
معرفی و دانلود کتاب یک مرد ناشناخته اثر آنتون چخوف رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: آنتون چخوف
- مترجم: فاطمه عابدی
- ناشر: نشر آسو
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 174
- سال انتشار: 1893 میلادی
- افتخارات: -
یک مرد ناشناخته، اثری خواندنی از آنتوان چخوف است که برای نخستین بار در سال ۱۸۹۳ منتشر شد و با خوانندگانش دیدار کرد. راوی داستان، قاتلی مخوف و بینام و نشان است که از یکی از مهمترین ماموریتهایش میگوید و در آن قصد دارد به خانه و زندگی پسر یک سیاستمدار معروف و بلندپایه نفوذ کند.
پسر این سیاستمدار که یک گروه افراطی و شورشی او را دشمنی جدی قلمداد میکنند، اورلف نام دارد و در خانوادهای پرورش یافته است که اعضایش، عادات و رفتاری اغلب عجیب دارند تا جایی که راوی قصه پس از ورود به زندگی آنها بسیار متعجب میشود. البته ماجرا به همین جا ختم نمیشود و برخوردهایی که اورلف با معشوقهاش یعنی زینایدا دارد هم حسابی ذهن جاسوس داستان را به خود مشغول میکند. همچنین فعل و انفعالاتی در ادامه از سوی چخوف برای مخاطبان مطرح میشود که مسیر ماموریت و زندگی شخصیت اصلی یعنی راوی را دچار دگرگونیهای قابل توجهی مینماید و پایانی جذاب را رقم میزند که تنها با همراهی تا پایان قابل درک است.
آنتوان پاولویچ چخوف، نویسنده و پزشک روس بود که در ۲۹ ژانویهٔ سال ۱۸۶۰ متولد شد. او به عقیدهٔ بسیاری، بعد از شکسپیر، بزرگترین نمایشنامهنویس تاریخ قلمداد میشود و مهمترین داستان کوتاهنویس نیز به شمار میرود.
چخوف پس از پایان تحصیلاتش در دورهٔ متوسطه، به تئاتر رفت و اولین نمایشنامهاش را به رشتهٔ تحریر درآورد و سپس به مسکو مهاجرت کرد و تحصیلاتش در رشتهٔ پزشکی را در دانشگاه این شهر به اتمام رساند. سالها به صورت حرفهای به نوشتن پرداخت و بیش از ۷۰۰ اثر ادبی از خود به جا گذاشت. این شخصیت مطرح روس سرانجام در ۴۴ سالگی در حالی که مدتها با بیماری سل دست و پنجه نرم میکرد، بر اثر خونریزی مغزی درگذشت.
به علاقهمندان به چخوف و همینطور رمانهای کوتاه توصیه میشود در فرصتی مناسب این کتاب را مطالعه کنند.
اثر مذکور در حال حاضر به همت انتشارات آسو در یک نسخهٔ ۱۷۴ صفحهای به چاپ رسیده و با ترجمهٔ فاطمه عابدی در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است.
«روزهای پنجشنبه مهمان داشتیم. معمولاً از رستوران سفارش کباب میدادیم و به فروشگاه الیسیو تلفن میزدیم تا خاویار، پنیر، صدف و چیزهای دیگر برایمان بفرستند. پولیا از صبح به آماده کردن وسایل چایی و انداختن میز شام مشغول میشد. صادقانه بگویم که این فعالیت کمی به زندگی ما تنوع میداد و از این رو پنجشنبه روز مورد علاقهٔ ما بود.»
«وقتی سر شام صحبت از عشق و زنان میشد، وانمود میکرد که عیاشی زیرک و بینظیر است. کلاً باید بگویم که زنبازهای پترزبورگ دوست دارند که دربارهٔ سلیقهٔ خارقالعادهشان صحبت کنند. این مشاور محترم دولت در امور جوانان، شدیداً از در آغوش کشیدن خدمتکاران آشپزخانهاش و همینطور دخترهای بدبختی که در خیابان نوسکی پراسپکت پترزبورگ پرسه میزنند، به خود میبالید. با گوش دادن به حرفهایش میشد فهمید که به تمام رذیلتهای شرق و غرب آلوده است، با این وجود به طور شرمآوری عضو افتخاری چندین انجمن مخفی و نیز تحت حمایت پلیس بود.»
«او مثل یک دختر بچه که خیلی دلش میخواهد شیطنتی کند، نفس راحتی کشید و دوباره خندید. اورلف در حالی که با سرش به روزنامه اشاره میکرد گفت: معذرت میخواهم، خواندن روزنامه در حال نوشیدن قهوه عادتی است که نمیتوانم ترکش کنم، اما میتوانم هر دو کار را همزمان انجام دهم. خواندن و شنیدن. بخوان، بخوان… عادتها و آزادی ات متعلق به خودت باقی خواهند ماند. حالا چرا این قیافهٔ مایوس را به خودت گرفتی؟ همیشه سر صبح همین شکلی هستی یا فقط امروز؟ بگو ببینم خوشحال نیستی؟ کاملاً برعکس، اما باید اعتراف کنم که کمی گیج شدم.»
