معرفی و دانلود کتاب عامه پسند اثر چارلز بوکوفسکی رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: چارلز بوکوفسکی
- مترجم: پیمان خاکسار
- ناشر: نشر چشمه
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 198
- سال انتشار: 1994 میلادی
- افتخارات: -
آخرین نوشته چارلز بوکوفسکی که به عقیده بسیاری بهترین اثر او میباشد عامه پسند نام دارد. بوکوفسکی در هنگام نگارش این رمان متوجه شد که به بیماری سرطان خون مبتلا است و نگاهش به موضوع مرگ در این داستان تاثیر پذیرفته از این اتفاق بوده است. این نویسنده مطرح که در آثار گوناگونش به پدیده فقر اشاراتی قابل توجه داشته است اینجا هم دست بر قضا به آن پرداخته و در خلال روایت داستان زندگی یک کارآگاه، از آن روی برنگردانده است. نام شخصیت اصلی داستان نیکی بلان میباشد که بر خلاف بسیاری از کارآگاهان مشهور داستانها بهره هوشی بالایی ندارد و همین خصیصه داستان عامه پسند را از همان ابتدا با دیگر آثار تا حد زیادی متفاوت ساخته است. در همان صفحات آغازین صحبت از سفارش بانوی مرگ به بلان میشود که از او میخواهد در پی شخصی به نام سلین باشد. سلین یک نویسنده فرانسوی بوده که چند سالی از مرگش میگذرد اما با این حال بانوی مرگ اصرار دارد بلان او را جستجو کرده و پیدایش نماید. البته بانوی مرگ با قلم دوست داشتنی نویسنده شخصیتش بر مخاطب عیان گردیده و موجودی معرفی میگردد که در کل ماجرای تعریف شده نیکی بلان را زیر نظر دارد.
از طرف دیگر کارآگاه داستان تصور میکند حالا که سر و کله بانوی مرگ پیدا شده او در شرف مرگ است و بوکفسکی به نوعی دیدگاه خود در مورد مرگ را از طریق عقاید بلان مطرح مینماید. شخصیت اصلی کتاب همزمان با گشتن به دنبال سلین چند پرونده دیگر را هم در دست دارد و باید به حل آنها هم مبادرت ورزد. برای مثال یک خیانت زن و شوهری وجود دارد که باید جزئیاتش روشن شوند همچنین دنبال کردن چیزی با نام مستعار گنجشک سیاه از دیگر مواردی است که حل آن به دست وی سپرده شده است. بلان علاوه بر ضریب هوشی پایین شکل دیگرش ناامیدی است که در ذهن دارد و بدبینانه همه مردم را موجوداتی حیلهگر میپندارد به گونهای که در مسیر رسیدن به منزلش تعداد احمقهایی که در پیرامونش قرار دارند را میشمارد.
هر چه خواننده جلوتر میرود به عجایبی که در خلقت نیکی بلان وجود دارد بیشتر آگاه میشود. از جمله آنکه او در تابوتها موجوداتی فضایی را جستجو میکند و یا خوابهایی میبیند که برای هر انسانی رخ نمیدهد تا آنجا که دوستش به او لقب دیوانه را میدهد. به هر حال اگرچه داستان تا حدودی تلخ است اما جملات کوتاه و قابل تاملش و البته واقع بینانهای که بوکوفسکی در نوشتارش در نظر گرفته مثل همیشه مهر منحصر به فرد بودن را به چنین کتابیزده است.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل عامه پسند به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
چارلز بوکوفسکی (Charles Bukowski) نویسنده و شاعر آمریکایی بود که در روز 16 اوت سال 1920 در آلمان متولد شد. وی که نوشتههایش بسیار تحت تاثیر شرایطی که در آن بزرگ شده بود و همچنین محل سکونتش یعنی لس آنجلس قرار داشت در زمان حیاتش صدها داستان کوتاه، هزاران شعر و 6 رمان را نوشته و به چاپ رساند. بوکفسکی پیش از آنکه به صورت حرفهای نویسندگی را در پیش گیرد مدتی را در اداره پست لس آنجلس مشغول به فعالیت بود، اما پس از آن آثار متعدد و محبوبی همچون: ساندویچ ژامبون، هزارپیشه، پستخانه، موسیقی آب گرم، عشق سگی است از جهنم، زیباترین زن شهر و هالیوود را از خود به جا گذاشت. بوکوفسکی سرانجام در روز 9 مارس سال 1994 در سن پدروی کالیفرنیا مدت کوتاهی پس از اتمام رمان عامه پسند جان به جان آفرین تسلیم کرد.
به علاقه مندان به آثار چارلز بوکوفسکی به ویژه آنهایی که مقولهها و دیدگاههای مطرح شده در مورد مرگ را هم دنبال میکنند توصیه میشود عامه پسند را به عنوان یکی از بهترین آثار در این زمینهها مورد مطالعه قرار دهند.
