معرفی و دانلود کتاب ارتقا اثر بلیک کراوچ رایگان به همراه خلاصه کتاب

داروی اینترفرون گاما و چند نمونه داروی ضدویروسی جدید برایم تجویز کردند. یک شب دیگر هم مانند گذشته تب کردم، اما بعد از آن به‌سرعت وضعیتم رو به بهبود می‌رفت. انرژی‌ام داشت برمی‌گشت. اشتهایم باز شده بود. دیگر می‌توانستم شب‌ها بخوابم.

سه روز نگذشته از شر تمام باندپیچی‌ها خلاص شدم. پارگی‌های روی دست‌ها و پاهایم داشتند پوست‌پوست می‌شدند. دنده‌هایم درد می‌کرد، جرئت نمی‌کردم از روی تخت بلند شوم و کمی راه بروم؛ راهی هم نبود، فقط باید راهروی اتاق آی‌سی‌یو را می‌رفتم و برمی‌گشتم.

به جای دراز کشیدن روی روتختی تحقیرآمیزم، آرزو می‌کردم در یک وان واقعی دراز کشیده بودم. اما اجازه نمی‌دادند محفظه‌ام را ترک کنم. آن‌ها هیچ‌چیز در مورد گونۀ عجیب آنفلوانزایی که سیستم ژنتیکی من را هک کرده بود نمی‌دانستند، به همین دلیل هم دکتر سینگ ریسک نمی‌کرد. اگرچه هیچ علائمی نداشتم، اما هنوز ویروس زیر پوستم جریان داشت؛ یعنی می‌توانستم آن را به دیگران منتقل کنم.

روزهایم را با فیلم دیدن روی تبلتم یا تمرکز برای خواندن سپری می‌کردم. اما بیشتر وسواس داشتم که داس چه بلایی داشت سرم می‌آورد. بیمارستان اجازه نمی‌داد همسر و دخترم با لباس محافظ وارد اتاقک پلاستیکی من بشوند. دیگر یک هفته شده بود؛ اصرار کردم که بگذارند آن‌ها را ببینم. دختر چهارده‌ساله‌ام از در محفظۀ پلاستیکی داخل شد. لباس محافظ خیلی برایش گشاد بود. کیف برزنتی‌ای از شانه‌اش آویزان بود.

وقتی او را دیدم خنده‌ام گرفت. پنج روز بود که آن جا قرنطینه بودم و این اولین خندۀ واقعی‌ام بود. اما با وضعیتی که دنده‌های شکسته‌شده و ترک‌خورده‌ام داشتند، خوشحالی‌ام تبدیل به دردی زجرآور شد.

دفتر کار آژانس حفاظت ژن شهر دنور در یک محوطۀ اداری معمولی در لیک‌وود قرار دارد، البته گذاشتن نام دفتر کار برروی آن اقدامی سخاوتمندانه بوده است.

این محوطۀ کاری شامل یک طبقه از یک ساختمان است: یک بازداشتگاه، یک اتاق بازجویی، یک آزمایشگاه بیومولکولی و اسلحه‌خانه. جی‌پی‌ای در اکثر کلان‌شهرها دفتر کار نداشته است، اما از آنجا که دنور حلقۀ اصلی و محوری غرب است عاقلانه بوده که یک پایگاه عملیاتی مختص اینجا برپا کنند.

ما آژانس جوانی هستیم با قدرت رشد بسیار بالا. ابتدا فقط پنجاه مأمور ویژه مانند من و ندین در آژانس فعالیت می‌کردند و همه هم در ناحیۀ واشنگتن مستقر بودیم؛ باید آماده می‌بودیم تا به هر جا که بخش جاسوسی آژانس، مظنون وجود آزمایشگاه‌های غیرقانونی ژنتیکی می‌شد، یورش ببریم.

ندین ساختمان کم‌ارتفاع را دور زد، از ورودی ویژۀ خدمه و باررسانی عبور کرد و به طرف آسانسورها به مسیر خود ادامه داد. سپس پشت یک خودروی زرهی پارک کرد. آنجا چهار افسر گروه ضربت ادوات خود را روی زمین بتنی پهن کرده بودند و داشتند سلاحشان را برای آخرین بار بررسی می‌کردند. حملۀ آن‌ها وابسته به اطلاعاتی بود که ما باید از سورن استخراج می‌کردیم. امیدوار بودم این حمله قبل از طلوع آفتاب انجام شود.

به مظنون کمک کردم از اتومبیل پیاده شود، سپس هر سه‌مان به طرف طبقۀ سوم رفتیم.

پس از اینکه وارد اتاق بازرسی شدیم بست‌های پلاستیکی دور مچ دست‌های سورن را پاره کردم و او را پشت یک میز فلزی نشاندم. برای مظنونان سرسخت‌تر، قفل‌های آهنی هلالی‌شکلی روی سطح میز جوشکاری شده بود.