
معرفی و دانلود کتاب شوهر باشی اثر فیودور داستایوفسکی رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: فیودور داستایوفسکی
- مترجم: میترا نظریان
- ناشر: نشر ماهی
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 190
- سال انتشار: 1870 میلادی
- افتخارات: -
شوهر باشی اثری ماندگار از فئودور داستایوفسکی است که درباره رازهای زندگی یک مرد است که پس از مرگ همسرش با آنها مواجه میگردد. اثر مذکور که داستایوفسکی در سال ۱۸۷۰ آن را به مرحله چاپ رساند، شخصیت محوریاش مردی با نام ولچانینوف میباشد که در شهر سن پترزبورگ ساکن است و چند وقتی است که مردی آشنا را به صورت مرتب در خیابان میبیند.
اما پس از گذشت مدتی، هنگامی که همان مرد به دیدارش میآید، تازه متوجه میشود که او دوست قدیمیاش تروسوتسکی است. قضیه آنجایی جالب میشود که ولچانینوف پی میبرد دوست قدیمیاش با معشوقه سابقش ناتالیا ازدواج کرده و یک دختر دارد. مادر ناتالیا در گذشته است و در غیابش، تروسوتسکی دخترش را بزرگ میکند، دختری که کمی بعد نویسنده پرده از این حقیقت برمیدارد که دختر ولچانینوف میباشد.
این حقایق در کنار هم، قصه را وارد مرحله تازهای میکند و ارتباط بین دو مرد را دچار چالشهایی مینماید، از جمله آنکه تعقیب و گریزی میانشان به وقوع میپیوندد. داستایوفسکی همانند همیشه با قلمی قدرتمند و با بهرهگیری از یک کمدی تلخ، نوشتهاش را با تعلیق مناسب بیآنکه خوانندگانش را خسته کند، تعریف کرده و اجازه نمیدهد پایانش به این راحتی برای مخاطبان پیشبینیپذیر باشد.
فئودور میخائیلوویچ داستایوفسکی، نویسنده مطرح روس بود که در روز ۳۰ اکتبر سال ۱۸۲۱ به دنیا آمد. او تحصیلاتش را در دانشکده نظامی تا درجه افسری ادامه داد و در اداره مهندسی وزارت جنگ مشغول به کار شد. دستگیر شدنش در سال ۱۸۴۹ به جرم براندازی حکومت و مورد عفو قرار گرفتن از حکم اعدام از مهمترین وقایع زندگیاش به شمار میرفت. پس از این وقایع، نویسندگی به صورت حرفهای، اصلیترین مشغله وی شد و تا پایان حیاتش یعنی ۹ فوریه سال ۱۸۸۱ آثاری از این دست را از خود به جای گذاشت: قمارباز، برادران کارامازوف، یادداشتهای زیرزمینی و جنایات و مکافات.
علاقهمندان به ادبیات روسیه و طرفداران داستایوفسکی اصلیترین مخاطبان این کتاب هستند.
اثر مذکور در بازار نشر توسط چند ناشر با این مشخصات موجود است: ماهی در ۱۹۰ صفحه با ترجمه میترا نظریان، نگاه در ۲۶۲ صفحه با برگردان علیاصغر خبرهزاده، افکار در ۲۲۵ صفحه با ترجمه سعیده رامز و نشر بهنود در ۲۳۸ صفحه با ترجمه طوبی مردانی.
پاول پاولوویچ حتی به فکر «جیمشدن» هم نیفتاده بود و خدا میداند چرا ولچانینف دیشب این را از او پرسیده بود. بر عقل خود او که حقیقتاً چیزی سایه افکنده بود. از اولین دکان خردهفروشی پاکروف سراغ مهمانسرای پاکروفسکی را گرفت و معلوم شد در کوچهای دو قدمی آنجاست. در مهمانسرا به او گفتند آقای تروسوتسکی اکنون در همین حیاط، در ساختمان جنبی، «روزگار میگذرانند» و اتاقهای مبلهای از ماریا سیسویونا اجاره کردهاند.
از پلههای سنگی تنگ و لیز و بسیار کثیف ساختمان جنبی بالا رفت و به طبقهٔ دوم رسید که اتاقها در آن واقع بود. در این لحظه ناگهان صدای گریهای شنید. انگار بچهای هفت هشت ساله داشت گریه میکرد، گریهای شدید و خفه، اما توأم با انفجارهای هقهق. از طرف دیگر، صدای پایکوبیدن بر زمین به گوش میرسید و نیز فریادهایی خفه اما خشن، با صدای گرفته و جیغمانند انسانی بالغ.
