معرفی و دانلود کتاب زنی میان ما اثر گریر هندریکس رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: گریر هندریکس
- مترجم: محمدمهدی قاسملو
- ناشر: کتاب کوله پشتی
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 408
- سال انتشار: 2018 میلادی
- افتخارات: پرفروشترین کتاب نیویورک تایمز
گریر هندریکس و سارا پکانن در اثری به نام زنی میان ما داستانی خلق کردهاند که میتوان آن را به عنوان یک تریلر روانشناختی هم نام برد. کتابی که در سال 2018 از پرفروشهای نیویورک تایمز لقب گرفت. رمان اینگونه آغاز میگردد که زنی به نام ونسا روزهای خوبی را با همسرش به نام ریچارد میگذرانده است تا اینکه زنی دیگر وارد زندگی آنها شده و به اصطلاح، دل همسرش را از آن خود میکند. به گونهای که ریچارد قصد ازدواج با او را در سر میپروراند. یکی از تفاوتهای قابل توجه کتاب مذکور داشتن دو روایتکننده است یکی، دانای کل که ماجرا و شخصیتهایش را از وجوه مختلف معرفی و توصیف مینماید و دیگری خود ونسا که از شرایطش و حال و اوضاع درونیاش سخن به میان میآورد و با تصاویری که خلق میکند، خواننده را به همذات پنداری بیشتری در طول داستان میرساند.
تفاوت منحصر به فرد دیگری که داستان پیش رو دارد این است که قرار نیست از حسادتهای همسر سابق یک شخص و اتفاقات معمولی که در این نوع ماجراها معمولاً ارائه میگردند صحبت شود، بلکه با خواندن آن متوجه خواهید شد که نویسندگانش با آفرینش پیچیدگیها و هیجانات گوناگون و بدیع، حقایقی را به علاقه مندان میگویند که شاید بسیاری از انسانها پس از روبرو شدن با آنها یکه بخورند و خود را روبرو با انکارهای درونیشان در مورد عشق ببینند. ونسا علاوه بر پشیمانی و حسادتی که بخاطر اتفاقات اخیر زندگیاش دارد، به شدت معتاد به الکل است و با عجزی که در انجام امور روزمره و سادهاش از خود بروز میدهد، همزمان تمام تلاش خود را میکند که مانع ازدواج ریچارد با اما گردد. حتی تصمیم میگیرد در دیداری مستقیم با اما، او را از قصد و نیتش برای ازدواج با ریچارد منصرف نماید.
وقتی به خطوط کتاب و ادامه داستان مراجعه کنید به مفاهیم مختلفی پی خواهید برد از جمله آنکه انسانها همیشه آنطور که نشان میدهند، نیستند و پیشبینی ناپذیر بودن خودشان و رویداهایی که پیش روی آنهاست، لحظات حیات را برایشان پیچیدهتر از آن چیزی میکند که انتظارش را دارند. قدرت قلم نویسندههای باهوش رمان زنی میان ما کششهایی را در هر سطر از داستان، ایجاد مینمایند که تا به خواندن آن اقدام نکنید به حقیقت اصلی آن واقف نخواهید شد. به هر حال در ابتدای خواندن این اثر، در مقابلتان حکایت یک خیانت قرار گرفته است که به صورتی مثلث گونه تعریف میشود. داستان یک ازدواج که به دلیل ارائه توضیحات و توصیفاتی در مورد سه نفر درگیر در ماجرا به سه داستان متفاوت مبدل میشود.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب زنی میان ما گوش دهید و آن را دانلود کنید:
گریر هندریکس (Greer Hendricks) و سارا پکانن (Sarah Pekkanen) دو نویسنده آمریکایی هستند که علاوه بر زنی میان ما اثری به نام «دختری بینام و نشان» را هم خلق کردهاند. هندریکس دو دهه را به عنوان ویراستار در شرکت سیمون و شوستر فعالیت میکرده و نوشتههایش علاوه بر نیویورک تایمز در هفته نامههای مختلف نیز به چاپ رسیدهاند. پکانن هم نویسندهای است که به عنوان روزنامهنگار، فعالیتهایی داشته و دارد و نوشتههایش در مجلاتی همچون واشنگتن پست و USA Today، منتشر گردیده و در اختیار خوانندگان آنها قرار گرفتهاند.
