معرفی و دانلود کتاب آشیانه اشراف اثر ایوان تورگنیف رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: ایوان تورگنیف
- مترجم: آبتین گلکار
- ناشر: نشر ماهی
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 192
- سال انتشار: 1859 میلادی
- افتخارات: -
آشیانه اشراف کتابی از نویسنده نام آشنای روس، ایوان تورگینف است که از عشق گفته است و به طبقهای از مزدمان جامعه روسیه پرداخته که برای دیگران ساکنان، زحمت ایجاد میکنند و به عبارت دیگر در بسیاری از مواقع، تکلیفشان با خودشان روشن نیست. نام شخصیت اصلی داستان لاورتسکی میباشد که با خیانت همسرش روبرو شده و قلبش شکسته است. وی که در ابتدا تصور میکرد زندگی و داشتههایش برای او رنگ باختهاند، برای بازسازی خود به ملک خانوادگیاش برمیگردد تا شاید بار دیگر طعم عشقی جدید و حال و هوایی مطبوع را بچشد.
جوان قصه، از افراد تحصیل کرده و از اشراف زادگان به شمار میرود اما حال و اوضاع خوبی ندارد و رابطهاش را با همه قطع کرده است و گویی میخواهد یکبار دیگر از نوخودش را بسازد. تورگینف، همانطور که از او انتظار میرود احساس ناتوانی و تندی که نقش اول کتاب به دوش میکشد را به زیبایی به تصویر کشیده است. شاید خواننده اینگونه برداشت کند که با یک نوشته عاشقانه روبروست اما تمام ماجرا این نیست و مؤلف میخواهد در دل داستانش، از نسلی بگوید که میان تجدد و مذهب گرایی ماندهاند و وقتی که مورد پرسش قرار میگیرند، باطن واقعی آنها آشکار میگردد.
افرادی که با کمترین اطلاعات ممکن که به خود اجازه میدهند در هر موضوعی اظهار فضل کنند و هرجایی که امکانش باشد، از خوشگذرانی و گذراندن وقت به بطالت، دریغ نمیکنند. اشراف زادگانی که منفعل بودن از تمام وجناتشان پیداست و به دنیایی که در آن زیست میکنند هیچ چیز اضافه نمیکنند، در اصل سرباری بر دوش دیگر انسانها هستند. تورگینف که در سال 1859 و در چهل سالگی مبادرت به انتشار آشیانه اشراف میکند، آنقدر فضا را خوب توصیف کرده و شخصیت پردازیها را ماهرانه انجام داده است بدون شک، خوانندهاش را شگفت زده میکند.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب آشیانه اشراف به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لینک دانلود در قسمت زیرین ویدیو قرار دارد. همچنین در ویدیو زیر امکان گوش دادن به خلاصه کتاب صوتی این اثر نیز دسترسی خواهید داشت.
ایوان سرگئی یویچ تورگینف (Ivan Turgenev) متولد 9 نوامبر سال 1818 در امپراتوری روسیه بود که یک رمان نویس، شاعر و نمایشنامه نویس به شمار میرفت. او در خانوادهای اشرافی متولد و بزرگ شد و در دانشگاه سن پترزبورگ در رشته زبان شناسی به تحصیل پرداخت. تورگینف از دوستان تولستوی و داستایوسکس بود اما بعدها رابطهاش با تولستوی تیر و تار شد تا جایی که قرار بود با هم دوئل کنند. نویسنده روس، همواره در آثارش از حقایق زندگی هموطنان خود مینوشت و حتی از رفتار خشن مادرش با دهقانهای روس نیز در داستانهایش گفته است. این شخصیت مطرح که در 3 سپتامبر سال 1883 در فرانسه در گذشت در طول زندگیاش آثار متعددی را از خود به جا گذاشت که برخی از آنها عبارتند از: رودین، سیلاب بهاری، کاروانسرا، مرداب آرام، ابله سرنوشت، شامگاهی در سورنتو، یک ماه در روستا و در شرف وقوع.
به دوستداران ادبیات داستانی کلاسیک که همزمان موضوعات عاشقانه و اجتماعی را در خود می پروانند، پیشنهاد میشود این کتاب را مطالعه کنند.
شاهکار ایوان تورگینف در ایران توسط دو انتشارات تاکنون به چاپ رسیده است که مشخصات آنها بدین شرح میباشند: انتشارات ماهی با ترجمه آبتین گلکار در 192 صفحه و انتشارات نیستان با ترجمه لیدا طرزی در 216 صفحه.
تصمیمم را گرفتهام. همه چیز تمام شده. زندگی مشترک من با شما تمام شده. از همه چیز خبر دارم، از گناهان دیگران، از این که پدرجان چطور ما را ثروتمند کرد. کفاره همه اینها را باید با دعا داد. درماندهام، دلم میخواهد خود را تا ابد جایی محبوس کنم. سد راهم نشوید، وگرنه تنها خواهم رفت.
