آخرین روز یک محکوم اثر ویکتور هوگو

معرفی و دانلود کتاب آخرین روز یک محکوم اثر ویکتور هوگو رایگان به همراه خلاصه کتاب

اثر بی‌نظیر و فوق‌العاده آخرین روز یک محکوم به اعدام درباره آخرین روزی است که یک شخص در شرف مرگ، آنهم با گیوتین از لحظات واپسین و وحشتناک سخن می‌گوید. نویسنده شهیر، ویکتور هوگو در نوشته‌اش خواننده را با افکاری که در ذهن فرد محکوم شده می‌گذرد، بصورت کم نظیری آشنا می‌سازد و چنان مواردش را مطرح می‌نماید که گویی دقیقه به دقیقه مخاطب در ذهن شخصیت اصلی کتابش قرار دارد و با ذهن او همراه است. شاید گاهی همذات پنداری کرده باشیم و خود را جای انسانی که قرار است اعدام شود، گذاشته باشیم. مطمئناَ در چنین موقعیتی اولین سؤالی که برایمان پیش می‌آید این است که وی در حال حاضر به چه چیز‌هایی می‌اندیشد؟ آیا او صفحه مرگش را بار‌ها برای خودش بازسازی کرده است؟ یا ممکن است به افرادی که بسیار به او نزدیک هستند هم در این روز‌ها فکر کند؟

اگرچه تصور لحظات سخت و دردناک یک اعدامی، از نظر روحی برای هیچ انسانی خوشایند نیست ولی از برخی از افراد سر می‌زند و برای آن‌ها تجارب دردناکی را به بار خواهد آورد. هوگو وقتی که تصمیم به تألیف رمان پرحرف و حدیثش گرفت و در سال 1829 آن را به چاپ رساند، زمزمه‌های مختلفی برای لغو مجازات اعدام به گوش رسید و سرآغاز ماجرا‌هایی در جامعه آن روز فرانسه و حتی کشور‌های دیگر گردید. از وجوه دیگر رمان پیش رو آغاز آن می‌باشد که توسط خود مجرم صورت گرفته و تا پایان، نام و البته جرم و جنایتی که به آن مبادرت ورزیده، کاملاً پوشیده می‌ماند که به نظر می‌رسید نویسنده دلیل منطقی برای آن داشته باشد.

در هر صورت هوگو علاوه بر نشان دادن آنچه که بر یک اعدامی می‌گذرد سعی به تصویر کشیدن ماهیت مجازات اعدام نیز داشته و مانند دیگر آثارش با تبحر مثال زدنی خود، جذابیت را از ابتدا تا انتها حفظ کرده است. خواندن تلاش‌های مجرم که به هر دری می‌زند تا بتواند از دادگاه برای خودش بخشش گرفته و حکم عفوش را صادر نماید و همچنین نشنیدن حرف‌هایش از سوی مردمی که او را جانی خطاب می‌کنند، بی‌تردید برای مخاطبان، ارزشمند خواهد بود.

دانلود کتاب آخرین روز یک محکوم

در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل کتاب آخرین روز یک محکوم به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.


درباره نویسنده کتاب آخرین روز یک محکوم

ویکتور ماری هوگو (Victor Hugo) نویسنده و شاعر فرانسوی بود که در روز 26 فوریه 1802 در بزانسون متولد شد. او مدتی را در کالج نجیب زادگان در مادرید اسپانیا و سپس زیر نظر آموزش یک معلم خصوصی در فرانسه گذراند و قبل از روی آوردن به نوشتن رمان و داستان‌ها و نمایشنامه‌ها به سرودن اشعار پرداخت. اولین مجموعه اشعار او که «قصیده‌ها و دیگر اشعار» نام داشت در سال 1822 منتشر شد و نخستین رمانش هم در سال 1826 در دسترسی علاقمندان قرار گرفت. هوگو در دوران حیاتش تلخی‌های زیادی مانند خیانت و فوت همسر، بستری شدن دخترش در آسایشگاه روانی در اثر یک عشق نافرجام و مرگ دو پسرش را تجربه کرد و سرانجام د ر22 مه سال 1885 در پاریس در گذشت. از مشهورترین آثار این شخصیت مطرح می‌توان به: برگ‌های خزان، گوژپشت نتردام، نغمات شفق، کارگران دریا، شرقی‌ها، رنجبران دریا، کلود ولگرد و بینوایان اشاره کرد.