«با خودش حرفهای شیرین و بیمعنی میزد و میخندید. در حالی که به زور سعی میکرد چیزی جدی و مهم بگوید، گفت: چقدر مضحک است که اندیشیدن را کنار بگذاریم و برای افکار خود، هرچند هوشمندانه باشند، ارزش قائل نشویم و در مقابل افکار نادانهای مختلف به لرزه درآییم. تا همین چندی پیش، من در مقابل افکار و اعتقادات دیگران میترسیدم و به لرزه میافتادم، اما از زمانی که به خودم گوش دادم و تصمیم گرفتم که به روش خود زندگی کنم، چشمانم باز شد، به ترس احمقانهام غلبه کردم و حالا خوشحالم و این چنین خوشحالی را برای همه آرزو میکنم.»
«او مثل یک قربانی خودش را بر روی صندلی راحتی در اتاق مطالعه میانداخت و در حالی که دستانش را سایبان چشمانش میکرد، کتابی برمیداشت، اما کتاب خیلی زود از دستش میافتاد. او به زور بر روی صندلی میچرخید و دستانش را طوری حصار چشمانش میکرد که گویی آفتاب مستقیم به او میتابد. در این هنگام بود که به خود میآمد و از اینکه بیرون نرفته بود شگفتزده میشد.»
«اورلف، زینایدا را با یک دست در آغوش گرفت و پیشانی و لبهایش را بوسید. سپس با لحنی مهربان و بیریا که حتی روی من نیز اثر گذاشت، گفت: دختر خوبی باش و در غیاب من دلتنگی نکن. خدانگهدار تو باشد. زینایدا مشتاقانه به چهرهٔ اورلف خیره شد، گویی میخواست همهٔ ویژگیهای عزیزش را به دقت در خاطرش حک کند. سپس به آرامی بازوانش را دور گردن اورلف حلقه کرد و سرش را بر سینهٔ او گذاشت و به فرانسه گفت: سوءتفاهمهای مرا ببخش، یک زن و شوهر اگر واقعاً عاشق باشند، نمیتوانند از بحث و جدال خلاصی پیدا کنند و من دیوانهوار عاشق تو هستم. یادت نرود تا میتوانی برایم تلگرام بفرست با همه جزئیات سفرت.»
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب یک مرد ناشناخته به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب یک مرد ناشناختهنویسنده | آنتوان چخوف |
مترجم | فاطمه عابدی |
شابک | 978-600-8755-081 |
ناشر | آسو |
موضوع | رمان |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 174 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 100 گرم |
سایر توضیحات | جهت مشاهده کلیه کتب جهت ما بر روی ، واژه هافکو در یکی از محصولات کلیک نمائید. |
چخوف نویسنده برجسته ای هستش ، هنوز نخوندمش قیمتش نسبت به روی جلد خیلی پایینه سایز فونت و کیفیت چاپ عالی هستش
تعداد صفحات ۱۱۱ صفحه ست در توضیحات نوشته شده ۱۷۴صفحه
کتاب خوبیه اموزدچنده
چخوف نیازی به تعریف نداره کتاب از نظر چاپ مشکلی نداشت هنوز نخوندم لذا درباره ترجمه نمیتونم نظری بدم
محتوای کتاب چیزی سلیقه ای هستش ولی از لحاظ کیفیت کاغذ و نوع صحافی خوب بود
کتاب از لحاظ ظاهری بسته بندی و ترجمه مشکلی نداشت
به نظرم ویژگی بارز این کتاب ترجمه فوق العاده عالی بود که من واقعا خوشم اومد.خوده کتاب هم عالیه.کتاب ها رو بخونید همه کتاب ها عالی هستند.
کتاب یک مرد ناشناخته اثر آنتون چخوف را هر کتاب خوانی می خواند توصیه میکنم نویسنده ای مانند چخوف را ندیده نگیرید زیرا اوقات خوبی این نویسنده بزرگ خواهید داشت
کیفیت کیفیت اصلا خوب نیست . کتابش انگار دسته دوم بود . جلد زخمی، تا خورده و ... اگر مجالی باشه قطعا مرجوع میکنم .
اگه به ادبیات روس علاقه دارید پیشنهاد میشه
عالی و زیبا
داستان خوبی داره
قشنگ بود دوست داشتم
چاپ خوب و قیمت مناسب
قابل قبول
کتاب خوبیه کتابای چخوف خوندنش لذت داره
ناشر مورد نظر