من او را دوست داشتم اثر آنا گاوالدا

معرفی و دانلود کتاب من او را دوست داشتم اثر آنا گاوالدا رایگان به همراه خلاصه کتاب

آنا گاوالدا نگارنده فرانسوی کتابی با نام من او را دوست داشتم، نوشته است که حرف‌های زیادی در مورد لحظات دشوار زندگی برای گفتن دارد. روزهایی برای اکثریت قریب به یقین انسان‌ها در طول حیاتشان وجود خواهد داشت که درمانده می‌شوند و نمی‌دانند بهترین تصمیم در چنین شرایطی چیست؟ بمانند و با مشکلات بجنگند یا بروند و خوشبختی را در مکان و زمان دیگر جستجو کنند؟ گاوالدا در رمان خواندنی‌اش با به تصویر کشیدن زندگی یک زن، به صورتی نمادین و غیرمستقیم به این سؤالات پاسخ داده است.

کلوئه قهرمان ماجراهای پیش رو، زنی است که تمام هم و غمش، فرزندان و همسرش هستند و بودن در کنار آنها، تمام چیزی است که می‌تواند برای او آرامش به ارمغان بیاورد. اما اتفاقی تلخ موجب می‌گردد او از مسیر دلخواهش دور شود. شوهرش، یک روز از راز سر به مهرش، برای او می‌گوید و وجود معشوقه دیگری را افشا می‌سازد. حقیقتی که همچون آب سرد بر پیکر کلوئه فرو می‌ریزد، آدرین چمدان‌هایش را بسته و به سمت رابطه مشترک جدیدی که چندی است آن را برنامه ریزی و آغاز کرده است، حرکت می‌کند و همسر و دو دخترش را تنها می‌گذارد.

زن قهرمان داستان هم، بی حرکت نمی‌ماند و به منزل پدر و مادر همسرش روانه شده و مدتی را برای سکونت در آنجا، می‌ماند. روایتگر بخش ابتدایی کتاب، کلوئه است و از رنج‌هایش می‌گوید که چگونه شکست خورده است و در سرش، چه اقداماتی را پی ریزی کرده تا بتواند به زندگی عادی برگردد. ولی در قسمت دوم پدر آدرین، همسر کلوئه، سکان هدایت قصه را در دست گرفته و از کوشش‌هایش سخن می‌گوید، صحبت‌های متعدد با عروسش، بازی کردن‌های خستگی ناپذیر با نوه‌ها و این در و آن در زدن برای جلب رضایت طرفین تا شاید روزگار به حالت سابق باز گردد. به هرحال گفتگوها و رخدادهای رمان مذکور، ارزش مطالعه و پیگیری تا انتها را دارند.

دانلود کتاب من او را دوست داشتم

در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل کتاب من او را دوست داشتم به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.

درباره نویسنده

آنا گاوالدا (Anna Gavalda) رمان نویس فرانسوی است که در 9 دسامبر سال 1970 در این کشور متولد شد. گاوالدا علاوه بر نوشتن رمان و مجموعه داستان‌های کوتاه با برخی مجملات از جمله Elle  همکاری دارد. او در حال حاضر در 50 کیلومتری جنوب شرقی پاریس به همراه دو فرزندش ساکن است و از همسر خود جدا شده است. از دیگر آثار این نویسنده می‌توان: پس پرده، من دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد، گریز دلپذیر و باهم، همین و بس را نام برد.

کتاب مناسب چه افرادی است؟

کتاب من او را دوست داشتم  خوراک مطالعاتی بسیار مناسبی برای افرادی است که آثار مرتبط با زندگی مشترک و مسائل و مشکلات آن را که از موضوعات اجتماعی مهم به شمار می‌رود را می‌پسندند.

فهرست مطالب

من او را دوست داشتم از کتاب‌هایی است که انتشارات زیادی مبادرت به چاپ آن در بازار کتاب ایران ورزیده‌اند که عبارتند از: انتشارات قطره در 176 صفحه با ترجمه الهام دارچینیان، انتشارات ماهی در 176 صفحه با برگردانی از ناهید فروغان، انتشارات یوبان در 158 صفحه با ترجمه‌ای از مینا آذری، انتشارات شمشاد در 142 صفحه و ترجمه شهرزاد ضیایی، انتشارات آرشیو روز با ترجمه غزاله رمضانی در 183 صفحه، انتشارات مهرنوروز با ترجمه مینو خانی در 144 صفحه و انتشاراتحوض نقره با ترجمه فرمهر امیر دوست در 144 صفحه.

بریده‌هایی از کتاب

آدم‌هایی که احساس گناه می‌کنند، در بهانه پیدا کردن بسیار قوی هستند. حرف ندارند.
ترجیح می‌دهم تو امروز خیلی رنج بکشی تا این که همه عمرت، همیشه کمی رنج بکشی

آموخته‌ام که وابسته نباید شد، نه به هیچ‌کس، نه به هیچ رابطه‌ای و این لعنتی نشدنی‌ترین کاری بود که آموخته‌ام!

چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تنِ کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چقدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟
از نبود پدر شوهرم استفاده می‌کنم تا تلفن همراهم را چک کنم. نه زنگی، نه پیامی. بله هیچ چیز... چه احمقم... چه احمق...

حق اشتباه ترکیب بسیار کوچکی از واژه‌ها. بخش کوچکی از یک جمله، اما چه کسی این حق را به تو خواهد داد؟ چه کسی جز خودت؟

او را بیش از هر چیزی در این دنیا دوست داشتم. بیش از هرچیزی، نمی‌دانستم آدم می‌تواند تا این حد دوست داشته باشد، خلاصه، من به هر حال، فکر می‌کردم برای این جور دوست داشتن برنامه‌ریزی نشده‌ام.

با خودم گفتم: باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد. آن‌قدر که اشک‌ها خشک شوند، باید این تن اندوهگین را چلاند و بعد دفتر زندگی را ورق زد. به چیز دیگری فکر کرد. باید پاها را حرکت داد و همه چیز را از نو شروع کرد.

روزی، البته خیلی از آن روز گذشته، روزی با دختر کوچکم به شیرینی فروشی رفتیم. خیلی به ندرت پیش می‌آمد که با دخترکم به شیرینی فروشی بروم. کم پیش می‌آمد که دستش را بگیرم و از آن کم‌تر این که با او تنها باشم. فکر کنم یک صبح یکشنبه بود. آدم‌های زیادی برای خرید شیرینی آمده بودند، کیک توت فرنگی یا نان خامه‌ای می‌خریدند. وقتی از آن‌جا بیرون رفتیم، دختر کوچولویم از من خواست یک تکه از نان باگت به او بدهم، ندادم. نه. به او گفتم، نه بگذار برسیم خانه. به خانه برگشتیم همگی پشت میز نشستیم تا ناهار بخوریم. یک خانواده کوچک خوشبخت. من نان را بریدم.

این کار را دوست داشتم. می‌خواستم به وعده‌ام وفا کنم. اما وقتی تکه نان را به دخترکم دادم، او نان را به برادرش داد.  اما گفتی نان می‌خواهی دستمالش را باز کرد و جواب داد: چند ساعت پیش می‌خواستم. اما این همان نان است و همان طعم را دارد، چرا نمی‌خواهی؟ اصرار کردم: همان است سرش را برگرداند. نه، ممنون.

زندگی حتی وقتی انکارش می‌کنی، حتی وقتی نادیده‌اش می‌گیری، حتی وقتی نمی‌خواهی‌اش از تو قوی‌تر است. از هر چیز دیگری قوی‌تر است. آدم‌هایی که از بازداشتگاه‌های اجباری برگشته‌اند دوباره زاد و ولد کردند. مردان و زنانی که شکنجه دیده بودند، که مرگ نزدیکانشان و سوخته شدن خانه‌هایشان را دیده بودند، دوباره به دنبال اتوبوس‌ها دویدند، به پیش‌بینی هواشناسی با دقت گوش کردند و دخترهایشان را شوهر دادند. باور کردنی نیست اما همین‌گونه است. زندگی از هر چیز دیگری قوی‌تر است.

دوست دارم با تو باشم چون هیچوقت از با تو بودن خسته نمی‌شوم. جتی وقتی با هم حرف نمی‌زنیم. جتی وقتی نوازشم نمی‌کنی. حتی وقتی در یک اتاق نیستیم، باز هم خسته نمی‌شوم. هرگز دلزده نمی‌شوم. فکر کنم به خاطر این است که به تو اعتماد دارم. به افکارت اعتماد دارم. می‌توانی بفهمی چه می‌گویم؟ همه آنچه در تو می‌بینم و هرآنچه نمی‌بینم را دوست دارم. با این همه ضعف‌هایت را می‌دانم. اما احساس می‌کنم همین نقاط ضعف تو و نقاط قوت من هستند که با هم سازگارند. ترس‌های مشترک نداریم. حتی پلیدی‌های ما به هم می‌آیند.

سرمای زمستان، سوناتی در کنج آتش شومینه، قطره اشکی که بر گونه‌ی زنی جوان جاری می‌شود. دو دختر بچه که به خواب رفته‌اند. مردی که در سکوت شبی بی ماه خود را فرو می‌ریزد. راز می‌گشاید. و زندگی چقدر باید بگذرد تا آدمی بوی تن کسی را که دوست داشته از یاد ببرد؟ و چه قدر باید بگذرد تا بتوان دیگر او را دوست نداشت؟ حق اشتباه ترکیب بسیار کوچکی از واژه‌ها، بخش کوچکی از یک جمله، اما چه کسی این حق را به تو خواهد داد؟ چه کسی جز خودت.

