معجزه های خواربار فروشی نامیا اثر کیگو هیگاشینو

معرفی و دانلود کتاب معجزه های خواربار فروشی نامیا اثر کیگو هیگاشینو رایگان به همراه خلاصه کتاب

کیگو هیگاشینو دراثر متفاوتش با نام «معجزه‌های خواربارفروشی نامیا» از فروشگاهی صحبت می‌کند که نامه‌هایشان را به داخل آن می‌اندازند و از صاحبش درخواست کمک می‌نماید، فروشگاهی که متروکه است و تاکنون هیچکس وارد آنجا نشده است. از همین ابتدا مشخص است با رمانی جالب و متفاوت روبرو هستیم و آغازش نیز به همین اندازه عجیب است. آغازگر قصه، ورود سه دزد با نام‌های شوتا، آتسویا و کوهی است که اگرچه به قصد دزدی این بار وارد فروشگاه نمی‌شوند و فقط می‌خواهند جایی را برای ماندن در شب داشته باشند، در حالی که خبر ندارم قرار است زندگی‌شان دچار دگرگونی شود.

نبود شمعی برای روشن کردن وجود مجلاتی که تاریخ انتشارشان به مدت‌ها قبل باز می‌گردد متروکه بودن فروشگاه را بیش از پیش نشان می‌دهد و سه دزد را به شوخی در مورد چیزهایی که مقابلشان است وا می‌دارد. در این حین پاکتی مرموز که فرستنده‌اش نام عجیب "خرگوش ماه" را برای خودش انتخاب کرده است به داخل فروشگاه انداخته می‌شود.سه دزد قصه همزمان با متعجب بودن از اطلاعات روی پاکت، نمی‌توانند کنجکاوی اشان را نادیده بگیرند و بلافاصله نامه را باز می‌کنند  وقتی از محتویاتش آگاه می‌گردند که با موضوع احساسات در مورد یک رابطه عاشقانه می‌باشد، در انتها به درخواست فرستنده برمی‌خورم که از صاحب فروشگاه درخواست کمک کرده است. عجایب فروشگاه لحظه به لحظه برای شخصیت‌های اصلی داستان بیشتر می‌شود و رخدادهایی انتظار آنها را می‌کشد کم کم مشخص می‌شود واقعیت از چه قرار است.

درباره کیگو هیگاشینو

کیگو هیگاشینو (Keigo Higashino) نویسنده‌ای ژاپنی است که در سال ۱۹۵۸ در شهر اوساکای ژاپن متولد شد. تحصیلاتش را در رشته مهندسی برق در دانشگاه اوساکا به پایان رساند و اولین شغل، فعالیت در یک شرکت بزرگ به عنوان مهندس بود. پس از آن نویسندگی را به صورت حرفه‌ای آغاز کرد و تاکنون نوشته‌های دیگری از قبیل: تازه وارد، بدخواهی، معادله نیمه تابستان، خانه‌ای که در آن مرده بودم و فداکاری مظنون،از خود به چاپ رسانده است. این نویسنده جوایزی مانند:ناووکی،نویسندگان سبک راز آلود و ادگار در بخش بهترین رمان را هم کسب کرده است.

کتاب مناسب چه افرادی است؟

هواداران ادبیات داستانی ژاپن، بی‌تردید از مخاطبان اصلی این کتاب محسوب می‌شوند.

فهرست مطالب

کتاب پیش رو در ۵ فصل وسط نویسنده‌اش تالیف شده است و در بازار کتاب توسط این ناشرین ا این مشخصات موجود می‌باشد: اندیشه بیگی در ۳۷۷ صفحه با ترجمه پرستو فراهانی، راز معاصر با برگردان فرشته تقوی‌نژاد در ۲۴۴ صفحه، چترنگ در ۳۸۴ صفحه با ترجمه سعیده قاسمیان ،دانش آفرین در ۳۵۸ صفحه با ترجمه محمد نوروزی، میلکان در ۳۱۲ صفحه با ترجمه سبحان خسروجردی و نارنگی با برگردان شقایق رضازاده در ۳۳۶ صفحه.

