«مایکل ای لانگ» و «دانیل زد. لیبرمن» اثری متفاوت با عنوان «دوپامین، مولکولی با خواص شگفتانگیز» را به رشته تحریر درآوردهاند که در مورد آشنایی با خواص مولکولی است که بر وجوه مختلفی از ماهیت انسان تأثیر میگذارد. دوپامین که امروزه به لطف دسترسی آسان مردم به منابع اطلاعاتی، هر روز بیشتر از قبل خواصش بر همگان آشکار میگردد، سازوکاری دارد که به موجب آن میتواند بر آرزوها و علاقهمندی انسانهایی که استفادهاش میکنند، اثرات مختلفی بگذارد.
حالا در اینجا نویسندگان با استناد به محکمترین و بهروزترین «یافتههای علمی» به بررسیاش پرداختهاند و برای آنکه نوشتهشان توسط عموم قابل درک و استفاده باشد، تا جای ممکن از بیانی بسیار ساده بهره بردهاند. آنها در آغاز از شخصی به نام «کاتلین مونتاگو» سخن گفتهاند که در سال ۱۹۵۷ موفق به کشف دوپامین شد و در حالی که قرار بود به عنوان یک پیشنیاز برای تولید آدرنالین، کاربریاش مورد توجه قرار گیرد، اما در مدت زمانی کوتاه سایر ویژگیهایش را نشان داد؛ به گونهای که همانند یک ابزار چندمنظوره بر مغز انسان عمل میکرد و نتایجی غیرقابل باور و پیشبینی را در همان ماههای ابتدایی پژوهشها رقم زد.
اما قرار نیست این کتاب فقط این واقعیتها را در اختیار خوانندگانش قرار دهد، بلکه قصد دارد پس از شناخت بیشتر چنین مولکولی، به ما بفهماند چطور میتوان از ویژگیهای مفیدش در زندگی و سلامت جسمی و روحی استفاده کرد.
درباره مایکل ای لانگ
«مایکل ای لانگ»، نویسنده و سخنران آمریکایی است که در سال ۱۹۶۳ در ایالات متحده آمریکا متولد شد. او تحصیلاتش را در «دانشگاه ایالتی موری» به پایان رساند و پس از آن به صورت حرفهای در حوزه نویسندگی مشغول به فعالیت شد. او علاوه بر نویسندگی کتاب و نوشتن بیش از ۲۰ نمایشنامه، متن سخنرانی بسیاری از سیاستمدارها، مدیران تجاری، فرمانداران و اعضای کنگره را در آمریکا به رشته تحریر درآورده است و دیگر اثرش: «ماندالاهای آسمان رنگ آمیزی با اعداد» نام دارد.
کتاب مناسب چه افرادی است؟
به طرفداران آثار مرتبط با حوزه «عصبشناختی» و اشخاصی که میخواهند اطلاعات بیشتری در مورد «دوپامین» به دست بیاورند این کتاب توصیه میشود.
فهرست مطالب
اثر مذکور توسط نویسندگانش در ۷ فصل تألیف گردیده است و در بازار نشر توسط انتشارات «مازیار» در یک نسخه ۲۲۴ صفحهای با ترجمه روانی از «محمد اسماعیل نظری» به چاپ رسیده و در اختیار علاقهمندان قرار گرفته است.
بریدههایی از کتاب
به پایین نگاه کنید چه میبینید؟ دستهای خود، میز، کف اتاق، یک فنجان قهوه یا لپتاپ و روزنامه. چه وجه مشترکی دارند؟ همه آنها اشیاء قابل لمس هستند. وقتی به اشیایی که در دسترس هستند نگاه میکنید، در مییابید که بدون هیچگونه برنامهریزی یا کوشش یا تفکر میتوانید آنها را حرکت داده و به کار ببرید. این اشیاء خواه نتیجه کار خودتان باشد یا دیگران آنها را به شما هدیه داده باشند یا از راه ارث به شما رسیده باشند، به هر حال به شما تعلق دارند و در اختیار شما هستند.
اکنون به بالا نگاه کنید چه میبینید؟ سقف اتاق و تصاویر روی دیوار یا چیزهایی که بیرون پنجره هستند مانند، درختان، خانهها، ساختمانها و ابرهای آسمان و همه چیزهایی که در افق دور دیده میشوند. وجه مشترک آنها چیست؟ برای رسیدن به آنها نیاز به فکر و محاسبه ولو به میزان کم، نیاز به تلاش سنجیده و هماهنگ داریم. برخلاف چیزهایی که در پایین میبینیم، قلمرو بالا خاص اشیایی است که برای دسترسی به آنها باید به تفکر و تلاش متوسل شویم.
