معرفی و دانلود کتاب درخت انجیر معابد اثر احمد محمود رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: احمد محمود
- مترجم: -
- ناشر: نشر معین
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 1038
- سال انتشار: 2018 میلادی
- افتخارات: -
درخت انجیر معابد آخرین رمان احمد محمود میباشد که برای اولین بار در دو جلد در سال 1379 با خوانندگانش دیدار کرد. درخت انجیر معابد رمانی روانشناسانه میباشد که روانشناسی فردی و اجتماعی را به صورت همزمان مورد بررسی قرار داده و مفاهیمی از جمله خرافه و عصیان را به صورتی دقیقتر تحلیل کرده است. شخصیت اصلی داستان که زندگیاش در این کتاب به تصویر کشیده شده است جوانی سرخورده از جامعه و شرایطش میباشد که فرامرز نام دارد و موجبات آشوبی بزرگ را فراهم میکند. آنطور که از توصیفات نویسنده مشخص است مکانی که داستان در آن به وقوع میپیوندد جنوب ایران و احتمالاً شهر اهواز میباشد و خانوادهای که به عنوان هسته اصلی رمان از آنها بسیار نام برده میشود، خانواده آذرپاد هستند. نام کتاب هم مربوط به درختی صد و پنجاه ساله و یا حتی بیشتر میباشد که در اصل درخت لور است که توسط یک فرد غریبه از بنگال به شهر آورده شده و در میان آن کاشته میشود. درختی عجیب که مرغوبیتی ندارد و حتی میوههایش قابل خوردن نیستند ولی با اشتباه بزرگ مردم کوچه و خیابان به یک نماد مقدس تبدیل میشود و خیلیها و شاید همه مردم به آن توسل و استغاثه میکنند و خواستههایشان را از آن طلب مینمایند.
در برخی مواقع انسانهای بیمار خود را با زنجیر به امید شفا به آن میبندند و هیچکس جرات جداسازی آنها را از یکدیگر پیدا نمیکند. پنج نسل از مردم شهر با این عقیده عجیب و سخیف ادامه حیات میدهند و مکان حضور درخت به بارگاهی مبدل میشود که برای خودش متولیانی دارد و متولیان هم هر یک داستانی را برای خودشان رقم میزنند. نام اشخاصی همچون عمه تاجی و اسفندیار خان آذرپاد هم در کنار دیگر افراد در دل داستان میآید که فقط خوانش کامل کتاب میتواند مخاطبان را با ویژگیهای هر شخص و موقعیتش آشنا سازد ولی بدون تردید شخصی که یکی از تعیینکنندهترین اتفاقات را در داستان رقم میزند، مهران شهرکی است که به مقابله با ساکنین جامعه و عقاید خرافیشان پرداخته ولی مردم به سختی در مقابلش مقاومت کرده و رویدادهایی رخ میدهند که نتیجه رویارویی خرافات، گناهان و باورهای مختلف را به خوانندگان نشان میدهد. به هر حال مولف با قلم بسیار زیبایش نحوه استفاده مستبدان از باورهای غلط و رایج را در میان عوام با ذکر مثالهای گوناگون به تصویر کشیده و نکاتی را مطرح مینماید که رمانش را در زمره بهترینها برای مطالعه قرار میدهد.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب درخت انجیر معابد به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
احمد محمود (Ahmad Mahmoud) نویسنده ایرانی است که در روز 4 دی سال 1310 در اهواز به دنیا آمد. وی که پدرش کرد و مادرش دزفولی بود با وجود تولدش در اهواز خودش را بیشتر یک دزفولی میدانست. سبک کاری احمد محمود رئالیسم اجتماعی بود و پس از اتمام دوران متوسطه به دانشکده افسری ارتش راه پیدا کرد اما پس از کودتای 28 مرداد بازداشت شد و تحصیلات دانشگاهیاش نیمه تمام ماند. احمد محمود که در روز 12 مهر سال 1381 در تهران درگذشت آثار پر شماری دارد که از میان آنها میتوان به: دریا هنوز آرام است، قصه آشنا، زمین سوخته و مدار صفر درجه اشاره نمود.
علاقه مندان به کتابهایی مرتبط با باورهای عوام و خرافات میتوانند کتاب پیش رو را با داستان بسیار دلنشینش مطالعه کنند.
رمان درخت انجیر معابد در قالب 1038 صفحه و در شش فصل در اختیار مخاطبان قرار گرفته است و هنوز پس از سالها به واسطه استقبال خوبی که از آن صورت میگیرد تجدید چاپ میشود.
یک شب یک مشت قرص و کپسول انداخت دهنش و یک لیوان چای خورد و همینجا، همین گوشه دراز کشید و گفت: «حسن جان آقا، شب بخیر.» من اون شب تا ساعت چار بعداز نصفشب بیدار ماندم. بیخوابی به سرمزده بود. نزدیک اذان صبح خوابیدم و خواب رفتم. وقتی بیدار شدم ظهر شده بود. فرامرز خان هنوز خوابیده بود، صداش کردم. جواب نداد. باز صداش کردم. دیدم جواب نمیده. گفتم مرگ خدا نکرده مردهای فرامرز خان. باز هیچی نگفت. رفتم جلو، پتو را زدم کنار، دیدم انگار صد ساله که مرده، خشکِ خشک...