اثر مذکور در بازار نشر و چاپ توسط انتشارات گوناگونی از جمله نشر چشمه و سفیر قلم با ترجمههایی از پیمان خاکسار و سروش تائب چوبری در قالب 198 و 168 صفحه در دسترس خوانندگان قرار گرفته است.
همیشه یک نفر هست که روز آدم را خراب کند. البته اگر به قصد نابودی کل زندگیات نیامده باشد.
تمام غم دنیا در دلم ریخته و روی صندلی نشستهام و لیوان پنجم هم کنار دستم است. تلویزیون را روشن نکردم. به این نتیجه رسیدهام که وقتی حال آدم بد است این حرامزاده فقط حال آدم را بدتر میکند. یک مشت چهرهی خالی از روح که پشت سر هم میآیند و میروند و تمامی هم ندارند. احمق پشت احمق، احمقهایی که بعضاً مشهور هم هستند.
روی هم رفته در زندگیام نمایش بدی نداشتم. شبها در خیابانها نخوابیده بودم. البته کلی آدم خوب بودند که در خیابان میخوابیدند. آنها احمق نبودند، فقط به درد نیازهای تشکیلات زمانه نمیخوردند. نیازهایی که مدام تغییر میکردند. این توطئهی شومی بود. اگر قادر بودی شبها در رختخواب خودت بخوابی خودش پیروزی پر ارزشی بود بر قدرتها. من خوش شانس بودم، ولی بعضی از حرکتهایی که کردم، خیلی هم بدون فکر نبودند. روی هم رفته دنیای واقعاً وحشتناکی بود و بعضی وقتها دلم برای تمام آدمهایی که درش زندگی میکردند میسوخت. به جهنم.
ودکا را درآوردم و جرعهای نوشیدم. اغلب بهترین قسمتهای زندگی اوقاتی بودهاند که هیچ کار نکردهای و نشستهای دربارهی زندگی فکر کردهای. منظورم اینست که مثلاً میفهمی که همه چیز بیمعناست، بعد به این نتیجه میرسی که خیلی هم نمیتواند بیمعنا باشد. چون تو میدانی بیمعناست و همین آگاهی تو از بیمعنا بودن، تقریباً معنایی به آن میدهد. میدانی منظورم چیست؟ بدبینی خوش بینانه.
پرسیدم: چه طور شما عوضیها میتونید این قدر بیاحساس باشید؟ جانی گفت: ساده ست، ما همین جوری به دنیا اومدیم.
صبر کردیم و صبر کردیم. همهمان. آیا دکتر نمیدانست یکی از چیزهایی که آدم را دیوانه میکند همین انتظار کشیدن است؟ مردم تمام عمرشان انتظار میکشیدند. انتظار میکشیدند که زندگی کنند، انتظار میکشیدند که بمیرند. توی صف انتظار میکشیدند تا کاغذ توالت بخرند. توی صف برای پول منتظر میماندند و اگر پولی در کار نبود، سراغ صفهای درازتر میرفتند. صبر میکردی که خوابت ببرد و بعد هم صبر میکردی تا بیدار شوی. انتظار میکشیدی که ازدواج کنی و بعد هم منتظر طلاق گرفتن میشدی. منتظر باران میشدی و بعد هم صبر میکردی تا بند بیاید. منتظر غذا خوردن میشدی و وقتی سیر میشدی باز هم صبر میکردی تا نوبت دوباره به خوردن برسد. توی مطبِ روان پزشک با بقیهی روانیها انتظار میکشیدی و نمیدانستی آیا تو هم جزء آنها هستی یا نه.
مشکلات و رنج تنها چیزهایی هستند که یک مرد را زنده نگه میدارد. یا شاید هم اجتناب کردن از مشکلات و رنج. خودش کاری تمام وقت است. بعضی وقتها آدم موقع خواب هم آسایش ندارد. آخرین خوابی که دیدم این بود که زیر یک فیل خوابیدهام.
من بااستعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقتها به دستهام نگاه میکنم و فکر میکنم که میتوانستم پیانیست بزرگی بشوم. یا یک چیز دیگر. ولی دستهام چه کار کردهاند؟ یک جایم را خاراندهاند، چک نوشتهاند، بند کفش بستهاند، سیفون کشیدهاند و غیره. دستهایم را حرام کردهام. همینطور ذهنم را.
چیزی که میتوانم به شما بگویم این است که میلیاردها زن روی زمین زندگی میکنند. درسته؟ بعضیهایشان خوباند. خیلیهایشان زیادی خوباند. ولی گاه گداری طبیعت تمام حقههاش را به کار میبندد تا زنی ویژه بسازد، زنی باورنکردنی، منظورم این است که نگاهش میکنی ولی نمیتوانی باور کنی. همهی حرکاتش مثل موج زیباست و بینقص. مثل جیوه، مثل مار. مچ پایش را میبینی، بازویش یا زانویش را. تمامشان در کلیّتی بینقص و باشکوه به هم آمیختهاند. با چشمانی خندان و زیبا، دهانی خوش حالت و لبهایی که انگار هر لحظه منتظرند تا به خنده بر درماندگیات باز شود. این جور زنها میدانند که چطور باید لباس پوشید. موهایشان هوا را به آتش میکشد.
