معرفی و دانلود کتاب به کشتنش میارزد اثر پیتر سوانسون رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: پیتر سوانسون
- مترجم: علی قانع
- ناشر: کتاب کوله پشتی
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 342
- سال انتشار: 2015 میلادی
- افتخارات: بهترین کتاب معمایی گودریدز و گلوله طلایی
رمان هجانانگیز به کشتنش میارزد اثری ساسر معما و تعلیق میباشد که پیتر سوانسون، نویسنده فوقالعاده با استعداد، آن را خلق کرده است و خوانندهاش را با خود به دنیای فیلمهای آلفرد هیچکاک میبرد. ژانر داستان جنایی میباشد که سرآغاز آن یک بازی معمولی بوده اما در ادامهاش اتفاقاتی اعجابانگیز به وقوع میپیوندد. تد سیورسان یکی از شخصیتهای اصلی کتاب، مردی که قصد سفر از لندن به بوستون را دارد که در میانه راه به زنی جذاب به نام لیلی کینتز برخورد میکند. آشنایی که هیچ مقدمه قبلی برای آن وجود نداشته و با گذشت زمان برای آنکه حوصلهشان سر نرود به سراغ یک نوع بازی با سوال و جوابهایی چندگانه میروند که حقایقی غیر منتظره را در زندگیشان افشا میسازد. تد در همان ابتدای بازی از زندگی شخصی و ازدواجش سخن به میان میآورد و از همسر سابقش میراندا میگوید که به عقیده او خیانتش موجب فروپاشی زندگی مشترک آنها شده است و زندگی چندین ساله آنها را به قهقرا برده است.
اگرچه شنونده که در اینجا لیلی میباشد گاهی در لحن شوخی یا جدی بودن حرفهای تد دچار تردید میشود اما با این حال تد به صحبتهایش ادامه میدهد و از نیتش برای قتل میراندا میگوید. لیلی هم به قولی کم نمیآورد و با اعتماد به نفسی بالا موافقت خود را برای همکاری با او اعلام میکند زیرا که معتقد است برخی از افراد از جمله همسری که خیانت میکند ارزش به قتل رسیدن را دارند. البته ماجرا پیچیدهتر میشود وقتی لیلی حقایقی که تد از آنها بیخبر است را به زبان نمیآورد و معماهایی را ایجاد میکند که احتمال کشته شدن هردویشان را قوت میبخشد.
سوانسون در خلال تعریف داستانش سفری را همراه با خوانندهاش به ذهن افراد رمانش تجربه میکند که اسرار غافلگیرکنندهای را درون خود دارند. کتاب به گونهای به رشته تحریر درآمده که یا باید خوانده نشود و یا اینکه کامل مطالعه گردد زیرا مخاطب پس از شروع آن دیگر نمیتواند در اواسط خوانش آن را کنار بگذارد. رمان مذکور که سال 2015 زمان انتشار اولش بوده است نامزدی چند جایزه از جمله بهترین کتاب معمایی گودریدز و گلوله طلایی را در کارنامه دارد.
در ادامه میتوانید علاوه بر خلاصه کتاب متنی، به خلاصه صوتی کتاب به کشتنش میارزد گوش دهید و آن را دانلود کنید:
پیتر سوانسون (Peter Swanson) نویسنده آمریکایی است که در روز 26 می سال 1968 در کنکورد ماساچوست ایالات متحده متولد شده است. وی که به واسطه دو اثر روانشناختیاش به نامهای «هر ترس او» و «به کشتنش میارزد» بسیار شناخته شده و محبوب گشته است آثار دیگری مانند: «دختری با یک ساعت برای یک قلب»، «9 زندگی»، «قبل از اینکه او را شناخت» و «هشت قتل حرفهای» را هم در کارنامهاش دارد.
بیتردید خوانندگان کتابهای معمایی میبایست این کتاب را که داستانش بسیار مهیج است را مطالعه کنند. همچنین افرادی که خواندن رمانهای روانشناختی را از اولویتهایشان قلمداد میکنند یکی از مخاطبان اصلی این اثر میباشند.
اثر برجسته سوانسون که توسط چندین ناشر و مترجم زبردست در بیش از 300 صفحه در ایران و دیگر کشورها به چاپ رسیده است به طور کلی در 3 بخش با چنین عناوینی در اختیار مخاطبان قرار میگیرد:
قاعدههای مربوط به کافههای فرودگاه
خانه نصفه کاره
با دقت اجساد را پنهان کن
نوشیدنیام را تمام کردم و یکی دیگر سفارش دادم، خودش را معرفی کرد اسمی که بلافاصله از یادم رفت و من هم اسمم را به او گفتم فقط تد و نه تد سیورسان، حداقل نه همان موقع. در سالن بیش از حد خالی و روشن فرودگاه هیترو نشستیم و نوشیدنیهایمان را نوشیدیم.