بریده‌هایی از کتاب

روز بعد، مراسم عزاداری بدون هیچ مشکلی برگزار شد. چهره‌ی کسانی که در مراسم حضور داشتند، با شب قبل کمی فرق کرده بود. اقوام کاتسورو زود به مراسم آمده بودند، اما همه در نزدیکی او کمی بی‌قرار رفتار می‌کردند. عمویش هم فاصله‌اش را با او حفظ کرد. در میان آن‌ها، عده‌ای از همسایه‌ها و افرادی که کسب‌وکارشان در همان خیابانی که اوماتسو بود هم ایستاده بودند؛ چهره‌هایی که از خیلی قدیم‌ می‌شناخت.

یکی از هم‌کلاسی‌های قدیمی‌اش را هم دید. به‌دلیل کت‌وشلواری که برای مراسم پوشیده بود، لحظه‌ای طول کشید تا کاتسورو متوجه شود کیست، اما وقتی یادش آمد، مطمئن شد خود اوست. آن‌ها در راهنمایی هم‌کلاسی بودند. والدین او مغازه‌ای نزدیک اوماتسو داشتند که در آن مهرهای دست‌ساز می‌فروختند. کاتسورو داستان زندگی هم‌کلاسی‌اش را به یاد آورد. وقتی کوچک بود، پدرش فوت کرد و پدربزرگش به او یاد داد چطور کنده‌کاری کند. بعد از فارغ‌التحصیلی از دبیرستان، بلافاصله مشغول کار در مغازه‌ شد. حالا به نمایندگی از کسب‌و‌کار خانوادگی‌شان در مراسم حضور داشت.

هم‌کلاسی‌اش چوب عودی به یاد رفتگان سوزاند و بعد پیش کاتسورو و خانواده‌اش آمد. به‌نشانه‌ی احترام سرش را خم کرد. این رفتارش باعث شد سال‌ها بزرگ‌تر از کاتسورو به نظر برسد. بعد از مراسم عزاداری جنازه‌ی مادربزرگ‌ را به مرده‌سوزخانه منتقل کردند. بعد، خانواده به مرکز اجتماع برگشتند تا مراسم یادبود روز هفتم را برگزار کنند. در آخر، تاکئو سخنرانی کوتاهی برای اقوام کرد و به مراسم پایان داد.

کاتسورو و خانواده‌اش دیگران را بدرقه کردند و مشغول جمع‌کردن وسایل شدند. چیزهای زیادی آن‌جا بود. آن‌ها درِ صندوق‌عقب وَن تحویل کالای مغازه را باز کردند و محراب و تمام گل‌ها را داخلش گذاشتند. صندلی عقب هم پر از وسیله بود. تاکئو روی صندلی راننده نشست.

کوسوکه واکو از ایستگاه خارج شد و از خیابانی که پر از مغازه بود پایین رفت. در سینه‌اش احساس بی‌قراری بیشتر و بیشتر می‌شد. او درست حدس زده بود. همان‌طور که واهمه داشت، دوران سخت به‌سراغ این شهر نیز آمده بود. زمانی مردم به این‌جا هجوم آورده بودند تا ساکن شوند و ایستگاه قطار و مغازه‌های اطرافش را به قطب تجاری تبدیل کردند؛ اما این قضیه مربوط به دههٔ ۱۹۷۰ بود. حالا چهل سال گذشته بود. زمانه عوض شده بود. در حومه شهر، همه‌جا مغازه‌های تعطیل به چشم می‌خورد و این شهر قدیمی نیز از این قاعده مستثنی نبود.

