خاما کتابی زیبا از یوسف علیخانی است که ماجرایی عاشقانه را روایت می‌کند. شخصیت اصلی داستان، یک مرد کرد به نام خلیل است که از گذشته بسیار سختش صحبت می‌کند و از تلخی‌هایی که بر خودش و خانواده‌اش گذشته است، سخن به میان می‌آورد. خانواده خلیل از کرد‌های تبعید شده به ارسباران هستند و شرایط بسیار ناراحت‌کننده‌ای را در غربت و آوارگی پشت سر گذاشته‌اند اما با این حال زیر بار ذلت نرفته‌اند و مردمان آزاده هستند.
خلیل اگرچه از عشق خود به دختری با نام خاما برای مخاطبان کتاب علیخانی می‌گوید اما در اصل درد‌های مردمانی که در بین آن‌ها زیست کرده است را به ما می‌شناساند. خاما به معنای خامه است و جدا از نام دختر معشوقه شخصیت اصلی قصه، به نیمه گمشده انسان اشاره دارد که در اینجا چون از آن دور مانده است تمام تلاشش را می‌کند تا به آن دست پیدا کرده و وجودش را کامل نماید.
علیخانی همچنان که قصه‌اش را با تبحر همیشگی‌اش برای خواننده تعریف می‌کند، از درونمایه‌های اجتماعی و تاریخی غافل نمانده و از زبان و هویت قوم کُرد نیز به خوبی در تهیه اثرش بهره برده است. در نهایت چنان حال و هوایی به کتابش بخشیده است که هر علاقه‌مندی را از ابتدا تا انتها با خود همراه کرده و لذت بسیاری را به او می‌چشاند.
در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل خاما به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
یوسف علیخانی نویسنده ایرانی است که در 1 فروردین سال 1354 در الموت قزوین متولد شده است. وی تحصیلات متوسطه را در قزوین و دانشگاهی‌اش را در رشته زبان و ادبیات عرب در دانشگاه تهران گذراند. علیخانی که در حال حاضر مدیریت نشر و کتابفروشی آموت را بر عهده دارد آثار مختلفی از جمله چندین کتاب داستان و پژوهشی را تألیف نموده است. برخی از آن‌ها عبارتند از: اژد‌ها کشان، بیوه کشی، قدم بخیر مادربزرگ من بود، قصه‌های مردم الموت، زاهو، داستان زندگی صائب تبریزی و داستان زندگی حسن صباح.
بی‌تردید هواداران آثار عاشقانه، خاما را می‌توانند مطالعه کنند و علاوه بر این گروه، اشخاصی که داستان‌های سیاسی اجتماعی را برای خوانش انتخاب می‌کنند، از مخاطبان خواهند بود.
خاما هم اکنون توسط نشر آموت در یک نسخه 448 صفحه‌ای منتشر گردیده و در اختیار علاقه مندان قرار می‌گیرد و بیش از 19 بار به تجدید چاپ رسیده است.
سکوت همیشه حرف می‌زند، حرف‌هایش، ترسناک‌تر از ظاهر آرامش. تمام آبادی از غروب ساکت شده بود. نه پرنده‌ای پر می‌زد، و نه مثل شب‌های دیگر سگ‌ها پارس می‌کردند، و نه رفت و آمدی بود.
باز یکی دو شبی بود که از طرف خالدآقا جلالی می‌آمدند و صدا در خانه‌ای روشن می‌شد. حرف این بود که قیام دارد سرکوب میشود و فرزندانمان یکی یکی کشته می‌شوند. خالدآقا گفته بود: اول تمام مردانه‌ها بروند کمک، لازم بشود زن‌ها لباس رزم بپوشند.
دلم خوش شده بود که می‌روم آبادی. دیگر سیزده ساله شده بودم و می‌توانستم تفنگ بردارم. دایه گفت: احمد را نگهداری بکنی کم از جنگیدن ندارد.
احمد خیره می‌شد به دیوار روبه‌رو و بعد به سقف نگاه می‌کرد، و آن وقت نگاهش برمی‌گشت به سمت قالی وسط اتاق و آن وقت سرش را می‌گرفت و می‌دوید و شروع می‌کرد به جمع کردن قالی. باب می‌گفت: تن اژد‌ها را زخمی کردیم...
