معرفی و دانلود کتاب خداحافظ گاری کوپر اثر رومن گاری رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: رومن گاری
- مترجم: سروش حبیبی
- ناشر: نشر نیلوفر
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 288
- سال انتشار: 1965 میلادی
- افتخارات: -
نویسنده فرانسوی رومن گاری، خداحافظ گاری کوپر را به گونهای خلق کرده است که از آن همواره به عنوان یک شاهکار نام برده شده است. نام شخصیت اصلی داستان لنی است که یک جوان 21 ساله میباشد و به اسکی علاقه بسیاری دارد. وی که یک آمریکایی بسیار خوش تیپ و جذاب قلمداد میگردد اعتقاد جالبی دارد و آن، این است که قوانین زندگی فقط در ارتفاع بالای 2000 متر مورد قبول میباشند و در غیر اینصورت هیچگونه اهمیتی ندارند. لنی از خدمت در ارتش و حضور در جنگ ویتنام گریزان است و به همین منظور به ارتفاعات آلپ پناه میبرد، جایی که خانه دوستش باگ مورن در آنجا واقع شده است. لنی در این مکان تنها نیست و جوانانی با ملیتهای مختلف به دلایل گوناگون در کنار او و باگ حضور دارند و هر کدام به دلیلی مشخص از محلی که سابقا در آن زندگی میکردند به نوعی فرار کردهاند و در آنجا ساکن شدهاند.
یکی از توافقات این نفرات، مقدس بودن زندگی در ارتفاعات است به گونهای که هیچ کار اشتباهی نباید از آنان سر بزند. با این حال برای آنکه بتوانند درآمدی کسب کنند و پولی برای گذران زندگی داشته باشند ضرورت دارد که گاهی در بین مردم حاضر شده و به فعالیتهایی بپردازند. برای مثال، خود لنی آموزش اسکی میدهد و اگر آنهم برایش مقدور نباشد به هر کار دیگری دست میزند تا دست و بالش خالی نماند. تشکیل خانواده و ازدواج اصلاً با روحیات لنی سازگار نیست و نسبت به وطنش هم احساس تعلق خاصی ندارد و تنها چیزی که ارتباط او با آمریکا را تا حدی حفظ مینماید عکسی است که از گری کوپر دارد و امضای خود کوپر هم بر روی آن نقش بسته است.
لنی معتقد است که گری کوپر یادآور روزهای خوب آمریکا برای اوست، دورانی که الان جز خاطرهای از آنها چیزی باقی نمانده است. فرد دیگری که با ورودش به ماجراهای کتاب، رنگ و بوی متفاوتی به آن میبخشد، جس میباشد که در بخش دوم قصه حضورش شکل میگیرد و پر رنگ میباشد زیرا در بخش اول بیشتر موضوع کتاب به آشنایی با دیدگاههای لنی اختصاص دارد. افکار خاص جس و تلاشهایی که از خود بروز میدهد و همچنین برخوردش با لنی خواننده را با شرایط جدیدی روبرو میکند که خواندن اثر مذکور را بیش از پیش جذاب مینماید.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب خداحافظ گاری کوپر گوش دهید و آن را دانلود کنید:
رومن گاری (Romain Gary) که نام اصلیاش رومن کاتسف میباشد در سال 1914 در روز 8 مه در شهر ویلنا لیتوانی به دنیا آمد. پس از آنکه پدرش ازدواج مجددی کرد و مادرش او را رها کرد در 14 سالگی با مادرش به شهر نیس فرانسه مهاجرت کرد. گاری مدرک تحصیلیاش در رشته حقوق را از دانشگاه پاریس دریافت کرد و اولین رمانش را در سال 1945 با نام تربیت اروپایی تالیف کرد که برایش جایزه منتقدین در فرانسه را به همراه داشت. از دیگر آثار او میتوان به بادبادکها، زندگی در پیش رو و لیدی ال، اشاره کرد. این نویسنده مطرح سرانجام در سال 1980 در روز 2 دسامبر با شلیک یک گلوله به زندگی خود خاتمه داد.
علاقه مندان به کتابهایی که شخصیت اصلیشان در چارچوبی خارج از عرفیات جامعه فکر و رفتار میکند، پیشنهاد میشود اثر ارزنده رومن گاری را مطالعه نمایند. همچنین اشخاصی که علاقهمند به آثار بوکوفسکی و سلینجر میباشند هم میتوانند از مطالعه این کتاب بهره کافی را ببرند.
کتاب خداحافظگری کوپر در 288 صفحه و در دو بخش اصلی پس از یک مقدمه تهیه و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است. این اثر در بازار نشر و چاپ ایران توسط انتشارات مختلف از جمله جامی و نشر نیلوفر با ترجمههایی از محمود بهفروزی و سروش حبیبی در دسترس میباشد.