این مطلب ساده به نظر میرسد و ساده نیز هست اما در مورد مغز تفاوت بالا و پایین، تفاوت بین دو شیوه کاملاً جداگانه تفکر و دو راه کاملاً متمایز نگرش به جهان است.
در دنیای مغز قلمرو پایین به کمک تعدادی نوروترنسمیتر - مواد شیمیایی میانجی - اداره میشود و این مواد میتوانند سبب شوند که ما از چیزهایی که داریم و در اینجا و اکنون حاضر هستند لذت ببریم. اما وقتی به بالا توجه کنیم مغز ما از ماده شیمیایی دیگری - مولکولی تنها ـ به عنوان میانجی، استفاده میکند، مولکولی که به ما امکان میدهد به محدوده فراتر از دسترس تسلط پیدا کنیم و در عین حال به ما انگیزه میدهد به پیگیری، کنترل و تملک جهانی بپردازیم که دور از دسترس ماست. این ماده به ما انگیزه میدهد.
در پی رسیدن به چیزهای بسیار دور برآییم؛ چه امور مادی و چه اموری مانند عشق و دانش و قدرت. این ماده چه بخواهیم نمکدان روی میز را برداریم چه بخواهیم در سفینهای فضایی به طرف ماه پرواز کنیم و یا خدایی را که برتر از زمان و مکان است عبادت کنیم، به ما این امکان را میدهد که بتوانیم فاصلهها را اعم از مکانی یا عقلی پشت سر بگذاریم.
مواد شیمیایی مربوط به امور پایین یا اینجا و اکنون به ما این اجازه را میدهد چیزهایی را که در برابر ما وجود دارند درک کنیم و آنها را بچشیم و از آنها لذت ببریم یا به جنگ و گریز بپردازیم. ماده شیمیایی مربوط به امور بالا فرق میکند. این ماده سبب میشود هوس چیزهایی به سرمان بزند که آنها را نداریم و ما را به جستجوی چیزهای جدید وادار میکند. وقتی از دستور آن پیروی کنیم به ما پاداش میدهد و در غیر این صورت مایه رنج و ناراحتی ما میشود. این ماده سرچشمه خلاقیت و در ادامه همین مسیر جنون است؛ در بروز اعتیاد نقش اساسی دارد و به همین دلیل میتواند برای درمان اعتیاد هم ما را راهنمایی کند. این ماده بخشی از عالم زیستی است که ما را برای رسیدن به توفیق به انجام اعمال بلندپروازانه و ایثارگرانه وادار میکند.
بازیگران، کارآفرینان و هنرمندان موفقی به وجود میآورد که حتی مدتها پس از رسیدن به پول و شهرتی که برای برطرف کردن نیازهای آنان کافی است آنها را به ادامه مسیر تشویق میکند؛ مادهای که یک شوهر یا همسر راضی و خرسند از زندگی را وادار کند برای نجات دیگران از مهلکه زندگی خود را به خطر بیندازند. این ماده سرچشمه اصلی انگیزه دانشمندان برای گرهگشایی از مسایل دشوار و محرک فلاسفه برای یافتن نظم، دلیل و معناست.
به دلیل تأثیر همین ماده است که در پی رسیدن به رستگاری و لطف خداداد به آسمان خیره میشویم و ملکوت را در اوج و زمین را در افول میبینیم. این ماده مانند سوخت موتور رؤیاهای ما عمل میکند و در هنگام شکست به سرچشمه ناامیدی ما تبدیل میشود. این ماده است که سبب میشود جستجو کنیم تا به موفقیت برسیم و در پی کشف و ظفر باشیم.
نیز به دلیل خواص همین ماده است که هیچگاه نمیتوانیم به مدت طولانی شاد و خوشحال بمانیم.
این مولکول برای مغز آدمی وسیله چندمنظوره مهمی است که از راههای بسیار ما را وادار میکند از قلمرو لذت صرف بگذریم و به جستجوی انبوه فرصتها و امکانهایی برویم که به مدد تخیل در ذهن ما جان میگیرند.