سگ سفیدم با خودش دم دم بازی می‌کرد. نگاهش کردم. خاما را. هیچ وقت اینطور سرخوش ندیده بودمش. از اول حواس‌ام پی‌اش بود. داشت نگاهم می‌کرد تا مرغ و خروس‌ها را جا بدهم و سیر نگاهش بکنم. نشست روی تخته سنگی. رفتم نزدیک‌تر. قلبم تند تند می‌زد. پرنده‌ای توی دلم صدا می‌کرد که بروم جلوتر. بروم و باهاش حرف بزنم. بروم و باهاش پرواز بگیرم. بروم و با هم آشیانه بسازیم. حس کردم همه دارند نگاه‌مان می‌کنند؛ سنگ‌ها و خانه‌ها آدم‌ها و نی‌زار‌ها و دریاچه و آغگل. خاما تلخ خندید. به اطراف نگاه کردم. آغگل رفته بود توی تاریکی و کسی مار ا نمی‌پایید. نزدیک‌تر رفتم.
| نویسنده | یوسف علیخانی |
| شابک | 978-600-384-032-4 |
| ناشر | آموت |
| موضوع | داستان های فارسی |
| قطع | رقعی |
| نوع جلد | شومیز |
| تعداد صفحه | 448 |
| تعداد جلد | 1 |
| وزن | 390 گرم |
کاربر
بی سر و ته و چرت و پرت
بهشاد جهاندارفر
خاما و زاهو رو از آقای علیخانی و انتشارات خیلی خوبشون خریدم به دو دلیل: ۱. به خاطر فروش بالا در نمایشگاه کتاب ۲. آشنایی با متن و نگارش آقای علیخانی حالا دلیل دوم واسه این بوده که خودم نویسنده هستم و کتابمم با عنوان «از خاک برخاسته» به چاپ رسیده. می‌خواستم چاپ کتاب بعدیم رو به ایشون بسپرم پس لازم دونستم با قلمشون بیشتر آشنا بشم
سمیه پناهی
کتاب قشنگیه اما خیلی جلدش کثیف بود انتظار داریم تمییز برامون بفرستن
لعیا بابازاده
داستان خوبی داره اما قلم نویسنده گیرا و خوانا نیست . خیلی از جملات کتاب نامفهومه
کاربر
کتاب خواندنی وجذابی که متاسفانه بعدازچاپ پانزدهم ممنوع الچاپ شد
Fatemeh _gh
کتابیه که نویسندش خیلی مشهوره تو ایران...تقریبا همه یوسف علیخانی و انتشارات اموت که بهترین رمانا رو منتشر میکنه میشناسن ولی این کتاب فقط به خاطر نویسندش خیلی فروش داشت....داستان کتاب خیلی بچگانه و ابتدایی بود اصلا هیچ خلاقیتی توی داستان وجود نداشت و تنها حسن کتاب مهارت نویسنده توی بین مطالب داستان هستش...در کل کتاب خوبی نبود
وحید زایری
اول کتاب کمی برای من بی‌مزه و لوس بود. منتها هر چقدر داستان جلو می‌رود، شیرینی آن بیشتر میشود. داستان را شما نمب‌خوانید، بلکه چنان حسی از کتاب می‌گیرید که گویا داستان را می‌بینید.
پوریا ابهریا
اینجوری که من شنیدم این کتاب ممنوع الچاپ شده خیلی کمیاب شده پیشنهاد میکنم حتما بخرید تا تموم نشده
سیمین سروش
من چند تا کتاب از خریدم که تو سایت های خرید کتاب موجود نبود و از بسته بندی و سالم بودن کتاب راضی بودم .ممنون دیجی
کاربر
سالم و تمیز با ورق های سفید و جلد سخت
کاربر
سالم به دستم رسید
مریم رضائی
بسته بندی و قیمت عالی
کاربر
کتاب های نشر آموت خوبن این کتاب توصیفاتش یکم زیاد بود برای من اما موضوعش جالب بود
کاربر
بسته بندی کالا خوب بود.چاپش هم کیفیت خوبی داشت
مرجان ضیایی
خیلی دوستش داشتم ، زندگی ایرانیان قدیم ،نسل پدربزرگها و مادربزرگها رو حس میکنید، مدتی بود از نویسندگان ایرانی کتابی نخونده بودم ،مجددا به اونها تمایل پیدا کردم ،در کل توصیه میشود