کتاب آخرین روز یک محکوم مناسب چه افرادی است؟

علاقمندان به ادبیات داستانی و کلاسیک، اصلی‌ترین مخاطبان رمان مذکور هستند. در ضمن شیفتگان نوشته‌های ویکتورر هوگو نیز می‌توانند از خوانش این اثر بهره‌مند شوند.

فهرست کتاب

آخرین روز یک محکوم به اعدام تاکنون بوسیله انتشارات مختلفی راه به بازار کتاب ایران پیدا کرده است که از آن‌ها می‌توان به نشر ثالث با ترجمه محمد قاضی در 165 صفحه، نشر چشمه در 163 صفحه و با برگردان بنفشه فریس آبادی، انتشارات دبیر با ترجمه شهلا انسانی در 210 صفحه و یوشیتا در 144 صفحه و ترجمه پگاه فرهنگ مهر اشاره کرد.

بخش‌هایی از کتاب آخرین روز یک محکوم

از زندان کونسیرژوری، حال، همانطور که در گزارش گفته شده بود دارند مرا انتقال می‌دهند. سفرم تا به همین جا ارزشِ تعریف کردن دارد. ساعت هفت و نیم را نشان می‌داد که مأمور اجرایِ حکم دوباره مقابلِ درِ سلولم حاضر شد. گفت: «آقا، من آماده‌ام شما را ببرم.» افسوس! او و بقیه همه حاضر بودند! از جای برخاستم و یک قدم به جلو برداشتم؛ به نظر می‌رسید نمی‌توانم قدم بعدی را بردارم، سرم بی‌اندازه سنگین و پا‌هایم بسی سست بودند، اما پس از مدتی به خودم آمدم و با قدم‌هایی استوار راه افتادم. پیش از آنکه سلول را ترک کنم، آخرین نگاه را بدان انداختم. عاشقِ سلولم بودم! بعد از من خالی و بی‌کس خواهد شد؛ این همان چیزی است که حال و هوایِ سلولِ زندان را اینقدر غریب می‌کند.

اما مدتِ زیادی اینطور نخواهد ماند. زندان‌بان‌ها گفتند همین امروز بعدازظهر نفرِ بعدی می‌آید‌، مجرمی که دادگاه جنایی همین الان به اعدام محکومش کرده است. در پیچِ راهرو، کشیش هم به ما ملحق شد. به تازگی صبحانه‌ی خود را صرف کرده بود. به محضِ اینکه زندان را ترک کردیم، رئیسِ زندان دست مرا با محبت گرفت و چهار سربازِ دیگر را به گاردِ محافظ من اضافه کرد. پشتِ درِ درمانگاه، پیرمردِ رو به موتی فریاد زد: خدانگهدار!

دریغا؛ در این امر به هیچ وجه گناه از شخص من نیست بلکه از نفس مسموم فردی محکوم به اعدام است که همه چیز را پژمرده و فاسد می‌سازد.

به نظرم می‌آید همین که چشمانم بسته شود، روشنایی عظیمی خواهم دید و ورطه‌هایی از نور که ذهن من تا بی‌نهایت در آن غوطه خواهد خورد.

از جا بلند شدم؛ دندان‌هایم به هم می‌خوردند، دست‌هایم میلرزیدند و نمی‌دانستم لباس‌هایم کجا هستند. در پا‌هایم احساس ضعف داشتم و در اولین گامی که برداشتم مانند حمّالی که بار زیادی بر دوشش گذاشته شده، سکندری خوردم. با‌ این‌حال زندان‌بان را دنبال کردم. دو نگهبان در آستانه‌ی سلول منتظرم بودند. دوباره به مچ دست‌هایم دست‌بند زدند. دست‌بند قفل محکم و کوچکی داشت که نگهبان‌ها آن را به‌دقت می‌بستند. گذاشتم که قفل را ببندند. انگار دستگاهی روی دستگاهی دیگر بسته می‌شد. از حیاط خلوتی گذشتیم.