کتاب زنی میان ما در درجه اول به رمان خوانهایی که علاقهمند هستند یکی از سرگرمیهایشان، خواندن داستانهای متفاوت باشد، پیشنهاد میگردد و در درجه دوم، مطالعهاش به اشخاصی توصیه میگردد که علاوه بر خواندن یک ماجرای جالب، قصد دارند خود را جای شخصیتهای داستانی گذاشته و با گرفتن درسهایی از آن، کمی به اعماق شخصیتی خود رفته و کند و کاوی در روح و روانشان کنند.
رمانی که در حال معرفی آن هستیم در ژانری رازآلود و در بیش از 400 صفحه توسط چندین ناشر و مترجم در بازار کتاب ایران به چاپ رسیده و در اختیار علاقه مندان تا به امروز قرار گرفته است. این کتاب پس از یک مقدمه در دو بخش اصلی که به دلیل داشتن دو روایتکننده میباشد، مطالبش جای گرفتهاند و خواننده قدم به قدم با ترتیب زمانی مشخصی با آن میتواند پیش رود.
اما او برمی گردد و در را باز میکند وارد آپارتمان میشود و اصلاً به سمت من نگاه هم نمیکند، نمیداند با او چه کردهام از ضربهای که به او زدهام خبر ندارد و خرابی که به بار آوردهام.
تند تند در پیاده روی شهر گام بر میدارد، موهای بلوندش روی شانههایش بالا و پایین میشود گونههایش گل انداخته و ساک ورزشی روی دستش بازی میکند. وقتی به آپارتمانش میرسد دست در کیفش میکند و کلیدهایش را درمی آورد، خیابان، شلوغ و پرهیاهوست تاکسیهای زرد رنگ رد میشوند و مسافران را از سرکار به خانه باز میگردانند. مشتریان وارد مغازهها میشوند اما من چشم از او برنمی دارم.
یکبار با یکی از همان کابوسهای همیشگی از خواب پرید و متوجه شد در میان بازوان نیرومند ریچارد خوابیده است پس کمی در مورد علت کابوسهایش برای ریچارد گفت و او هم به نلی اطمینان خاطر داد: من اینجام عزیز دلم، جات امنه.
لحظهای جلوی در میایستد و به پشت سرش نگاه میکند، مثل برق گرفتهها از جا میپرم میترسم متوجه نگاهم شده باشد. این، همان تشخیص خیره شدن دیگران است و توانایی حس کردن اینکه کسی به آدم نگاه میکند. کل سیستم مغز انسان درگیر این میراث ژنتیک اجدادمان است آنها هم برای اینکه شکار حیوانات نشوند به این ویژگی اتکا داشتند. من هم این مکانیسم دفاعی را در خودم پرورش دادهام، وقتی پوستم مور مور میشود سرم به طور غریزی بالا میآید تا دنبال یک جفت چشم بگردد که به من خیره شده، خطر غفلت از این هشدار را خوب میشناسم.
برای این زن جوان و زیبا با آن صورت گرد و اندام ظریف، زنی که شوهرم ریچارد بخاطرش ترکم کرده، مثل کبوتری که کنارم روی پیاده رو این طرف و آن طرف میرود اصلاً به چشم نمیآیم. به هیچ وجه نمیداند اگر اوضاع همینطور باشد چه بلایی سرش میآید، اصلاً.
او تنها کسی بود که نلی صدایم میکرد باورم نمیشد کسی مثل ریچارد اینقدر به من علاقهمند باشد وقتی کتش را درآورد بوی مرکباتی پیچید که پس از آن همیشه من را یاد او میانداخت. وقتی هواپیما پایین میآمد از من شماره تماس خواست موقعی که داشتم شمارهام را مینوشتم دستش را آورد و به موهایم کشید. پشتم تیر کشید این حرکتش، مثل یک بوسه، صمیمی بود. گفت: خیلی خوشگلن، هیچوقت کوتاهشون نکنین. از آن روز به بعد تا گردباد عشقمان در نیویورک و مراسم عروسی در فلوریدا و سالهایی که در خانه جدید ریچارد در وست چستر، سپری شد، من همیشه نلی او بودم.
نلی حتی زمانی که بچه بود خوب به خواب نمیرفت مادرش حوصله انجام وظایف پیش از خواب را نداشت در عوض پدرش شبها پشتش را میخواراند و با انگشتانش کلماتی روی لباس نلی مینوشت. مثلاً: دوستت دارم یا تو خیلی خوبی و ... او مینوشت و نلی هم پیام آن را حدس میزد گاهی هم این پیامها به اشکالی مانند دایره، ستاره و مثلث، تغییر حالت میدادند.