کوسوکه همان‌طور که راه می‌رفت، دنبال ردی آشنا از گذشته‌اش بود. او فکر می‌کرد احتمالاً هیچ‌چیز را به خاطر نخواهد آورد، اما در کمال تعجب، حالا که این‌جا بود خیلی از این مکان‌ها را می‌شناخت. این‌طور نبود که شهر هیچ تغییری نکرده باشد. مغازهٔ ماهی‌فروشی که مادرش همیشه از آن خرید می‌کرد، از خیابان ناپدید شده بود. اصلاً اسمش چه بود؟ آها! درست است، اوماتسو. صاحب مغازه پوست آفتاب‌سوخته‌ای داشت. او همیشه رو به مشتریانی که از کنار مغازه‌اش رد می‌شدند با اشتیاق می‌گفت: «هی خانم! صدف‌های امروزمون حرف نداره! به خودت یه لطفی کن و چند تایی بخر. شوهرت بعداً ازم تشکر می‌کنه!»

چه اتفاقی برای صاحب مغازه افتاده بود؟ یادش آمد که از جایی شنیده بود قرار است پسرش مسئولیت مغازه را بر عهده بگیرد، اما خاطراتش واضح نبود. شاید آن را با مغازهٔ دیگری اشتباه گرفته بود.

دانلود کتاب معجزه های خواربار فروشی نامیا

در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل کتاب معجزه های خواربار فروشی نامیا به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.

دانلود pdf کتاب معجزه های خواربار فروشی نامیا

مشخصات کتاب معجزه های خواربار فروشی نامیا

مشخصات
نویسنده کیگو هیگاشینو
مترجم نفیسه خسروجردی و سبحان خسروجردی
شابک 9786222543884
ناشر میلکان
موضوع داستان ژاپنی
رده‌بندی کتاب ادبیات دیگر زبان‌ها (شعر و ادبیات)
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
نوع کاغذ بالکی
چاپ شده در ایران
زبان نوشتار فارسی
تعداد صفحه 312
تعداد جلد 1
وزن 300 گرم

نظرات کتاب معجزه های خواربار فروشی نامیا

  • هلیا امیدی هلیا امیدی

    داستان جالبی داره‌. درمورد یه مغازه خواربار فروشی که فقط سالی یکبار میشه اونو دید.. برای علاقه‌مندان ژانر علمی-تخیلی-ماجرایی داستان جالبی به نظر میاد.

  • نادر مومن زاده نادر مومن زاده

    زمانی که این کتاب رو از نشر میلکان سفارش دادم،انتظار دارم از همون نشر برای من ارسال شه!نشر میلکان سفارش دادن دادم و آذرمیدخت برای من فرستاده شده!!!!!

  • کاربر کاربر

    خیلی کتاب قشنگی بود به طوری که اینقدر منو به وجود آورد که توی سه روز تمومش کردم داستان اینقدر جالبه و در آخر بهش پی میبرید که همه کسانی که بودند و همه چیز به هم متصل بودند و به هم ربط داشتند ، واقعا نویسنده ذهن خارق‌العاده ای داشته ، من به عنوان یه نوجوان ۱۵ ساله این کتاب را بهتون حتمااا پیشنهاد. میکنم👌

  • کاربر کاربر

    من خریدم ولی بجای نشر میلیکان نشر آذرمیدخت فرستادن مرجوع کردم

  • آنا  آقاخانی زاده آنا آقاخانی زاده

    کتاب خیلی قشنگیه از نظر کیفیت چاپ ، جلد و کاغذ و ... هم واقعا خوبه پیشنهادش می کنم

  • کاربر کاربر

    ممنون از بابت اینکه خواندن کتابها رو برای آدم شیرین تر میکنه

  • محمدرضا کرمی محمدرضا کرمی

    من نشر میلکان سفارش دادم ولی متاسفانه یه نشر دیگه فرستادن واقعا متاسفم

  • کاربر کاربر

    اولش خیلی جذاب پیش رفت اما وسطاش ممکنه یکم کسل کننده بشه اینکه در نهایت میبینی همه ی افراد داستان یجور بهم وصل بودن خیلی جالبه.موضوع سفر در زمان هست و یچیزی تو مایه های کتابخانه نیمه شب اما نه به اون قوی ای.اما خب در کل پیشنهاد میشه و داستان جالبی داره

