معرفی و دانلود کتاب کارمیلا اثر شریدان لو فانو رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: شریدان لو فانو
- مترجم: محمود گودرزی
- ناشر: نشر برج
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 160
- سال انتشار: 1872 میلادی
- افتخارات: -
لورا در قلعهای متروک زندگی میکند و تنهایی همیشه او را آزار میداده است اما با ورود زنی بسیار زیبا و در عین حال مرموز شرایط برایش تفاوت محسوسی میکند. شریدان لو فانو، در اثر کلاسیک کارمیلا کتابی در ژانر وحشت را به رشته تحریر در آورده است که تأثیر قابل توجهی بر داستانهای پس از خود داشته است. کارمیلا با حضورش در قلعه قوت قلبی برای لوراست زیرا علاوه بر زیباییاش، هم صحبت بسیار خوبی است و با مهربانی و محبتش لورا را به خود وابسته کرده است. اما این میان، یک چیز خیلی عجیب است و آن ضعف جسمانی لوراست که از روز آشنایی با کارمیلا بر آن افزوده میشود و راز این اتفاق غیر طبیعی با گذر زمان بر ملا میشود.
زن مهربان داستان در اصل خون آشامی است که با خلق و خوی گشاده به سراغ قربانیانش میرود و پس از فرو کردن دندانهای نیشش در جسم آنها، خونشان را مکیده و کم کم آنها را تا سر حد مرگ میبرد. لوفانو در رمانش، شیطان و زشتیها و پلیدیهایش را در قالب زنانی توصیف کرده است که روحی تاریک دارند و معصومیت آنها را نقابی دانسته که میتوانند بوسیله آن اهدافشان را بهتر عملی کنند. شخصیت اصلی قصه، ماجراها را زمانی که کودک بوده است تعریف میکند و دلهرههایی که از آن زمان به جانش افتاده بودند را با صفحهسازیهای گوناگون، روایت میکند. خاطراتی ترسناک که هنوز لورا را عذاب میدهند و در جانش نفوذ میکنند.
به هرحال حضور کارمیلا که اشرافزادهای نفرین شده میباشد و فعالیت اصلیاش خون آشامی است، پس از پیدا کردن طعمهای مناسب در قلعهای در میان جنگل در اشتایر مارک حوادثی را خلق میکند که برای رویارویی با آن میبایست لورا و دیگر افراد به سلاحهایی از جمله سرودهای مذهبی و کلیسایی مجهز شوند چرا که با شنیدن آنها خون آشام ماجرا از محل، فراری میگردد و البته اتفاقات بعدی که باید از سوی خوانندگانش با اشتیاق دنبال گردد.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب کارمیلا به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
جوزف شریدان لو فانو (Sheridan Le Fanu) نویسنده ایرلندی و متولد سال 1814 بود که در کالج ترینیتی در رشته حقوق تحصیل کرد. وی پس از اشتغال به وکالت تا سال 1839، به روزنامهنگاری و نویسندگی روی آورد و نوشتههایش را در زمینه ماوراءالطبیعه در دسترس عموم قرار داد. لوفانو سابقه سردبیری نشریه دوبلین یونیورسیتی مگزین و فعالیت در روزنامه پورسل پیپرز را هم داشت و سرانجام در سال 1873 دار فانی را وداع گفت. از دیگر آثار او میتوان به این موارد اشاره کرد: عمو سایلس، خانه کنار قبرستان و یک فنجان چای سبز.
به افرادی که کتابها و فیلمهای دراکولایی و خون آشامی را بسیار میپسندند پیشنهاد میشود کارمیلا را مطالعه نمایند.
کارمیلا در 16 بخش توسط مؤلفش به تألیف در آمده و در ایران انتشارات گوناگونی دست به چاپ آنزدهاند: انتشارات برج در 160 صفحه و ترجمه محمود گودرزی، انتشارات بوتیمار با برگردانی از هامون جعفرنژاد در 128 صفحه
به یاد میآورم که پرستار مهدکودک به سرم دست میکشید و هر سه نفر سینهام را وارسی میکردند؛ همانجا که گفته بودم احساس کردم سوراخ شده و بعد اعلام کردند که هیچ علامت آشکاری وجود ندارد که نشان بدهد چنین اتفاقی افتاده. کدبانوی خانه و دو خدمتکار دیگری که مسئول مهدکودک بودند، تمام شب آنجا بیدار ماندند و از آن زمان به بعد، همیشه خدمتکاری در مهدکودک بیدار مینشست تا اینکه تقریباً چهاردهساله شدم.
برای اولینبار ترسیده بودم و با تمام قوت و توانم داد زدم. پرستار، خدمتکار مهدکودک و کدبانوی خانه، همگی به داخل دویدند و پس از شنیدن قصهام آن را بیاهمیت تلقی کردند و در آن اثنا، تا جایی که میتوانستند تسلیام دادند. اما با آنکه بچه بودم حس میکردم که چهرههایشان ظاهری تشویشآمیز دارد و به طرزی غیرعادی رنگ باخته و دیدم که به زیر تخت و اطراف اتاق نگاه کردند و به زیر میزها نگاهی کردند.
در گنجهها را باز کردند و کدبانوی خانه در گوش پرستار، بهنجوا گفت: «دستت رو در اون گودی روی تخت بذار. کسی اونجا دراز کشیده. همونقدر مطمئنم که اطمینان دارم کار تو نبوده. جاش هنوز گرمه.»