آخرین شبی که در آپارتمان قدیمی و آجری رنگ خود، تنها بود ریچارد برای ماموریتی به شیکاگو رفته بود، دوست و هم اتاقی او سامانتا هم با دوستانش بیرون بود. سر و صدای خیابانهای نیویورک از میان دیوارهای اتاق به گوش میرسید صدای بوق اتومبیلها، فریادهای گاه و بیگاه، صدای واق واق کردن سگی در دوردست حتی با وجود اینکه میزان جرم و جنایت در شهر کم شده بود.
ونسا یا همان نلی متعجب و مبهوت است که چرا همسرش با وجود عشق میانشان وارد رابطه دیگری شده است غافل از اینکه دردسرها و سرگردانیها و عذابهایش، ریشهای عمیقتر از رابطه او و ریچارد دارد.
نلی نمیدانست چه چیزی او را از خواب بیدار کرده است زمانی که چشمانش را گشود زنی را دید که لباس عروسی توری و زیبای او را بر تن کرده و کنار تختش ایستاده و نگاهش میکند. میخواست فریاد بزند و چوب بیس بالش را که کنار پاتختی قرار داشت به سویش پرتاب کند که چشمش به روشنایی سپیده دم افتاد و قلبش آرام گرفت.
بیخوابی او به سرعت تشدید شد و به طور ناگهانی با رویاهای آشکاری از خواب میپرید. یکبار که در خوابگاه دخترانه برای خوردن صبحانه به طبقه پایین رفته بود یکی از خواهرانش به او گفت در خواب فریاد میزده و کلمات نامفهومی ادا میکرده است. نلی سعی کرده بود آن را نادیده بگیرد و گفته بود: به خاطر امتحان نهایی استرس دارم، کتاب روانشناسی واقعاً سخته. سپس میز را ترک کرده و فنجانی دیگر برای خود، قهوه ریخته بود.
چشمانش را که انگار از بیخوابی پر از شن شده بودند، مالید و خود را به تختخواب کشاند، لباس حولهایاش را به تن کرد و دوباره نگاهی به لباس عروسیاش انداخت فکر کرد باید برایش جایی در کمد کوچکش پیدا کند ولی دامن آن بیش از حد پف دار بود. پیراهن او در مزون کنار دیگر لباسهای پف پفی و پر زرق و برق، بسیار ظریف و زیبا دیده میشد اما حالا در کنار کمد لباسهای سست و وارفتهاش در آن اتاق خواب درهم و برهم، بیشتر شبیه لباس شاهزاده دیزنی بود.
در طول چند هفته اخیر این سومین تماسی بود که از شمارهای مسدود با او گرفته میشد، نگاهی به در ورودی انداخت چفت قفل در را انداخته بود، به سمت حمام رفت ولی بعد برگشت و گوشی را هم با خود به حمام برد آن را در لبه روشویی قرار داد و در را بست سپس حوله را در رختکن آویزان کرد و به حمام رفت، زمانی که آب سرد با فشار زیاد رویش پاشید تکان شدیدی خورد سپس دستگیره آب را تنظیم کرد و خود را شست.
نویسنده | گریر هندریکس |
مترجم | محمدمهدی قاسملو |
شابک | 9786004611602 |
ناشر | انتشارات کتاب کوله پشتی |
موضوع | داستان های آمریکایی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 408 |
من خیلی این کتاب رو دوست داشتم، داستانش واقعا جذبم کرد و این روند تا آخر کتاب ادامه داشت. این اولین بار بود که چنین روایتی رو میخوندم و بنظرم خیلی بی نقص بود. پایان خوبی داشت و ترجمه هم خوب بود. درمجموع من این رمان رو بشدت دوست داشتم و خوندنش رو پیشنهاد میکنم
این کتاب فوق العاده اس. مخصوصا پیشنهاد می کنم اگر به داستان های معمایی علاقه دعرید حتما بخونیدش. خیلی زود جذبش میشید
بنظرم داستانش خیلی جذاب و کشنده بود و هرفصلی رو میخوندم کنجکاو می شدم و یه فصل دیگه هم میخوندم و اخرش جالبه که حقیقت رو می فهمید مدل داستانش ترکیبی از عاشقانه و هیجانیه حتما پیشنهاد میکنم
کتاب خیلی کلیشه ای و بد
واقعا جذاب بود، مثل همه کتاب های جنایی دیگه نشر کوله پشتی
موضوع عالی و قیمت خوب
ممنون
خواندن این کتاب را به دوستداران کتاب توصیه می کنم.
ممنون .
خوب ومفید
خوب و جذاب
سپاسگزارم از دیجی کالا