معرفی و دانلود کتاب اوژنی گرانده اثر انوره دو بالزاک رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: انوره دو بالزاک
- مترجم: عبدالله توکل
- ناشر: نشر ناهید
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 272
- سال انتشار: 1833 میلادی
- افتخارات: -
رمان بینظیر اوژنی گرانده نوشتهای از انوره دو بالزاک است که در هنگام چاپ بسیار مورد ستایش قرار گرفت. داستان اصلی کتاب زندگی دخترکی با نام اوژنی را در خود دارد که در خانوادهای بسیار ثروتمند متولد شده و پرورش یافته است اما ظاهری تقریباً فقیر دارد. پدر خانواده که در طول خواندن رمان او را با عنوان بابا گرانده خواهید شناخت پیشهاش در گذشته بشکهسازی بوده است و با اقدامات موفقیتآمیزی که داشته توانسته ثروت قابل توجهی را برای خودش ذخیره کند. در این میان یکی از بدترین خصلتها یعنی خساست و طمع موجب گردیده که پدر اوژنی سعی در افزایش مال خود داشته باشد اما در سختترین شرایط مانند بیماری همسرش هم از خرج کردن آن دریغ نماید.
برعکس روحیات پدر، اوژنی دختری با روح لطیف و شخصیتی نجیب و دوست داشتنی میباشد و به واسطه آنکه وارث بیچون و چرای اموال خانواده خواهد بود دو خانواده با نامهای کروشو و دگرانس با حرص و طمع میخواهند او را عروس خود کنند. طی اتفاقاتی که در روزهای عادی و روزمره برای خانواده گرانده رخ میدهند شخصی به نام شارلی که پسر عموی اوژنی میباشد پدرش او را به خاطر ورشکستگیاش به نزد بابا گرانده میفرستد و پس از آن به زندگی خودش با شلیک گلوله خاتمه میدهد. همانطور که پیشبینی میشد بابا گرانده اشتیاق زیادی برای نگه داشتن شارلی ندارد و قصد دارد او را رهسپار هند کند که رخدادی غیرمنتظره به وقوع میپیوندد و آن شیفته شدن اوژنی به شارلی است.
تمرکز دوبالزاک روی شخصیت بابا گرانده و تعاریفی که وی از او مینماید شاید گاهی اینطور به مخاطب عرضه بدارد که چرا نام کتاب بابا گرانده نشده است اما به هر حال این یکی از خصوصیتهای نویسنده میباشد که شخصاً علاقه وافری به توصیف بیش از حد برخی مناظر و شخصیتها دارد و تا جایی که خودش لازم میداند به پختن سیماها میپردازد. روایت عشق اوژنی به شارلی که فکر دیگر پسرها و مردها را از ذهنش خارج ساخته و پس از آن، رفتن شارلی به سفر هند و بازگشت با شرایط مالی دگرگون شده که از او فردی متمول ساخته، ماجرایی را رقم میزند که بیتردید همراهی با این اثر را برای خوانندهاش بسیار جذاب خواهد نمود.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب اوژنی گرانده گوش دهید و آن را دانلود کنید:
انوره دو بالزاک (Honore De Balzac) نویسنده فرانسوی است که در سال 1779 در ماه مه در جنوب فرانسه متولد شد. او که در کودکی با خانواده به پاریس مهاجرت کرد در رشته حقوق از دانشگاه پاریس فارغ التحصیل گردید و سپس به صورت حرفهای مشغول به نوشتن شد. وی که در نویسندگی از والتر اسکات، نویسنده موفق اسکاتلندی الگو میگرفت آثاری همچون: چرم ساغری، نامه به بیگانه، زن سی ساله، زنبق دشت و بابا گوریو را هم در کارنامه کاریاش دارد. وی در روز 18 آگوست سال 1850 برای همیشه جهان مادی را ترک کرد.
علاقه مندان به رمانهای عاشقانه به ویژه داستانهایی که در معرفی و پردازش شخصیتها توسط نویسنده به زیبایی و قدرتمندانه عمل و پرداخته شده است، توصیه میگردد حتماً رمان مذکور را مطالعه نمایند.
اوژنی گرانده در بازار کتاب ایران توسط چندین انتشارات از قبیل نشر افق، نشر جامی، نشر ناهید و انتشارات اردیبهشت به چاپ رسیده است و افرادی نظیر محسن سلیمانی، وحید منوچهری، شادی ابطحی و عبدالله توکل با بیانی روان به زیبایی، آن را به فارسی برگرداندهاند.
من اگر یک مرد براى خودم داشتم با او تا جهنم هم مىرفتم. حتى جانم را هم برایش مىدادم. ولى افسوس که ندارم و باید در تنهایى زندگى کنم و در تنهایى بمیرم و هیچوقت طعم یک زندگى شاد را نچشم. دوشیزه خانم، به این کورنوایه پیر نگاه نکنید که مدام دور و برم مىچرخد، او فقط به پولهاى من فکر مىکند. درست مثل یک موش که به دنبال پنیر مىگردد. تازه فکر مىکند که من متوجه نمىشوم. عیب ندارد، بگذارید فکر کند، مهم نیست. مهم این است که من هم از این بازى چندان، بدم نمىآید.