با نگاهْ خود کالسکه و ملازمانش را دنبال کردیم تا اینکه بهسرعت در جنگل مهآلود از نظرها غایب شدند و صدای سُمها و چرخها در هوای ساکت شب بهتدریج محو شد.
چیزی نماند تا به ما اطمینان بدهد که این ماجرا توهمی آنی نبوده، مگر دختر جوان که همان دم، چشمهایش را گشود. نمیتوانستم ببینم، چون صورتش را از من برگردانده بود، اما سرش را بلند کرد، گویا به اطرافش مینگریست و شنیدم صدایی دلنشین با لحنی گلهآمیز پرسید: مامان کجاست؟ مادام پرودونِ نیکسیرتِ ما با لحنی پرمهر جواب داد و عباراتی اطمینانبخش افزود تا خیالش را راحت کند.
سپس شنیدم که دختر پرسید: «من کجایم؟ اینجا کجاست؟» و بعد از آن گفت: کالسکه را نمیبینم؛ ماتسکا کجاست؟ مادام تا جایی که سؤالهایش را میفهمید به آنها جواب داد و دختر جوان رفتهرفته به یاد آورد چگونه آن سانحه رخ داد و خوشحال بود که میشنید کسی درون کالسکه یا در ملازمت آن آسیب ندیده؛ وقتی فهمید که مادرش او را تا زمان بازگشت خود، حدود سه ماه بعد، آنجا گذاشته، اشک از دیدگانش جاری شد.
من هم میخواستم واژگان تسلّیبخشم را به حرفهای مادام پرودون اضافه کنم که مادمازل دو لافونتن دستش را روی بازویم گذاشت و گفت: نزدیک نشو، در وضعیت فعلی هر بار فقط میتواند با یکنفر گفتوگو کند؛ کمی هیجان ممکن است او را از پا دربیاورد. اندیشیدم همینکه در راحت و آسایشِ بستر قرار بگیرد، زود میروم به اتاقش و او را میبینم.
در این اثنا پدرم خدمتکاری با اسب روانه کرده بود تا پزشک را بیاورد که در دوفرسنگی آنجا زندگی میکرد و اتاقخوابی برای پذیرایی از دختر جوان آماده میشد. غریبه اکنون برخاست و با تکیه به دست مادام، آهسته از روی پل متحرک رد شد و از دروازهی قلعه گذشت.
در سرسرا خدمتکاران منتظر بودند تا از او استقبال کنند و بلافاصله او را به اتاقش هدایت کردند. اتاقی که ما اغلب در آن مینشستیم و اتاق پذیراییمان محسوب میشد اتاقی است دراز با چهار پنجره که رو به گودال آب و پل متحرک و بر فراز منظرهی جنگلی باز میشدند که توصیف کردهام.
نویسنده | شریدان لو فانو |
مترجم | محمود گودرزی |
شابک | 9786227280715 |
ناشر | برج |
موضوع | رمان خارجی |
ردهبندی کتاب | ادبیات آمریکا (شعر و ادبیات) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | بالکی |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 160 |
وزن | 104 گرم |
موجودش کنید لطفا
داستانش اونقدر غیر قابل پیش بینی و جذاب نبود برای من و ترجمه هم خیلی روان نیست کلمات سخت و ادبی توش بکار رفته
کتاب خوبی بود ولی متاسفانه جلدش پارگی داشت
جلد کتاب دوتا پارگی داشت یکی ریز اون یکی هم انگار با تیزبر کشیده بودن روی جلد با چسب نواری چسبش زدم ولی جای چسب خیلی ضایع س من روی کتابام خیلی حساسم و خیلی حواسم هست خراب نشن بخاطر همین چون جلدش خراب بود خیلی خورد تو ذوقم حوصله مرجوعی نداشتم وگرنه قطعا مرجوع میکردم و اینکه قیمت روی کتاب ۴۵ تومنه حواستون باشه گرون نخرید شروع به خوندن کتاب کردم ترجمه ی روونی نداره آدم موقع خوندنش گیج میشه در مورد داستان فعلا نظری ندارم بعدا آپدیت میکنم نظرم رو وقتی کتابو تموم کردم
در کل خوب بود و ارزش خوندم رو داره و حتما بخرید
اگر علاقه به کتابهای هیجان انگیز و خون آشام دارید پیشنهاد میکنم. این کتاب مادر تمام داستانهای خون آشام از جمله دراکولا هست. داستانش یکم خام هست و جای پر و بال بیشتر داشت اما لذت بردم از خوندنش
کتاب خوبی بود
کیفیت خوب متن قشنگ ارزش خوندن داره
باسلام کتاب خیلی نقلی وکوچیکی هست میشه همه جاببریش دوروزه هم میشه بخونیش عالیه
کتابای بیشتری تخفیف بزنید
دارم میخونمش راجب ترجمش هم از نظر من زیاد روون نیس حالا شما رو نمیدونم
من واقعا از خوندن این کتاب لذت بردم. متن بسیار زیبایی داشت و کتاب جم و جوری بود. اگه به کتاب های خونآشامی علاقه دارین در خریدش شک نکنین. من که یک شبه تمومش کردم :)
خوب بود مشکلی نداشت جنسشم خوب بود
کتاب کوچیک و قشنگیه و راحت میشه حملش کرد تو مسافرت
اون حد که انتظار داشتم ترسناک نبود، اما خود داستانش قشنگ بود و قطعا ارزش خوندن داره.