نتوانستم آنقدر بخورم که خوابم ببرد. فقط نشستم و کمی با لیوان نوشیدنی بازی بازی کردم. بدون فایده حالا هم که صبح روز بعد است و من در دفتر کارم هستم. احساس بیهودگی میکردم. انگار به هیچ دردی نمیخورم. با خودم فکر میکردم که یک میلیارد زن وجود دارد که نمیدانم چرا حتی یکی از آنها تصمیم نمیگیرد بیاید و در دفتر را بزند. با خودم گفتم که چرا من همیشه یک بازندهام. انگار کارآگاهی هستم که از پس حل هیچ معمایی بر نمیآمدم. اصلاً چرا من این شغل را انتخاب کرده بودم.
نویسنده | چارلز بوکفسکی |
مترجم | پیمان خاکسار |
شابک | 9789643625726 |
ناشر | چشمه |
موضوع | رمان خارجی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 198 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 260 گرم |
سایر توضیحات | - ادبیات آمریکا |
اگه بوکوفسکی رو دوس داشته باشید این کتاب هم دوست دارین، من عاشقشم و به نظرم این کتابشم از بهترین هاشه، من که خیلی لذت بردم و دوباره میخوام بخونمش
کتاب بسیار جذابیه به نظر من بوکوفسکی به چیزی که میخواسته بگه در بعضی از قسمت های این رمان شبهه نمادین که تو ژانر کمدی-جنایی نوشته شده اشاره
این کتاب و خیلی وقت پیش خریدم اما تازه وقت کردم که بخوونم مطمعن باشین با خووندنش اصلا وقتتونو تلف نکردین
یک بار ک بخونی دوست داری دوباره بخونی خیلی خوبه چاپشم خوبه کتاب با کاغذ کاهی چاپ شده از ی طرف بی کیفیت کاغذ از ی طرف سبکه خوبه
چارلز بوکفسکی یک بازنده موفق بود. خودش هم میدانست که بازنده است.موفقیت او ناشی از عزم راسخ برای موفق شدن نبود بلکه از این واقعیت بر می آمد که خودش میدانست که بازنده است. این را پذیرفته بود و صادقانه درباره اش مینوشت. هرگز سعی نکرد چیزی جز آنچه بود باشد. روی سنگ قبر بوکفسکی این جمله به چشم میخورد: سعی نکن! جز عامه پسند کتاب هالیوود از بوکفسکی از همین مترجم و ناشر را خوانده ام. برای کسانیکه با دنیای سینما آشنایی دارند فضای طنز آلود و کنایه آمیز این کتاب که شیرینی را با تلخی می آمیزد میتواند شروع جذابی برای خوانش آثار بوکفسکی و درک دنیای او باشد.
باحاله. آخرش یکم فانتزی میشه ولی ارزش خوندن داره
جدا از سانسور های پرشمار کتاب ترجمه پیمان خاکسار، پر از غلط های گوناگون نگارشی و معنایی هستش که باعث بی معنی شدن بخش زیادی از روایت داستان شده.
از نظر ترجمه و کیفیت به نظرم کتاب خوبی هست .و به قیمتش هم می ارزه .از موضوع قشنگ و جذابیتش هم که اصلا نگم
یه فضای میخکوب کننده داره.
کمی بی ادبانه بود و و بهتره اشخاص بالای ۱۸ سال بخونن من خودم ۱۴ سالمه
این رمان با سایر نوشته های بوکفسکی متفاوت بود . یه جورایی بداهه گویی از روزمرگی های یه کاراگاه درجه سوم بود. داستان تخیلی هم داشت ، یه سری جاها در مورد ادم فضایی بود . ولی در کل هر کتابی ارزش یه بار خوندن رو داره .
از نظر کیفیت چاپ مشکلی نداشت و خوب بود و البته از نشر چشمه همین انتظار میره. روند داستانی کتاب از نظرم جذاب نبود و شخصا مدام دنبال یه نقطهی اوج توی کتاب میگشتم و در کل حال و هوای یکنواختی داشت. تقریبا اواخر کتاب یه ذره موضوع گیرا تر میشه اما در نهایت و پایانش افت داشت به نظرم. یه داستان معمولی.
ارزش خوندن داره
بوکفسکی یکی از بزرگان ادبیات آمریکا هست،ترجمه ی پیمان خاکسار هم عالیه
قیمت روی جلد کتاب ۴۵۰۰۰ تومانه یعنی حتی با تخفیفی که دادین گران تر از قیمت روی جلد کتاب و فروختین!