پنجره‌ها باز بودند؛ هوا و سروصدای شهر، آزادانه از بیرون به درون دادگاه راه می‌یافت و تالار محاکمه طوری روشن بود که انگار در آن جشن عروسی بر پاست. پرتو‌های شادی بخش خورشید، اینجا و آنجا بر چارچوب نورانی پنجره‌ها، خطوطی درخشان رسم کرده بودند؛ بر کف‌پوش تالار، دراز و کشیده و روی میز‌ها عریض و پهن می‌شدند، در زوایای دیوار‌ها می‌شکستند و هر پرتویی که از لوزی‌های درخشان پنجره‌ها به درون راه می‌یافت، منشور بزرگی از غبار طلایی‌رنگ را در هوا می‌شکافت. قضاتِ نشسته در انتهای سالن خشنود به نظر می‌رسیدند. خوشحالی‌شان احتمالاً به دلیل آن بود که کمی پیش کار خود را به پایان رسانده بودند. در چهره‌ی رئیس دادگاه که با انعکاس نور یکی از شیشه‌ها، روشنایی ملایمی یافته بود، چیز آرامش‌بخش و خوبی وجود داشت و یکی از مشاورین جوان قاضی درحالی که با دستمال‌گردنش ور می‌رفت، با خوشحالی با زن زیبایی که پشتش نشسته بود، صحبت می‌کرد.

مشخصات کتاب آخرین روز یک محکوم

مشخصات
نویسنده ویکتورهوگو
مترجم بنفشه فریس آبادی
شابک 9786220100324
ناشر نشر چشمه
موضوع داستان های فرانسه
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
تعداد صفحه 163
تعداد جلد 1
وزن 155 گرم

نظرات کتاب آخرین روز یک محکوم

  • رقیه حسین خواه رقیه حسین خواه

    من خیلی خوشم اومد یاد گرفتم به افراد بزهکار از بالا نگاه نکنم

  • کیمیا عسگری کیمیا عسگری

    کتاب کم حجم و قشنگی هست. اولش یه مقدمه مفصل در مخالفت بااعدام نوشته و بعد دلیل این مخالفت رو در قالب حس و حال یک زندانی محکوم به اعدام و لحظات سختی که میگذرونه توصیف میکنه. من خوشم اومد، دید جدیدی در رابطه با این مسئله به آدم میده.

  • آرش اعرابی آرش اعرابی

    سلام. تنها کتاب آقای ویکتور هوگو هستش که من دوست نداشم بدتر آدم دپ می‌شد یه کتاب معمولی بود .... درکل نظر خودم بود هرانسانی نظرش محترمه.

  • کاربر کاربر

    به عنوان یک فرد حقوقی بسیار کتاب تاثیر گذاری بود

  • کاربر کاربر

    محتواش عالیه، میشه گفت جنبه سیاسی هم داره.

  • کاربر کاربر

    تعریف کتابشو خیلی شنیده بودم، با ذوق شروع به خوندن کردم که متاسفانه 15 صفحه ایش جا به جا چاپ شده بود، دو صفحم سفید بود، حالم رو کلا گرفت، کلی وقت گذاشتم که صفحه هاشو مرتب کنم، دو صفحم که سفید بود، ولی محتوا و ترجمه عالی بود، با توجه به شرایط فعلی جامعه خوندن این کتاب واسم خیلی قابل درک تر بود

  • کاربر کاربر

    با درود، بسیار تسلی بخش میباشد تورق و خوانش این اثر فاخر و حظ بردن از آن همواره مانا و پایدار است.

  • علیرضا نخبه فلاح علیرضا نخبه فلاح

    یکی از بهترین آثار کمتر خوانده شده ی ویکتور هوگوی بزرگ

  • مهدی امیرمحمدی مهدی امیرمحمدی

    خوب وعالی وآموزنده

  • سامان غلام زاده سامان غلام زاده

    ویکتور هوگو غول ادبیات فرانسه در این کتاب بازهم شاهکار کرده مقدمه ی اول کتاب هم واقعا بی نظیره

  • بهروز خجسته کاشانی بهروز خجسته کاشانی

    به نسبت سایر آثار ویکتور هوگو (مثل بینوایان، گوژپشت نوتردام و ...) ضعیف تر است. بیشتر شبیه یک مقاله و نامه سرگشاده در مخالفت با حکم اعدام است.

  • کاربر کاربر

    خیلی خوب و عالیه پیشنهاد می کنم

  • هو من هو من

    محصول سالم به دستم رسید.

  • کامران باریکان کامران باریکان

    داستانش خیلی زیباست

  • کاربر کاربر

    حتما پیشنهاد میکنم. جای بحث چندانی نیست.

  • عکس خوانده نمی‌شود

    خرید کتاب آخرین روز یک محکوم