ است، وقتی دروغ میگویید افراد را در حقیقت میدزدید.
همیشه راهی برای خوب بودن وجود دارد.
کودکان زیادی در افغانستان وجود دارند اما دوران کودکی کم است.
هیچ کلمهای بین ما نمیگذرد نه به این دلیل که چیزی برای گفتن نداریم بلکه به این دلیل که مجبور نیستیم چیزی بگوییم.
مردم میگویند چشم، پنجرهای برای روح است.
زمان میتواند چیز حریصی باشد، گاهی اوقات جزئیات را برای خود میدزدد.
مردی که هیچ وجدان و خوبی ندارد، رنج نمیبرد.
برخی از داستانها نیاز به گفتن ندارند.
وزن |
463 گرم |
تعداد جلد |
1 |
تعداد صفحه |
419 |
نوع جلد |
شومیز |
قطع |
رقعی |
موضوع |
رمان خارجی |
ناشر |
مروارید |
شابک |
9789645881922 |
نویسنده |
خالد حسینی |
مترجم |
زیبا گنجی و پریسا سلیمان زاده |