در این موقع ضربهی محکمی به در خورد که در واقع اعلام آمدن خانوادهی دگراسن بود و بعد از آن، ورود و سلام و احوالپرسیهای آنها نگذاشت کروشو جملهاش را تمام کند. محضردار از قطع شدن حرفش خوشحال شد. چون گرانده کم کم داشت با حالت مشکوکی به او نگاه میکرد و غدهی چربی روی بینیاش نشان از خروشی میداد که داشت شکل میگرفت. اما قبل از هر چیز، محضردار درست نمیدانست که رئیس دادگاهی حقوقی برای سواستفاده از طلبکارها به پاریس برود و خودش را درگیر کاری مخفیانه کند که مغایر با اصول صداقت و جوانمردی بود. از این گذشته، چون تا آن موقع بابا گرانده کوچکترین حرفی که نشان دهد میخواهد پولی بپردازد نزده بود، محضردار، به طور حسی از وارد شدن برادرزادهاش در این کار میترسید. به همین دلیل موقع ورود خانوادهی دگراسن از فرصت استفاده کرد و دست رئیس دادگاه را گرفت و جلوی پنجره برد و به او گفت: «برادرزاده، تا این جا هر چه گفتی کافی است. به اندازهی کافی فداکاریات را نشان دادی. اما متاسفانه شوق رسیدن به دخترش کورت کرده. بدبخت! نباید با تمام قوا پیش بروی. حالا بگذار من کشتی را هدایت کنم. تو فقط طنابها را بکش. فکر میکنی درست است شان خودت را به عنوان رئیس دادگاه برای یک همچین کاری خراب بکنی و...» اما حرفش را خورد، چون دید آقای دگراسن دارد با بشکه ساز پیر دست میدهد و به او میگوید: «گرانده، ما از مصیبت وحشتناکی که اخیراً به خانوادهی شما وارد شد، منظورم ورشکستگی شرکت گیوم گرانده و فوت برادرتان است، باخبر شدیم و به خاطر این واقعهی غمانگیز خدمتتان رسیدهایم تا تسلیت بگوییم. » محضردار حرف بانکدار را قطع کرد و گفت: «تنها واقعهی غمانگیز، فوت آقای گراندهی کوچک است و اگر به موقع از برادرش کمک میخواست، هرگز خودکشی نمیکرد.»
در بعضی از شهرهای درجه دو، خانههایی هست که با دیدن آنها، غم وجود آدم را میگیرد، درست مثل غمی که با دیدن صومعههای تاریک و دلگیر، بوتهزارهای بیروح یا خرابهها به دل آدم مینشیند. شاید بتوان در این خانهها سکوت صومعهها و خشکی بوتهزارها را حس کرد و شاید هم در آنها استخوانهای مردهها قرار داشته باشند. حیات و حرکت در چنین جاهایی چنان دچار سکون است که اگر غریبهای ناگهان در آن جا با نگاه بیفروغ و سرد آدمی بیحرکت رو به رو نشود، آدمی که با شنیدن صدای پایی غیرعادی، با چهرهی راهب مانندش با دقت از پنجره به بیرون نگاه میکند، شاید فکر کند که آن خانهها خالی هستند.
از مالکان تاکستانها و زمینها و چوب فروشها گرفته تا بشکه سازها و مهمانخانه دارها و دریانوردها، همه دائم چشمشان به خورشید است. همینها شب، از این که مبادا صبح روز بعد حرفی از یخ بندان بشنوند با ترس و لرز به رختخواب میروند، چرا که از باران و باد و خشکسالی میترسند. دلشان میخواهد ابر و باران و گرمای خورشید، آن طوری باشد که دوست میدارند. هوای آسمان و منافع زمینیشان دائم با یکدیگر در حال جنگاند و هواسنج، قیافههای آنها را آرام، غمگین یا شاد میکند. از این سر تا آن سر این خیابان که قبلاً نامش «گراند روی سومور» بود، جملهی «هوا طلایی است» از این خانه به آن خانه میرود، یا هر کس به همسایهاش میگوید: «از آسمان سکههای طلا میبارد»، چون نیک میداند که پرتو خورشید یا باران به موقع، چه به ارمغان میآورد.
عمارتهای قدیمی شهر قدیمی سومور که زمانی محل زندگی اشراف آن ناحیه بود، در قسمت نوک این خیابان سر بالایی است. خانهی غمانگیزی که حوادث این داستان در آن رخ میدهد، یکی از همین عمارتها و از بقایای قابل احترام قرنی است که ویژگی مردم آن سادگی بود، همان سادگی که اینک فرانسویها با رفتار و رسومشان هر روز بیش از پیش آن را از دست میدهند. پس از عبور از پیچ و خم این خیابان خوش منظره که ناهمواریهایش، بیاختیار خاطرههایی را بیدار و بدل به رویاهای شیرین میکند، عقب رفتگی تاریکی را میبینید که وسط آن، «در خانهی آقای گرانده» پنهان شده است.
نویسنده | اونوره دو بالزاک |
مترجم | عبدالله توکل |
شابک | 9789646205741 |
ناشر | انتشارات ناهید |
موضوع | رمان خارجی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 272 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 316 گرم |
تخفیف بزارید لطفا
سالم و تمیز به دستم رسید.
خیلی ممنون عالی بود
ترجمه خیلی بد بود. انتشارات ناهید به نظر جزء ناشرانمتقلب است
قابل قبول بود
هنوز نخوندم اما اثر بالزاکه دیگه
این کتاب عالیه
ممنونم از کتابکالا و 💙
واقعا نیاز به تعریف نداره یکی از کتابهای عالی
کتاب سلیقهای هست. برای من خوب بود.
اوژنی گرانده بالزاک نیازی به معرفی نداره. بی نظیر
نویسنده عالی مترجم عالی قیمت مناسب
عالیه..ممنون از .
بالزاک طبیعتا، مثل باقی رمان نویسان و حتی بیشتر از آنان، جماعت خواننده ای دارد که در رمان های او دنبال اثری ادبی نیستند، بلکه تنها در پی تخیل و تماشا هستند. برای چنین کسانی، نقایص سبکی او مانعی محسوب نمی شود.
علاقمندان به بالزاک قطعا این کتاب و باباگوریو جزو کتاب های عمرشون هست