چند جملهای رد و بدل کردیم و معلوم شد هردویمان منتظر پرواز مستقیم به فرودگاه لوگان بوستون هستیم او یک رمان کم قطر از کیف دستیاش بیرون کشید و شروع کرد به خواندن، این به من فرصتی داد تا دقیق نگاهش کنم.
زن زیبایی بود با موهای بلند قرمز و چشمان آبی روشن مایل به سبز شبیه آبهای مناطق گرمسیری و پوستی هم رنگ خامه اگر چنین زنی در کافهای کنارتان بنشیند و از نوشیدنیتان تعریف کند با خود فکر میکنید زندگیتان در حال تغییر است اما قواعد کافههای فرودگاه متفاوت است جایی که هم پیالهایهایتان قرار است در مسیرهای مخالف از شما دور شوند اگرچه مقصد این زن بوستون بود.
سرش را به نشانه تایید، بالا و پایین کرد قرمزی گردن و گلویش بیش از اندازه بود درست مثل نمای زمینهای ماسهای در نقشه جغرافیا اما رنگ به رو نداشت صورتش داشت کم کم به رنگ آبی درمیآمد به اتاق کناری دویدم و گوشی تلفن را برداشتم برای ثانیهای ایستادم و گوشهایم را تیز کردم تا بفهمم در اتاق چه خبر است صدای آرام پرت شدن چیزی به گوشم رسید گوشی تلفن را بیسر و صدا سرجایش گذاشتم آرام آرام تا ده شمردم و بعد وارد اتاق خواب شدم و به سمت تخت رفتم.
اریک دراز کشیده بود دستش هنوز روی گردنش بود اما دیگر آن را نمیخواراند دستش بیحرکت روی گردنش مانده بود آنقدر نگاهش کردم تا مطمئن شدم مرده است، دو انگشتم را روی گلویش گذاشتم تا ببینم نبض دارد یا نه. هیچ نبضی نداشت به سمت تلفن برگشتم و با اورژانس تماس گرفتم اسم و آدرسم را گفتم.
گفت: سلام میتونم اینجا بشینم؟ به دست کک مکی و رنگ پریده پشت صندلی خالی کنارم در کافه سالن بیزینس کلاس فرودگاه هیترو لندن نگاهی انداختم و سپس به چهره آن غریبه، سوال کردم: من شما را میشناسم؟ خیلی آشنا به نظر نمیرسید ولی لهجه آمریکاییاش، پیراهن سفید چسبان و شلوار جینی که پاچههایش را داخل پوتینهای ساق بلندش کرده بود باعث میشد شبیه یکی از دوستان مزخرف همسرم باشد.
نه، ببخشید، فقط نوشیدنی شما توجهم رو جلب کرد اشکالی نداره من همین رو سفارش بدم؟ روی چهارپایهای با روکش چرمی گردان نشست و کیف دستیاش را گذاشت روی پیشخوان بار بعد اسم نوشیدنی که روبرویم بود را پرسید و جوابش را دادم.
او به جوانک کافه چی که موهایش سیخ سیخی بود و چانهاش برق میزد اشارهای کرد و همان نوشیدنی را با دو زیتون اضافه سفارش داد وقتی نوشیدنیاش را آوردند آن را به سمت من بالا برد من نیز لیوانم را بالا بردم و جرعهای نوشیدم و گفتم: اینجا محل واکسیناسیون برای سفرهای بینالمللیه. من هم برای همین میخوام بنوشم.
بعد از قطع کردن تماسم به سرعت از جا پریدم بادام هندیهایی را که درون دستمال حولهای پیچیده و درون یخچال گذاشته بودم برداشتم و کمی از آن را درون خوراک مرغ اریک ریختم که هنوز در کاسهاش بود و باقی را درون ظرف بیرون بر بعد هم دستمال را تکاندم و دستهایم را شستم. درون اتاق خواب اریک هیچ تکانی نخورده بود دستم را زیر تشک بردم و پلاستیک حاوی آن دو قرص ضد حساسیت استفاده نشده را بیرون کشیدم.