خوب فکر کرده‌ام، دچار توهم نشده‌ام، تو را دوست دارم اما به تو اعتماد ندارم. چون رابطه ما واقعی نیست، شبیه بازی است. حالا که بازی است، هر بازی قاعده‌هایی دارد. دیگر نمی‌خواهم در پاریس تو را ببینم. نه در پاریس و نه هیج جای دیگری که تو را بترساندو وقتی با تو هستم دلم می‌خواهد بتوانم دستت را در خیابان بگیرم و در رستوران ببوسمت، در غیر این صورت لذتی برایم ندارد. در سنی نیستم که حوصله موش و گربه بازی داشته باشم. پس همدیگر را در جاهای دور می‌بینیم، هر چه دورتر بهتر...

مشخصات کتاب من او را دوست داشتم

مشخصات
نویسنده آنا گاوالدا
مترجم الهام دارچینیان
شابک 9789643418427
ناشر نشر قطره
موضوع رمان خارجی
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
گروه سنی بزرگسال
تعداد صفحه 176
تعداد جلد 1
وزن 197 گرم

نظرات کتاب من او را دوست داشتم

  • راحله السادات رضائی راحله السادات رضائی

    کتاب جالبی نبود منظور کتاب این بود اگر شما زمانی تو زندگی عاشق یک نفر شدید نباید عشقتون را از دست بدید حتی اگر این عشق باعث بشه از بچه ها تون جدا بشید چون سرخوردگی در عشق باعث میشه افسرده بشید و برای بچه ها والدین خوبی نباشید، که من با نظر نویسنده کاملا مخالفم

  • سمانه حسینی سمانه حسینی

    داستان جدال عقل و احساس در مواجهه با لغزش در زندگی زناشویی و متاسفانه حسرت راوی از انتخاب عقل و زندگی متعهدانه ترجمه روان نبود کاملا کلمه به کلمه ترجمه شده بود. جدا از این به نظرم نتیجه گیری داستان با ارزش های انسانی منافات داشت

  • هدا شاه مرادی هدا شاه مرادی

    کتاب فوق العاده و بسیار اموزنده ایه به نظرم همه خانمها باید این کتابو بخونند ترجمه کتابم خیلی خوبه

  • مینا سلیمی مینا سلیمی

    کتاب خیلی خوبیه. ارزش خوندن داره. باعث میشه به زندگی از یه دید دیگه نگاه کنی

  • سپیده فولادی سپیده فولادی

    کتاب عالیه. پر از احساس و خیلی واقع گرا. داستان در دنیای امروز زیاد اتفاق می‌افته. اتفاقا من توصیه می‌کنم آقایون حتما بخونن... یه کم شبیه سلوک دولت آبادیه از نظر موضوع.

  • پرستو باقرپور پرستو باقرپور

    کتاب بی نظیری بود، البته فقط همین ترجمه

  • رزا گودرزی رزا گودرزی

    معمولی

  • مریم علیزاده مریم علیزاده

    خوب که چی. همیشه جانب مردها گرفته میشه تا برای زندگی دلخواه راهی که دوست دارند انتخاب کنند حالا پسندیده یا ناپسند. از نظر من فقط اقدام یک مرد در زندگیش با سرنوشتی که پدرش در پیش گرفته بود توجیه شده

  • Sheyda Re Sheyda Re

    داستان خوبی داره یه زن در آستانه ی جدایی از همسرش و یه مکالمه بین اون و پدر شوهرش هیجان هیجان انگیز نیست یه روند آرومی داره اگه از اینجور کتابا خوشتون میاد

  • جواد امانی جواد امانی

    مچکرم خیلی سریع وارزانتررسیددستم ایشالاهمه خریدهام اینجامیشع

  • مرضیه شادمحمدجانی مرضیه شادمحمدجانی

    من این کتاب رو ثبت کردم اونا ماله تشریه قطره رو فرستادت که کلا جلدش با این تفاوت داشت

  • سایه مومنی سایه مومنی

    یکی از بهترین کتابهای ک خوندم، من این کتابو خونده بودم قبلا ولی خودم نداشتم، بخاطر همین سفارش دادم ک داشته باشمش کتاب خیلی عالی هستش، حتما بخونیدش

  • کاربر کاربر

    کتاب قشنگیه، کیفیت کتاب و برگه ها و جلد هم خوبه👌🏻

  • فاطمه لبافی فاطمه لبافی

    هنوز نخوندمش ولی نیازی ب تعریف نداره قیمتشم عالیه

  • جواد غلامی جواد غلامی

    یک کتاب خوب از نویسنده خوب

  • عکس خوانده نمی‌شود

    خرید کتاب من او را دوست داشتم