معرفی و دانلود کتاب باغ آلبالو اثر آنتوان چخوف رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: آنتوان چخوف
- مترجم: پرویز شهدی
- ناشر: نشر کتاب پارسه
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 116
- سال انتشار: 1904 میلادی
- افتخارات: -
نمایشنامه باغ آلبالو با ژانری کمدی آخرین اثری است که از آنتوان چخوف به چاپ رسیده است. داستان از این قرار است که زنی ثروتمند از طبقه اشراف روس زندگیاش با ورشکستگی روبرو گردیده اما راهکاری برای بیرون رفت از این موقعیت ندارد و تلاشی هم بابت آن خودش و خانوادهاش نمیکنند. آنها فقط یک باغ آلبالو دارند که ارثیه اجدادیشان است آنهم در نزد بانک به عنوان گرو گذاشته شده است تا در فرصت تعیین شده در حراج به فروش برسد. جالب اینکه در زمان جمع شدن اعضای خانواده به درو هم برای پیدا کردن راه حلی مناسب آنها از عیش و نوش خود غافل نشده و آنقدر دست روی دست میگذارند که نهایتاً یک روستایی تازه به دوران رسیده که مکنت و ثروتی را اخیراً بدست آورده است، آن را میخرد.
چخوف که کارش تدوین شاهکارهای مختلف بوده است این بار هم جز این از او انتظاری نمیرود بویژه آنکه داستان و شخصیتهایش در اصل نمادی از روی کار آمدن طبقه افراد جدیدی در جامعه روسیه است که موجب به وقوع پیوستن تغییرات اجتماعی محسوسی میشوند. نمایشنامهنویس مطرح روس که پیش از انقلاب روسیه، آن را پیشبینی کرده بود، بجای آنکه نوشتهای آمیخته از عناصری نظیر ترس و حیرت و دلهرا تألیف کند و در محضر خوانندگانش قرار بدهد، از جابجایی قدرت در سطح جامعه و فلج شدن اراده برخی اقشار از مردم، گفته است و به زیبایی تمام آن را ساخته و پرداخت کرده است. باغ آلبالو سرشار از وقایع و انسانهایی است که منفعل بودن را به نمایش میگذارند.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب باغ آلبالو به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
آنتون پاولاویچ چخوف (Anton Chekhov)، نمایشنامهنویس، پزشک، طنزنویس و داستاننویس روس بود که در 29 ژانویه سال 1860 در امپراتوری روسیه متولد شد. او پدری مذهبی و خشن داشت که او برادرانش را به رفتن به کلیسا مجبور میکرد و در صورت مخالفت، آنها را تنبیه بدنی میکرد. پس از مهاجرت پدرش به علت ورشکستگی به همراه خانواده به مسکو، آنتون تنها در تاگانروگ باقی ماند و تحصیلات متوسطهاش را به پایان رساند. وی از همان سالهای پایانی دبیرستان، شروع به نوشتن کرد و رشته پزشکی در دانشگاه مسکو تحصیل کرد. سال 1880 اولین اثرش به چاپ رسید و چند سال بعد به همکاری با روزنامه پتربورگ و عصر جدید روی آورد. چخوف که در 15 ژوئیه سال 1904 بر اثر بیماری سل درگذشت، در زمان حیاتش آثار متعددی را از خود به جا گذاشت که برخی از عناوین آنها را بدین شرح میباشند: بوقلمون صفت، اتاق شماره شش، دکتر بیمریض، ایوانف، دایی وانیا، در جاده بزرگ، کاشتانکا و بانو با سگ ملوس.
علاقمندان به نمایشنامههای آنتوان چخوف با موضوعات سیاسی و اجتماعی، از مخاطبان اصلی باغ آلبالو به شمار میروند.
باغ آلبالو توسط انشارات مختلفی چاپ و در کتاب فروشیهای سراسر کشور موجود است که عبارتند از: نشر قطره با ترجمه سیمین دانشور در 110 صفحه، نشر کتاب پارسه در 116 صفحه با ترجمه پرویز شهدی، انتشارات جوانه توس با ترجمه ناهید کاشی چی در 80 صفحه و انتشارا یکشنبه در 67 صفحه با برگردانی از سپیده مرویان.
یاشا: لیوبو آندرییونا، اجازه بدهید چیزی از شما بخواهم. اگر به پاریس برگشتید، مرا هم با خودتان ببرید. این لطف را از من دریغ نکنید. لطفاً مرا با خودتان ببرید. برای من عملاً دیگر امکان ندارد اینجا بمانم.
گفتنش چه فایده دارد، خودتان دارید میبینید. اینجا کشوری عقب مانده است، با مردمانی که اخلاق سرشان نمیشود، اینجا آدم ملول میشود، غذاهایی که در آشپزخانه تهیه میشوند مشمئزکنندهاند، بهاضافهی این فیرس که همهجا پرسه میزند و خدا میداند زیرلب چی غرولند میکند.
پیشچیک: خوشگلکم، لطف کنید یک دور با من برقصید. بانوی دلربای من، در عین حال میخواهم صدوهشتاد روبل ناقابل از شما قرض کنم. آنچه از شما میخواهم... صدوهشتاد روبل ناقابل است.
یاشا: آیا رنجهای روحم را درک میکنی؟
دونیاشا: این دختر خانم به من میگوید برقصم، تعداد مردها زیاد است و زنها کم، اما من موقعی که میرقصم سرم گیج میرود، قلبم به تپش میافتد. و همین چند لحظه پیش، فیرس نیکلایویچ، کارمند پست حرفهایی به من زد که نفسم بند آمد.
یادم میآید وقتی جوان پانزده سالهای بودم پدر مرحومم که در آن موقع در این ده مغازه داشت، چنان محکم به دماغم کوبید که خون دماغ شدم. یادم نیست به خاطر چی. اما ما توی حیاط بودیم و پدرم داشت چیزی مینوشید. طوری یادم میآید مثل اینکه دیروز بود.
خانم رانوسکی که آن موقع دختر جوانی بود- وای چقدر هم قلمی بود- مرا به همین اتاق آورد که صورتم را بشوید. آن موقع اینجا اتاق بچهها بود. به من گفت: موژیک کوچولو، گریه نکن. برای روز عروسیت دماغت خوب میشود. موژیک کوچولو! البته پدرم یک موژیک بود ولی حالا من جلیقهی سفید و چکمهی قهوهای پوشیدهام و یک کیسهی پول ابریشمی دارم که لابد میگویی از گوش خوک فراهم شده.
نویسنده | آنتوان پاولوویچ چخوف |
مترجم | پرویز شهدی |
شابک | 9786002532145 |
ناشر | کتاب پارسه |
موضوع | نمایشنامه |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 116 |
وزن | 119 گرم |
سایر توضیحات | (نمایشنامه روسی،قرن 19م) |