به نظر میرسید این انسان بالغ میکوشد کودک را ساکت کند و اصرار دارد کسی صدای گریه را نشنود، گرچه خودش بیشتر سر و صدا میکرد. فریادها بیرحمانه بودند و کودک گویی التماس میکرد او را ببخشند. ولچانینف پا به راهروی کوچکی گذاشت که در هر طرفش دو در دیده میشد. در آنجا با زن بسیار چاق و بلندقدی روبهرو شد که لباس خانه به تن داشت و درهم و ژولیده بود. از زن سراغ پاول پاولوویچ را گرفت. زن با انگشتش به دری اشاره کرد که از پشت آن صدای گریه میآمد. از صورت چاق و ارغوانی زن چهل ساله خشم میبارید. زن صدایش را کلفت کرد و نجواکنان گفت: «میبینید، این شده سرگرمیاش.»
این را گفت و به سمت پلهها رفت. ولچانینف خواست در بزند، اما نظرش عوض شد و یکراست درِ آپارتمان پاول پاولوویچ را باز کرد. پاول پاولوویچ که لباسش را کامل به تن نکرده بود، بدون فراک و جلیقه وسط اتاق کوچکی که با بیسلیقگی انباشته از مبلمان و اثاثیهای ساده و رنگشده بود ایستاده و با چهرهای برافروخته داشت با داد و فریاد، ادا و اطوار و شاید حتی (به نظر ولچانینف اینطور رسید) با اردنگی دختر کوچکی را ساکت میکرد. دخترک حدوداً هشت سالش بود و لباسی فقیرانه هرچند به سبک و سیاق دختران اعیانی به تن داشت، یک پیراهن کوتاه پشمی سیاه.
کاملاً عصبی به نظر میرسید، با حالتی هیستریک هقهق سر میداد و دستهایش را به سوی پاول پاولوویچ دراز میکرد، انگار میخواست او را در آغوش بگیرد و التماسکنان از او تقاضایی کند. در چشمبههمزدنی همهچیز عوض شد. دخترک با دیدن میهمان جیغی کشید و از جا جست و به اتاق محقر مجاور گریخت. پاول پاولوویچ که لحظهای جا خورده بود، بیدرنگ از خجالت لبخند گشادهای بر چهرهاش نشست، درست مثل دیشب، وقتی ولچانینف ناگهان درِ آپارتمان را به رویش باز کرده بود.
از فرط غافلگیری فریاد کشید: «آلکسی ایوانوویچ! بههیچوجه انتظارش را نداشتم... اما بفرمایید، بفرمایید! بفرمایید اینجا روی کاناپه، یا روی این صندلی راحتی... من هم...» و شتابان مشغول پوشیدن فراکش شد، حال آنکه جلیقهاش را فراموش کرده بود. ولچانینف روی صندلی نشست.
«لازم نیست تشریفات را رعایت کنید. همان لباسها خوب است.»
«خیر، اجازه بدهید تشریفات را به جا بیاورم، قربان. بفرمایید، حالا شایستهتر به نظر میرسم. اما چرا آن گوشه نشستهاید؟ بفرمایید اینجا روی این صندلی راحتی، کنار میز... خب، ابداً انتظار نداشتم، ابداً انتظار نداشتم!»
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب شوهر باشی به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب شوهر باشینویسنده | فیودور داستایفسکی |
مترجم | میترا نظریان |
شابک | 9789642093236 |
ناشر | نشر ماهی |
موضوع | رمان |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
نوع کاغذ | تحریر |
چاپ شده در | ایران |
تعداد صفحه | 190 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 230 گرم |
عاااالی عالی عالی
عالی بود
عالی بودن با بسته بندی خوب
تمیز و بسته بندی شده ممنونم
موضوع برای من جالب و خواندنی بود و لذت بردم
عالی
با ترجمه عالی
هنوز نخوندم اما معلومه با چه شاهکاری روبه رو هستم جلدش و صحافیش خوبه
یکی از بهترین آثار داستایوفسکی بود که من خوندم ، حتما به دوستان عزیز پیشنهاد میکنم!
کتاب کاملا سالم به دستم رسید و از خریدم راضی بودم
نمد
خوب بود
عالی عالی و در بسته بندی محکم. کاملا سالم و آکبند بود. من توصیه میکنم این کتابو
یک رمان نغز و جذاب از فیودور داستایفسکی
ترجمه عالی وزن کتاب عالی سالم دستم رسید خود داستان سلیقه ایه
قطعا نوشته های مهم تری از داستایوفسکی پیدا میکنید.
از تخفیف راضی ام
چند ترجمه از این کتاب هست این ترجمه بین همه بهترینه
داستایوفسکی عالیه و همه کتاب هاش خوندنی من با تخفیف ۵۴ تومن گرفتم
یک کتاب عالی