از پلهها بالا دویدم تا در را باز کنم و دکترها وارد شوند سه روز بعد که به خانواده اریک اطلاع داده بودند هم هماهنگیهای لازم برای انتقال جنازه به خانه انجام گرفت بود. همان مامور پلیسی که آن شب جمعه بعد از دکترها به خانهام آمده بود بار دیگر به خانه آمد تا اطلاع دهد که خبری از بازجویی نیست از شنیدن این خبر خوشحال شدم اما نمیتوانم تعجبم را انکار کنم.
با نگاهی که سعی میکردم آن را گیج و مبهوت جلوه دهم گفتم: باشه این یعنی چه؟ یعنی دادستان معتقده مرگ تصادفی بوده و نیازی به تحقیق بیشتر نیست؟ به نظر من هم تصمیم درستی گرفته اما به هر حال شاید قرار باشه یک مامور از رئیس اون می خونه درباره اون چالش نوشیدنی که برگزار میکنند بازجویی کنه شاید هم خودم رفتم سراغشون و باهاشون صحبت کردم.
رمانهای راز آلود زیادی خوانده بودم و فکر میکردم برای هر مرگی که تنها ذرهای غیر معمول باشد عدهای را بازجویی میکنند تا مطمئن شوند همه مدارک، دال بر مرگی تصادفی و غمانگیز است، یک جورهایی ناامید شدم.
نویسنده | پیتر سوانسون |
مترجم | علی قانع |
شابک | 9786004613989 |
ناشر | کتاب کولهپشتی |
موضوع | داستان |
ردهبندی کتاب | ادبیات لاتین (شعر و ادبیات) |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 342 |
وزن | 250 گرم |
تنها چیزی ک تو ارزش خرید داره همین کتاباست بنظرم چون خوب تخفیف میخوره
کتابجنایی کارآگاهی دوست داری حتما بخر
عالی
عالی و خوندنی
خوبه
عالی
بدک نبود ولی اینطور هم نبود چیزی ب ادم اضافه کنه
در کل با این تخفیف راضی بودم.
کتابی که بیرون اصلا نتونستم پیداش کنم😬
داستان به حدی پر کششه که اصلا دوست ندارید کتاب رو بذارید زمین توی 1 روز خوندم
خوب بود
خیلی کتاب خوبیه، از اسمش هم معلومه که جناییه
داستان پلیسی جنایی جالبی هست کامل نخوندمش ولی جالبه
قشنگ بود راضیم
عالی
کتاب کاملا سالم و بدون کوچکترین آسیبی به دستم رسید💜👍
خوب بود هنوز مطالعه نشده از باید از تخفیفات رمان و کتاب جلو تر خرید چون نسبت به کتاب فروشی خیلی ارزون تر میوفته پس خرید کنید و داشته باشید برای وقت های دیگر و سال های دیگه
خیلی بسته بندی خوبی داشت جلدش زدگی نداشت داستان خیلی قشنگی داشت و ترجمه روان
خوب بود با قیمت مناسب داستان واقعا جذاب و خوبی داشت پر سوپرایز به طوری که دوست داری سریع کتاب و تموم کنی ، اولین بار بود این ژانر می خونم و واقعا سوپرایز شدم 👍👍
عالی پیشنهادمیکنم حتمابخونید
برای هدیه خریدم و سالم به دستم رسید ممنون
سلام بینید من الان نظرمو بعد نصف بیشتر کتاب رو که خوندم مینویسم نظرمو بخونید اسپول نداره امیداوارم کمک کننده باشه درخرید کتاب بابد بهتون بگم اگه دنبال کتاب جنایی خفن باشید این بشدتت معمولی هستس واصلا فکر نمیکنم چیز غافلگیر کننده آخر کتاب باشه یه جوری از همین الان مشخصه قراره چه اتفاقی بیافته روند کتاب کاملا معمولی هستش کتاب خوبیه ولی سطح انتظارات رو اگه جنایی خون باشید برآورده نمیکنه اولای کتاب خوب بود یه جورایی یکم قابل پیشبینی نبود ولی الان اینطور نیستش من اسم کتاب رو دوست داشتم خریدم ممکنه جالب باشع براتون ولی خود داستان چیزی نیست که به وجد بیاردتون در کل واسه خوندن روزمره خوبه یه کتاب جنایی معمولی
عالی بود راضیم
کتاب خوبیه راضی بودم
جالب بود
هنوز نخوندم ولی هیچ ایراد و زدگی نداشت
کتاب خوبی بود پیشنهاد میکنم
کتاب سالم بود و داستان فوق العاده
سالم به دستم رسید