بعد از ایمان دیگر برای ما چه میماند که بگوییم زندهایم؟ جان؟ این عنصر بیارزش را که کرم لجنزار هم دارد! غذا میخوریم؟ حیوان که از ما بیشتر غذا میخورد! پس چه داریم؟ دلخوشیم که راه میرویم؟ شور و شهوت داریم؟ حشرات کثیف هم راه میروند و شور و شهوت دارند! بله یک چیز داریم، دل، اما دل بیایمان یعنی یک چنگ خون که حیوانات زبان بسته عظیمالجثه خیلی بزرگترش را دارند...
حتی عمه تاجی هم که زنی تحصیل کرده و روشنفکر است به درخت لور اعتقاد دارد و قدرت معجزهگر آن را باور دارد: تاج الملوک، عصر روز سه شنبه به زیارت انجیر معابد میرود. نذرش را ادا میکند، شمع میگیراند، چند اسکناس ریز به صندوق میاندازد و بعد با ترس و لرز میرود در صف حاجتمندان ساقهی شرقی میایستد. اول لوح برنجی را با طمانینه میخواند و گریه میکند، بعد شمع روشن میکند و دو شاخه عود میسوزاند و بعد التماس میکند که فرامرز خان در کنکور پزشکی قبول شود. التماس میکند که به راه راست هدایت گردد. آرام آرام اشک میریزد و میگوید: «حاجتم را روا کن ـ روا کن ای ساقهی شرقی, صاحب کرامات! دلم میخواهد فرامرز نامی شود ـ نام اسفندیار خان را با عزت و احترام زنده کند! ای کسی که با کوه طلای احمر، ثروت پرستان را جزا میدهد، حاجت دلم را روا کن! دو گوسفند نذر گرسنگان و یک حلقهی طلای سه مثقالی نذر خودت ـ روا کن، روا کن....» از پشت سر ذکر هاگا، هگاگا میشنود.
از گذشتههای دور که بگذریم و به آغاز رابطهی خانوادهی آذرپادها با درخت برسیم، میبینیم که اسفندیار خان آذرپاد در حقیقت نخستین کسی بوده که تقدس درخت را به رسمیت شناخته و برای آن حریم و حرمت رسمی قائل شده است. او هنگامی که شصت هزار متر مربع زمینها و باغچهی اطراف درخت لور را میخرد تا برای همسر جوان و بچههایش یک عمارت کلاه فرنگی میان باغچه درست کند، و به ناچار تصمیم به ریشه کن کردن درخت میگیرد تا جا برای ساختن بنا باز شود. با جماعت خاموش معتقد به درخت روبرو میشود که در حال خواندن آواهای گنگ و نا مفهومی چون پانچا، پانچا، پامارا و هیپالا، هی، پا، لا وپانچا، پامارا ـ لولوپا ـ یاکاکا دسته جمعی دور درخت گرد میآیند تا مانع قطع درخت گردند، چون بر این باور نسلانسلی و کهنند که قطع درخت باعث بروز قحطی و نزول بلایای آسمانی و شیوع مرگ و میر سیاه میشود.
و شبحش در مقبرهی خانوادگی به همسر جوان سوگوارش چنین پند و اندرز میدهد: «مواظب علمدار باش. مردم حرمتش دارن! یعنی حرمت درخت انجیر معابد دارن. درست که یک باغبان بیشتر نیست ولی متولی درخت انجیرم هست ـ پدر بر پدر! انجیر معابدم یک درخت بیثمره ولی با حرف و حدیث و حکایاتی که از علمدار اول به ذهن و دل مردم نشسته و روز به روزم بیشتر و بیشتر میشه، دیگه یک درخت مثل همهی درختای دیگه نیست! حالا دیگه تبدیل شده به نشانهای از قدرت و اعتقاد مردم! پس هم باید حرمت علمدار داشته باشی و هم حرمت خود درخت!»
حالا دیگر یک درخت نیست جناب مهران. شما حقوق خواندین، با علم الاجتماع آشنا هستین! گمان نمیکنم درک این مطلب براتان مشکل باشه که این درخت، حالا دیگه تبدیل شده به سمبل باورهای چند نسل از مردم...
بیا ببینم مرزوقه. تو چه پستانی به دهان حامد گذاشتهای که اینطور نا خلف شده چرا اینقدر عقل نداره که بفهمه زیارتگاه نباید از دست بده؟ چرا لگد به بخت خودش و زحمت و خدمت و حرمت پدر اندر پدرش میزنه؟ کاش اینقدر شعور داشت و میفهمید که نباید این قدرت به دست غریبه بیفته!
نویسنده | احمد محمود |
شابک | 9789645643704 |
ناشر | انتشارات معین |
موضوع | رمان پارسی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 1038 |
تعداد جلد | 2 |
وزن | 1128 گرم |
بعضی از صفحاتش چاپ نشده بود مرجوع کردم
شاهکار احمد محمود
متن داستان ، مثل سایر نوشته های احمد محمود در حال و هوای جنوب است ، نوشته های این نویسنده را دوست دارم و از خواندنش لذت می برم ، هر چند که قیمت بالای آن با توجه به جلد کاغذی توی ذوق میزند .
تخفیف تخفیف بالا براش بذارید
نسبتا مناسب
از خرید راضی بودم
متن خوب و ارزشمندی دارد
کیفیت فوقالعاده
کتاب خیلی خوبی بود
عالی بود
تازه رسیده و نخوندم.ولی بسیار با کیفیت چاپ شده.برگه ها سفید.
اولین اثری بود که از محمود خوندم ، کتاب جالبی بود
عالی بود
کتاب سالم و با بسته بندی خوب به دستم رسید.ممنون
کتاب خوبیه