از اصول معتبر زندگی لنی یکی این بود که هر وقت با چیزی مخالف بود بگوید موافقم. چون کسانی که عقاید احمقانهشان را ابراز میکنند اغلب بسیار حساسند. هر قدر عقاید کسی احمقانهتر باشد کمتر باید با او مخالفت کرد. باگ میگفت حماقت بزرگترین نیروی روحانی تمام تاریخ بشرست. میگفت باید در برابر آن سر تعظیم فرود آورد، چون همه جور معجزهای از آن ساخته است.
لنی اول با این جوان که یک کلمه هم انگلیسی نمیدانست رفیق شده بود. به همین دلیل روابطشان با هم بسیار خوب بود. اما سه ماه نگذشته بود که عزی شروع کرد مثل بلبل انگلیسی حرف زدن و فاتحه دوستیشان خوانده شد. فوراً دیوار زبان میانشان بالا رفته بود. دیوار زبان وقتی کشیده میشود که دو نفر به یک زبان حرف میزنند. آن وقت دیگر مطلقا نمیتوانند حرف هم را بفهمند.
آدم حکم پول را دارد. هر قدر مقدارش بیشتر، ارزشش کمتر. امروز چیزی که هیچ ارزش ندارد جوان بیست ساله است، جمعیت جوانهای بیست ساله در دنیا از حد گذشته است. دنیا گرفتار تورم جوانان است. بحث بر سر جمعیت فایده ندارد. احمقانه است. جمعیت کور است. مثل موج میشکند و آدم را زیر خود له میکند.
باگ مورن خیلی پول داشت. ولی از حق نباید گذشت که بار پولداری را با شجاعت تحمل میکرد و خم به ابرو نمیآورد. وقتی آدم یک میلیونر را میبیند که هند را با قحطیهایش راحت میگذارد و در باب آن داد سخن نمیدهد، احساس سلامت و آرامی میکند. البته خیلیها هستند که کاری به قحطی در هند ندارند ولی خوب، آنها جیبشان از شکمشان هم خالیتر است.
دنیا برای بچهدار شدن اصلاً آمادگی ندارد. من دوست ندارم آزارم به کسی برسد، آن وقت چطور بچه خودم رو اذیت کنم؟ امروز دیگه نمیشه بچهدار شد. فقط جمعیت دنیا رو زیاد میکنی. آمار بالا میبره. حالا ساده است، بچهدار میشی. اما بعد یه روز بچهات میآد راست توی چشمت نگاه میکنه. چیزی نمیگه، فقط نگاهت میکنه. همین. اون وقت چهکار میکنی؟
از همین میترسم. به یه چیزی یا کسی عادت میکنی، اون وقت اون چیز یا اون کس قالت میگذاره. اون وقت دیگه هیچ چیز برات باقی نمیمونه. میفهمی چی میخوام بگم؟
در دلش آتش لازم نبود. همت زد و خورد نداشت. هیچچیز در دنیا نبود که ارزش این کار رو داشته باشه. حتی عشق. حاضر نبود حتی علیه عشق مبارزه کند. البته عشق به هیچ دردش نمیخورد. ولی خوب، وقتی عشق آمد، آمده دیگه. انگار آدم زیر بهمن رفته باشه. چهکار میشد کرد؟
من عرضه آدمکشی ندارم. اگه داشتم قهرمان جنگ میشدم.
من درسی ندارم به شما بدم اما این رو از من داشته باشید: عشق دروغ نیست. چیز وحشتآوری نیست. به خلاف آنچه میگویند به فیلمهای ترسناک هم شباهت ندارد. حقیقت داره. قشنگ غرقتون میکنه.
عاقبت منم یه روزی وارد سیاست میشم. با چند تا از دوستام. اما نه سر ویتنام یا کره. اینها برای من زیادی گُندن. دستبرد به یک بانک راحتتره. کار را اول باید با این چیزها شروع کرد.
با این دنیایی که ما داریم نمیشه دنیایی غیر از همین که هست ساخت.
قدرت چیز کثیفی بود، یک آلت مصنوعی، یک دست خر کثیف برای کسانی که هیچ هنری ندارند و فقط میتوانند چماق دست بگیرند و فرمان بدهند.
آخه اگر همه میتونستن با هم متحد بشن دیگه برای چی دنیا رو عوض کنن؟ دنیا دیگه این جوری نبود. اگر تنها باشی میتونی کاری بکنی. میتونی دنیای خودت رو عوض کنی. دنیای آدمای دیگه دست تو نیست.
تمدن ما تمدن دسته خر پلاستیکی است. هیچ چیزش طبیعی و صادقانه نیست. همه چیزش مصنوعی است و نقش بازی میکند.
هیچ کس تا به حال دو مرتبه در عمرش عاشق نشده، عشق دوم، عشق سوم، اینها بیمعنی است. فقط رفت و آمد است. افت و خیز است. معاشرت میکنند و اسمش را میگذارند عشق.
کسانی که عقاید احمقانهشان را ابزار میکنند اغلب بسیار حساسند. هر قدر عقاید کسی احمقانهتر باشد کمتر باید با او مخالفت کرد.
