مسیر سبز اثری از استیون کینگ که داستان آن از نظر بُعد زمانی مربوط به سال 1932 است که توسط یک سرنگهبان به نام پُل اجکامب به عنوان راوی روایت می‌شود. پل که از نگهبانان قدیمی زندانی در دیترویت بوده است، پس از سال‌ها خدمت در چنین محلی که زندانیان محکوم به اعدام با صندلی الکتریکی به آنجا فرستاده می‌شدند، با شخصی به نام جان کافی آشنا می‌شود که به جرم قتل دو کودک اکنون مسیرش به بازداشتگاه کلامانتاین افتاده و در انتظار اجرای حکم اعدام خود است.
قدرت متافیزیکی که جان از آن برخوردار بود و همچنین حضور اشخاصی دیگر نظیر ادوارد دلاکرو و بیل وارتون، به عنوان دیگر اعدامیان زندان، قصه را وارد پیچ و خم‌های مختلفی می‌کنند و از مسیر سبز، رمانی می‌سازد که مخاطب نمی تواند به راحتی آن را زمین بگذارد. همچنین وجود افراد بی رحمی مانند پرسی و تمور که از نگهبانان کلامانتاین محسوب می‌شود در کنار پل و دیگر همکارانش که اتفاقاً روحیات انسان دوستانه قابل احترامی دارند، از دیگر وجوه داستان بسیار موفق کینگ می‌باشند که از ابتدای فروشش در بازار جهانی نشر، موفق شد میلیون‌ها نسخه از خود را عرضه کند و تا به امروز از ماندگارترین آثار ادبی معاصر به حساب بیاید.
در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل کتاب مسیر سبز به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
استیون ادوین کینگ (Stephen King) نویسنده، کارگردان و تهیه کننده آمریکایی است که در روز 21 سپتامبر سال 1947 در پورتلند ایالات متحده متولد شد. او پس از اتمام تحصیلات متوسطه به دانشگاه اورانو رفت و همزمان با تحصیل به نوشتن در نشریه‌های هفتگی دانشجویی پرداخت. کینگ که سابقه اظهار نظر و فعالیت‌های سیاسی را نیز دارد. آثارش را از سال 1966 قبیل: طبقه شیشه‌ای، کَری، دابلدِی اندکو، درخشش و بسیاری دیگر یک به یک تألیف و در اختیار علاقه مندان قرار می‌دهد. رمان‌های این نویسنده مطرح همواره تحسین شده و مورد اقتباس جهت آثار سینمایی قرار می‌گیرند که از نمونه‌های آنها می‌توان به چمنزاز بلند، رستگاری در شاوشنگ، میزری و مد اشاره کرد.
به علاقه مندان به داستان‌هایی با موضوعات اجتماعی و روانشناسانه توصیه می‌شود این کتاب را مطالعه نمایند.
مسیر سبز به همت انتشارات افراز در یک نسخه 642 صفحه‌ای با ترجمه‌ای از ماندانا قهرمانلو به چاپ رسیده و در دسترس تمام علاقه مندان قرار گرفته است.
رییس، من به راستی خیلی خسته‌ام، خسته از دردی که می‌شنوم و احساس می‌کنم، خسته از سرگردانی بر روی جاده‌ها، تنها همچون سینه سرخی زیر باران. هرگز یار غاری نداشته‌ام که زندگی‌ام را بی‌وقفه در کنارش ادامه دهم، هرگز یار غاری نداشته‌ام که به من بگوید، ما از کجا آمده‌ایم، آمدنمان بهرچه بوده، و به کجا می‌رویم.
من خسته‌ام، خسته از آدم‌هایی که با یکدیگر بدرفتاری می‌کنند. تمام این چیزها مثل خرده‌های شیشه درون سرم جرینگ جرینگ می‌کنند. من خسته‌ام. خسته از تمام دفعاتی که قصد کمک داشته‌ام، اما موفق نشدم. خسته از سرگردانی در تاریکی. بیش از هر چیز، خسته از درد و رنج. درد و رنج بسیار بسیار فراوان. اگر قدرت داشتم، به درد و رنج خاتمه می‌دادم، اما چنین قدرتی ندارم
سعی کردم، بگویم، بس است؛ دیگر تمامش کن. کافی‌ست. دستانم را ول کنم. اگر ولشان نکنی، غرق خواهم شد. منفجر خواهم شد.
اعتقاد دارم که ترکیب مداد و حافظه، نوعی جادوی کاربردی خلق می‌کند، و جادو خطرناک است.
گاهی اوقات، هیچ فرقی میان رستگاری و لعن شدگی وجود ندارد
این عجیب است که درد به چه شکل روی صورت‌هایمان رد می‌گذارد و ما را به شکل یک خانواده درمی آورد
من از واژه پُلی متنفرم، اما برَد کماکان مرا به این نام صدا می‌زند. من نیز دیگر از او درخواست نمی‌کنم که این کار را انجام ندهد. دُلِن از جملات قصار دیگری نیز استفاده می‌کند - نه صرفاً ضرب‌المثل. می‌توان اسب را تا کنار آب بُرد، اما نمی‌توان او را مجبور به نوشیدن کرد؛ می‌توان به تن اسب لباس پوشانید، اما نمی‌توان او را وادار به حرکت کرد.
