
معرفی و دانلود کتاب سخت ترین نکات در مورد سخت ترین چیز ها اثر بن هوروویتز رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: بن هوروویتز
- مترجم: شایان سادات
- ناشر: نشر میلکان
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 224
- سال انتشار: 2014 میلادی
- افتخارات: -
سختترین نکات در مورد سختترین چیزها شاید بهترین نامی بوده که بن هوروویتز میتوانسته برای اثرش انتخاب نماید. کتابی در رابطه با روزهای پر فراز و نشیب زندگیاش که خوانندگانش را هیجان زده خواهد کرد و در صورتی که نحوه مواجهه او با مشکلاتش اینجا دیگه را در زندگیاشان به کار ببندند شگفت زده خواهند شد. شاید بسیاری از افراد در طول تلاش و برنامهریزی جهت رسیدن به اهداف خود موفق شوند و ذهنیت مطلوبی برای خود ایجاد کنند، اما از قدرت حفظ آن برخوردار نباشند، نکتهای رایج که مولف در اینجا با جزئیات در موردش سخن گفته است و همچنین شناسایی و درک زمان صحیح و مناسب برای انجام اقدامات مورد نیاز و مورد بحث و بررسی قرار داده است.
هوروویتز حتی از چگونگی خارج کردن رقبا از مسیر رقابت صحبت کرده است که خوراک آموزشی فوق العاده برای مدیران صاحبان کسب و کارها محسوب میشود. از دیگر نقاط مهم نوشته مذکور که باید مورد تاکید قرار گرفت، آموزش روش مقابله با مسائل گوناگون در شرایط بحرانی است مطمئناً پاسخگویی به سوالات در چنین مواقعی توسط یک کارگروه حرفهای و دقیق امکانپذیر خواهد بود و حالا در کتاب «سختترین نکات در مورد سختترین چیزها» با سادهترین راهکارها و شیواترین بیان ممکن به آنها اشاره شده است.
بنجامین آبراهام بن هوروویتز (Ben Horowitz)، نویسنده، تاجر و سرمایهگذار آمریکایی است که در روز ۱۳ ژوئن سال ۱۹۶۶ در لندن متولد شده است. او در کالیفرنیا بزرگ شد و در مقطع لیسانس در رشته علوم کامپیوتر از دانشگاه کلمبیا فارغ التحصیل گردید. آغاز فعالیتهای وی به سال ۱۹۹۰ باز میگردد که به عنوان مهندس و سپس در سال ۱۹۹۷ معاونت مدیرعاملی شرکت Netscape را بر عهده گرفت. هوروویتز که قائم مقامی قسمت تجارت الکترونیک شرکت AOL را هم در کارنامه کاری اش دارد، در حال حاضر با همسر و فرزندانش در سیلیکون ولی زندگی میکند.
به علاقمندان به دنیای دیجیتال، علوم کامپیوتر و همچنین رشد و توسعه فردی توصیه میشود اثر مذکور را مورد خوانش قرار دهند.
سختترین نکات در مورد سختترین چیزها در بازار نشر به همت دو ناشر با این مشخصات موجود میباشد: میلکان با ترجمه شایان سادات در ۲۲۴ صفحه و آریانا قلم با برگردان سعید قدوس نژاد در ۳۸۴ صفحه.
چند روز پیش در خانه کباب درست کرده و صدها نفر از دوستانِ نزدیکم را دعوت کردم. این نوع دورهمجمعشدنها برای من چندان غیرمعمول نیست. من و برادرِ همسرم همیشه اهل کباب بودیم و دوستان افریقاییامریکاییام به همین دلیل مرا «استاد کباب» مینامند. در این مهمانی، حرف بهسمت یکی از رپرهای بزرگ، ناس، کشیده شد و دوست من تریستان واکر، بهعنوان یک کارآفرین افریقاییامریکایی جوان، با افتخار گفت که او اهل کوئینزبریج نیویورک، یکی از بزرگترین پروژههای مسکن دولتی امریکا است. اینجای حرف، پدر هفتادوسهسالهٔ من میان حرفش پرید و گفت که قبلاً به کوئینزبریج رفته است. تریستان که مطمئن بود چنین چیزی برای یک پیرمرد سفیدپوست محال است، گفت: «حتماً منظورتان محلهٔ کوئینز است. کوئینزبریج یک شهرک دولتی و جای ناجوری است.» اما پدرم اصرار داشت که نه، همان کوئینزبریج را میگوید.
به تریستان گفتم که پدرم در کوئینز بزرگ شده و محال است آنرا با جای دیگری اشتباه بگیرد وبعد از پدرم پرسیدم: «آنجا چه کار میکردی؟»
پدرم گفت: «تو یازده سالگی اعلامیههای حزب کمونیست رو پخش میکردم. موضوع رو خوب یادمه، چون مادرم بابت این کار که حزب برام تعیین کرده بود، خیلی ناراحت بود. به نظرش این کار برای یه بچه خیلی خطرناک بود.»