هرچیز حدی دارد، حتی تصمیم آدم به کلنجار رفتن با واقعیات. وقتی آدم به آن حد رسید، دیگر کاری نمیشود کرد. واقعیات باید بروند یکی دیگر را پیدا کنند.
اغلب خیال میکنند که مرغهای دریایی غم بزرگی در دل دارند و حال آن که این خیالی پوچ است. اشکالات روانی خود آدم است که این احساس را به وجود میآورد. آدم همه جا چیزهایی میبیند که وجود ندارد. این چیزها در درون خود آدم است. همه به یک درونگو مبدل میشویم که همه چیز را به زبان میآورد. مرغهای دریایی، آسمان، باد، همه چیز. صدای عرعر خری را میشنوید. خری است بسیار خوشبخت که فقط برای یک خر ممکن است؛ ولی آدم با خودش میگوید: «خدایا چقدر غمناک است؟» عرعر خرها دل را کباب میکند؛ ولی این است که خر واقعی خود ما هستیم.
تراژدی این است که ما زیادی جوانیم. سرعت گندیدنمان کافی نیست. برای همین است که آدمهای بزرگ نداریم. برای بوجود آمدن مردان تاریخی، قرنها سابقه گندیدگی لازم است؛ برای بارور شدن مردان بزرگ، کود تاریخ لازم است؛ گلهای عجیب و غریبی که بوجود میآورد، مثل گاندی، ناپلئون. اینها همه از اعماق کثافت بیرون میآیند، از ته بیست قرن چرک و خون و کود تاریخ سر بلند میکنند.
نویسنده | رومن گاری |
مترجم | سروش حبیبی |
شابک | 9789644481420 |
ناشر | انتشارات نیلوفر |
موضوع | رمان خارجی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 288 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 329 گرم |
فوق العاده
داستان شروع قوی ایی داره ولی رفته رفته بر خلاف انتظار خواننده با افت مواجه میشه. بعضی از شخصیت پردازی ها اضافه و بی ارتباط هستند و در نهایت و به عنوان جمع بندی داستان یه رمان عشقی جنایی بسیار سطح متوسطه
کتابی ارزشمند که نظرات نویسنده بر فرم داستانی آن غلبه دارد. پیام کتاب را ورای داستان باید دریافت کرد. متاسفانه مترجم ارزشمند و سخت کوش ما جنابآقای حبیبی ترجمه خوبی انچام نداده اند.
خیلی کتاب خوب و پر محتوایی هستش
شروع کتاب عالیه ولی هرچی جلوتر میره کسل کننده تر میشه بخش زیادی از رمان زیاده گوییها و اسامی مختلف اون دوران جنگ ویتنامه که نه تنها برای ما آشنا نیست که جذابم نیست ... شعار این کتاب آزادی از قید تعلق بود ولی هر چی جلوتر میریم این تعلق بیشتر میشه و اون آزادی کمتر ...و اینکه این کتاب به ما میگه آدم از چیزایی که میترسه و ی عمر ازشون فرار کرده بالاخره یه روز باهاش مواجه میشه ...در کل رمان پارادوکسیکالیه
کتاب بی نظیری که دکتر شکوری معرفی کردن بعیده بدرد نخور باشه قطعا عالیه
خواندن این کتاب را شدیدا توصیه میکنم همینطور آثار دیگر رومن گاری را، ترجمه سروش حبیبی جزو بهترین هاست، کتاب ویرایش شده و بدون غلط است برای شروع مطالعه آثار این نویسنده، همین کتاب با همین ترجمه و همینطور زندگی پیش رو ترجمه لیلی گلستان پیشنهاد میشود
لطفا دوباره کتاب را بگذارید
کتاب خوبیه و مشکلی از جهت تحولی از طرف سایت نداشت ولی باتوجه به نسخه چاپ که نوشته بود سال 91 قیمتی براش به صورت چاپی نبوده و قیمت فقط با یه برچسب مشخص شده بود که راحت تغییر میکنه...
خب مهمه که چه وقتی چه کتابی رو بخونیم تا بتونیم بیشترین استفاده و لذت رو ازش ببریم... برای من خوندن این کتاب تو بهترین زمانبندی بود... و واقعاً لذتشو بردم.
خوب
عالیه
کتاب از لحاظ فیزیکی و چاپی سالم بود
کتاب عالي است
کتاب خیلی خوبیه
برخلاف نظراتی که خوندم اصلا کتاب جذابی نبود و واقعا دوست نداشتم.بجز متن غیر روانش یه قسمت هایی هم توش بود که من نپسندیدم
خیلی خوبه فقط نمیدونم چرا چاپ نود و یکه....آها راستی برگه هاشم سفیده و بالکی نیست
با اینکه چاپ قدیمی هست قیمت بالاست
این اثرش معروفه برگه ها جنسش عالی بوده البته کتاب چاپ ۹۱ هست
یک داستان جذاب و عالی با ترجمه عالی تر آقای حبیبی. کیفیت کاغذ هم عالیه فقط طراحی جلدهای انتشارات نیلوفر همیشه برام سوال برانگیزه!
اگر هزینه ارسال رو در نظر نگیریم