معرفی و دانلود کتاب دلفین مرده اثر حسن بهرامی رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: حسن بهرامی
- مترجم: -
- ناشر: نشر چشمه
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 101
- سال انتشار: 2017 میلادی
- افتخارات: -
حسن بهرامی در کتاب دلفین مرده به داستان زندگی پسر نوجوانی پرداخته است که از امکانات گوناگون در زندگیاش محروم است. بهرامی از رازآلودگی و مفهوم بطالت، به زیبایی در نگارش اثرش بهره برده است و عناصر فرا واقعگرایانه مختلفی را با هم در آمیخته است تا یک کار کم نظیر را خلق نماید. راوی نوجوان قصه که درگیر توهات است و آنها را با واقعیات تلفیق میکند در یک خانواده نسبتاً ضعیف رشد پیدا کرده و امید به دایی عجیب و غریبش بسته است که به شدت تحت تأثیر تمدن کلاسیک یونان بوده و اسامی خدایان یونانی را به خاطر میسپارد.
شخصیت اصلی داستان با دزدیدن از خانههای کوچک و معاوضه آنها با سیگار، گذران زندگی میکند و رویایی در سر دارد که میخواهد به هر ترتیبی که شده به آن جامعه عمل بپوشاند. پرده برداشتن از اقدامات و اتفاقاتی که به درون آدمی مربوط میشود و البته تکاندهنده هستند، از دیگر عناصر اصلی تشکیلدهنده دلفین مرده میباشند که بدون تردید خواننده وقتی تا انتها با آن پیش میرود، مواردی دستگیرش میشود که او را در فکر فرو خواهد برد.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب دلفین مرده به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
حسن بهرامی نویسنده، شاعر و پژوهشگر ایرانی است که در 30 شهریور 1349 در گچساران به دنیا آمده است. او در رشته زبان و ادبیات فارسی، در مقطع کارشناسی ارشد، تحصیلاتش را به اتمام رسانده است و از ابتدای دهه 1370 به نوشتن پرداخته است. او جوایزی نظیر ششمین جایزه ادبی اصفهان و جایزه چهارمین جایزه ادبی والس را از آن خود ساخته و برخی از آثارش عبارتند از: سیبهای چوبی، ایرج میرزای تو، نُتهای فارسی، اره برقی خاموش است و خیشگا.
به طرفداران داستانهای نوشته شده در حوزهی ادبیات معاصر پیشنهاد میشود در وقتی مناسب به مطالعه دلفین مرده بپردازند.
نشر چشمه در یک نسخه 101 صفحهای، اثر پیش رو را به چاپ رسانده و تا به امروز در اختیار علاقه مندان در سراسر کشور قرار داده است.
کاش لاچین یکبار دیگر نمیگفت اما یکبار دیگر گفت. صبیر دستش را کرد توی جیب و درآورد و بُرد بالا. مشتش با پنجهبوکس انگار بچهمار کبرایی بود که تاج هخامنشی کوچکی سرش گذاشته باشند. سامان گردن مار را گرفت. تاج را از سرش برداشت. گذاشت توی جیب. مشت لاچین بلاتکلیف بالا بود. من زیر دستوپای مهرنوش دستوپا میزدم.
خوب شد سامان و لاچین ندیدند. لاچین مشتش را برای اولینبار توی عمرش از بلاتکلیفی درآورد و خواباند توی صورت صبیر. صبیر عربده کشید. شیر شدم و مهرنوش را هُل دادم. از پشت افتاد زیر دستوپام اما دستوپا نزد. یکی با مشت و تیپا کوبید توی کمرم. تیپا نبود، مشت بود. برگشتم ببینم کیست. صیاد بود که داد میزد: کشتیش، کشتیش.
مهرنوش را میگفت. کلهاش خورده بود به پارهسنگی و بیجان افتاده بود روی زمین. سامان لنگ صبیر را گرفته بود. میکشیدش روی خاک. لاچین از ترس میانجیگری میکرد لنگ را از سامان بگیرد. دهانم خشک شده بود. انگار سیزده سال بود آب نخورده بودم.
نگاه کردم به صورت صبیر. سامان دو بادمجان کاشته بود زیر دو چشمش و بیخیال سیگار میکشید. لاچین مثل مرغ سَمخورده میچرخید دور خودش. بادمجان بزرگی زیر چشمش بود. صیاد گریه میکرد و پی لنگهکفش مهرنوش میگشت. لنگهکفش جلوِ روش بود. نمیدیدش. خم شدم و برداشتمش که جرمم کمتر شود.
نویسنده | حسن بهرامی |
شابک | 9789643629717 |
ناشر | نشر چشمه |
موضوع | رمان پارسی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
گروه سنی | بزرگسال |
تعداد صفحه | 101 |
تعداد جلد | 1 |
وزن | 105 گرم |
رمانی کوتاه از زبان یک پسربچه
راوی داستانهایی از دوره نوجوانی و خیالات و توهمات مربوط ب سبک زندگی و اتفاقات خاص اون زمان از زندگیشو بازگو میکنه، قلم گیرایی نداره و شخصیت سازی اونقدر قوی نیست که با راوی بتونی همسو باشی
نشر چشمه قیمتاش عالیه
کتاب خیلی خوبیه
کاغذ مقداری کاهی هست ولی اذیت نمیکنه چشم رو
بسیار عالی
خوبه نیاز به تعریف نداره
کتاب بسیار خوب و با قیمت مناسب
این کتاب رو دوست داشتم خوب بود
خوب بود جالب بود منکه پسندیدم
هنوز نخوانده ام اما جلد کتاب زیباست و سالم به دستم رسید