  • کاربر کاربر

    بجای نشر میلیکان نشر آزرمیدخت فرستادن

  • کاربر کاربر

    این کتاب واقعا به من انگیزه و قدرت تصمیم‌گیری داد برای آیندم... از اون کتاباییه که وقتی حسابی سردرگمی، میتونه بهترین کمکو بهت بکنه به شدت توصیه میکنم...

  • کاربر کاربر

    من متن انگلیسی این کتاب رو هم خوندم. این ترجمه بینظیر بود. واقعا دست خوش به آقا و خانم خسروجردی

  • کاربر کاربر

    از اون کتابای حال خوب کن از جنس تصمیم گیری آدم ها که میتونین در یک نشست بخونینش متن بشدت پرکششه و این ویژگی کتاب های هیگاشینوعه ذهن آدم درگیر میشه و چون از نوع سفر در زمانه راز هایی برای کشف کردن داره و شخصیت های دوست داشتنی و پایان درست و بجا تنها مشکل من با این کتاب اینه که یه سوالایی توی ذهن خواننده بی جواب میمونه خلاصه برای تعطیلات واقعا گزینه ی خوبیه

  • کاربر کاربر

    کتابش جوری نبود که آدم رو جذب کنه برای خوندنش حوصله ی منو یه جاهاییش سر میبرد بد نیست

  • کاربر کاربر

    انتخاب کتاب کاملا سلیقه ایه ولی من این کتاب و دوست داشتم هم ترجمه خوب و روانی داشت هم داستاناش جذاب بود و دوست داشتی سریع تر بخونی که ببینی چی میشه. من درسی که از این کتاب گرفتم اینکه مشورت کردن خیلی خوبه ولی فقط خودتی که میتونی به خودت کمک کنی و اینکه نتیجه ی کارهای تو روی بقیه هم اثر میزاره و باید به عاقبت کارهات همیشه فکر کنی.

  • کاربر کاربر

    کتابیه که داستان روون و خوبی داره اما اونقدری که ازش تعریف میکنن نیست و در عجبم از دوستانی که اعلام رضایت میکنن در حالی که هنوز کتاب رو مطالعه نکردن

  • مهیم اربابی مهیم اربابی

    اسم کتاب فرق میکرد نشرش فرق میکرد اون چیزی نبود که میخواستم اسم کتابی که میخواستم معجزه‌های خواروبار فروشی نامیا بود ولی چیزی که برای من اومد سوپرمارکت نامیا بود اصلا راضی نبودم ، نشرش و اسمش فرق میکرد ، معجزه‌های سوپر مارکت نامیا بود بجا خواروبار فروشی نامیا ، کتاب جلدش پاره شده بود

  • فاطمه مظاهری فاطمه مظاهری

    سلام ، کتاب توی یه نایلون بود و توی کارتن ولی کاملا سالم به دستم رسید . از خریدم راضیم

  • کاربر کاربر

    اگه کتابخانه نیمه شب رو دوست داشتید. این کتاب رو هم بخونید قشنگه واقعا

  • نرگس جابلی نرگس جابلی

    خیلی قشنگه از اونا که اخرش لبخند میاد روی لبتون ناخوداگاه

  • هانیه عرب هانیه عرب

    من هنوز این کتاب نخوندم اما تعریفش شنیدم و قصد خریدش دادم این کتاب جین از گروه بی تی ای هم معرفی کرده بخونید اگر ارمی هستید...

  • عکس خوانده نمی‌شود

    خرید کتاب معجزه های خواربار فروشی نامیا