درواقع پدربزرگ و مادربزرگ من عضو رسمی حزب کمونیست بودند. پدربزرگم، فیل هوروویتز، بابت این مسئله شغلش را که معلم مدرسه در دوران مککارتی بود، از دست داد. پدرم که آنزمان خیلی بچه بود، با تلقینات حزب چپ رشد کرد. سال ۱۹۶۸ پدرم به غرب برکلی، کالیفرنیا، کوچ کرد و آنجا ویراستار یک مجلهٔ مشهور حزب چپ شد. بنابراین من میان ساکنین مهربان برکلی رشد کردم.
در بچگی فوقالعاده خجالتی بودم و از بزرگترها میترسیدم. وقتی مادرم برای اولینبار مرا به مهدِ کودک برد، گریهام گرفت. معلم به مادرم گفت که میتواند با خیال راحت برود، چون گریهٔ بچهها در این سن کاملاً طبیعی است. وقتی الیسا هوروویتز سه ساعت بعد برگشت، دید که موشِ آبکشیده شدهام. معلم گفت که من دائم گریه کردهام و بابت همین لباسهایم خیس است. همان روز مرا از مهد کودک بیرون انداختند. اگر مادرم صبورترین فرد جهان نبود، مطمئناً هیچوقت به مدرسه راه پیدا نمیکردم. با اینکه خیلیها به او توصیه میکردند مرا پیش روانپزشک ببرد، ولی او فقط صبر میکرد تا گریهام تمام شود و احساس راحتی کنم؛ برایش مهم نبود که چقدر طول میکشد. وقتی پنج سالم بود، از یک خانهٔ تکخوابه و کوچک برای یک خانوادهٔ ششنفره، به یک خانهٔ بزرگتر در خیابان بونیتا کوچ کردیم. بونیتا یکی از محلههای متوسط برکلی بود که با باقی خیابانهای مشابه تفاوت مشخصی داشت. اینجا بلوکی پر از افراد هیپی، تنبل و ردهپایین بود که همه برای پیشرفت سخت کار میکردند که به طبقهٔ بالاتر راه پیدا کنند و یک مشت آدم طبقهٔ بالاتر که دائم مواد مصرف میکردند تا یک طبقه پایینتر بیایند. روزی یکی از دوستانِ برادر بزرگترم جاناتان، راجر، که البته اسم واقعیاش نیست، خانهٔ ما بود. راجر به یک بچهٔ افریقاییامریکایی که کمی پایینتر از خانهٔ ما مشغول بازی با ارابهٔ قرمزش بود، اشاره کرد و گفت: «برو بگو ارابهاش رو بده بهت. اگه چیزی بهت گفت، بهش بگو کاکاسیاه و تف بنداز تو صورتش.»
بگذارید چند نکته را روشن کنم. در برکلی این مدل حرفزدن رواج نداشت. در حقیقت، هرگز کلمهٔ کاکاسیاه را نشنیده بودم و معنای آنرا نمیدانستم، گرچه میتوانستم حدس بزنم که کلمهٔ خوشایندی نیست. ثانیاً، راجر نژادپرست نبود و در خانوادهٔ بدی هم بزرگ نشده بود. پدرش استاد دانشگاه برکلی بود و در کل والدینش جز زیباترین افراد جهان بودند. بعداً فهمیدم که راجر از جنون جوانی رنج میبرد و دوست داشت دعوا راه بیندازد.
همواره سعی کردهام در کارم از اولین اصل بوشیدو که شیوة جنگجویان سامورایی است، پیروی کنم: همیشه مرگ را در نظر داشته باشید. اگر یک جنگجو همیشه مرگ را در نظر داشته باشد و جوری زندگی کند که انگار هر روز آخرین روز عمر اوست، تمام کارهایش را درست انجام خواهد داد. به شکل مشابه، اگر یک مدیر همیشه این درس را در ذهن داشته باشد، همواره تمرکز کافی را خواهد داشت.
بیل کمپل (رئیس هیئت مدیرة اپل) همیشه به من میگفت: «بن، تو بهترین مدیرعاملی هستی که با او کار کردهام.» این حرفش همیشه دیوانه کننده بود، چون او سابقة کار با استیو جابز، جف بزوس و اریک اشمیت را داشت؛ در حالی که شرکت من از آنهایی بود که مسیر سراشیبی را پایین میرفت. بنابراین یک روز حرفش را رد کردم و گفتم: «بیل، چرا این حرف را میزنی؟ مگر نتیجه مهم نیست؟» او گفت: «مدیرعاملهای خوب در زمان صلح و مدیرعاملهای خوب در زمان جنگ کم نیستند، ولی تقریباً هیچ مدیرعاملی نمیتواند هم در زمان صلح و هم در زمان جنگ خوب عمل کند. ولی تو از آن مدیرعاملهای جنگ و صلح هستی.
زندگی یک مبارزه است.» به عقیده ی من در این جمله، مهمترین درس کارآفرینی نهفته است: مبارزه را با آغوش باز بپذیرید.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب سخت ترین نکات در مورد سخت ترین چیز ها به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب سخت ترین نکات در مورد سخت ترین چیز هانویسنده | بن هوروویتز |
مترجم | شایان سادات |
شابک | 9786007845578 |
ناشر | میلکان |
موضوع | اقتصاد ومدیریت |
قطع | وزیری |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 224 |
وزن | 330 گرم |