در اوج عیاشیهایش هم چشمهای قهوهای کوچک و زیرکش مدام دوروبر را میپایید و مراقب بود. این جوانک شجاع و رها هرگز نمیتوانست خود را یکسره در فراموشی و بیخبری غرق کند. در دفاع از او این را هم باید گفت که هیچگاه لاف فتوحاتش را نمیزد. به محض ورود به اُ...، پایش به خانه ماریا دمیتریونا باز شد و خیلی زود با اهالی خانه صمیمی شد. ماریا دمیتریونا بسیار به او علاقه داشت.
پانشین مؤدبانه با همه کسانی که در اتاق بودند تعظیمی ردوبدل کرد، دست ماریا دمیتریونا و لیزاوِتا میخایلوونا را فشرد، آرام دستی به شانه گیدیونوفسکی زد و با چرخشی روی پاشنهها سر لنوچکا را گرفت و بوسهای به پیشانی او زد.
ماریا دمیتریونا از او پرسید: «از سواری با چنین اسب سرکشی نمیترسید؟»
«اختیار دارید، خیلی هم رام و مطیع است. ولی اگر اجازه بفرمایید، خدمتتان عرض میکنم از چی میترسم: از پرهفرانس بازیکردن با سرگِی پتروویچ میترسم. دیروز در خانه بِلِنیتسین مرا به خاک سیاه نشاند.«
گیدیونوفسکی خنده زیر و چاپلوسانهای سر داد؛ او همیشه در پی بهدستآوردن دل این کارمند جوان و پرفروغ پترزبورگی و سوگلی فرماندار بود. در گفتوگوهایش با ماریا دمیتریونا اغلب از تواناییهای جالب توجه پانشین یاد میکرد. میگفت آخر چطور میشود پانشین را تحسین نکرد؟ این مرد جوان هم در محافل بالا به جایگاه شایستهای رسیده و هم در کارش الگوست، ولی ذرهای هم خودش را نمیگیرد. البته پانشین را در پترزبورگ هم کارمند قابلی میدانستند که کار در دستانش مثل موم نرم بود. مثل آدمهای اشرافی که شایسته نیست زیاد زحماتشان را به رخ بکشند، صحبت درباره کارش را با شوخی و خنده برگزار میکرد، ولی «اهل کار» بود. رؤسا چنین زیردستانی را دوست دارند و خود او شکی نداشت که اگر بخواهد، با گذشت زمان وزیر هم میشود.
گیدیونوفسکی گفت: «فرمودید بنده حسابی از شما بردم... پس هفته قبل کی بود که دوازده روبل از من برد؟ تازه... «
پانشین با بیاعتنایی دوستانه، ولی اندکی هم تحقیرآمیز، حرف او را برید: «بدجنس، بدجنس.» و بیآنکه بیش از آن توجهی به او بکند، به لیزا نزدیک شد.
پدرش شیپور مینواخت و مادرش چنگ. پنج سالش بود که سه ساز مختلف را تمرین میکرد. در هشتسالگی یتیم شد و از دهسالگی شروع کرد به نان درآوردن از راه هنرش. مدتها خانهبهدوش بود و همهجا ساز میزد: در میخانهها، بازارهای مکاره، عروسیهای روستایی و مهمانیهای رقص. سرانجام از ارکستری سر درآورد و پلههای ترقی را یکییکی پیمود تا به مقام رهبری ارکستر رسید. نوازندهی خیلی بدی بود. ولی موسیقی را خوب میشناخت. در بیست و هشتمین سال زندگیاش به روسیه نقلمکان کرد. ارباب ثروتمندی او را دعوت و استخدام کرد که خودش تحمل گوش دادن به موسیقی را نداشت، ولی برای چشموهمچشمی ارکستری برای خود ترتیب داده بود. لم هفت سال در کسوت کاپل مایستر ارکستر نزد او زندگی کرد و سرانجام با دستخالی آنجا را ترک گفت ارباب ورشکست شد، میخواست به او سفته بدهد، ولی بعد همین کار را هم نکرد؛ خلاصه حتی یک کوپک هم به او نداد. به لم توصیه کردند از این کشور برود، ولی او نمیخواست اینطور فقیر از روسیه، روسیهی کبیر، این معدن طلای هنرمندان، به خانه برگردد.
نویسنده | ایوان تورگنیف |
مترجم | آبتین گلکار |
شابک | 9789642090129 |
ناشر | ماهی |
موضوع | رمان خارجی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
تعداد صفحه | 192 |
وزن | 195 گرم |
سایر توضیحات | (داستانهای روسی،قرن 19م) |
این کتاب شرح حال مردی به اسم فئودور میباشد که پس از مدت ها زندگی در خارج از روسیه ،بنا به مشکلات اخلاقی که همسرش داشته مجددا به روسیه باز میگردد و در دهکده ای که متعلق به پدر و عمه اش میباشد سکونت میکند تا آرامش خود را کسب کند.ولی موضوع به عشق ختم میشود.عشقی که ناتمام میماند. فوق العاده کتاب زیباییست.دارای روایت نرم و دوست داشتنی به سبک روسی. محتوای سنگینی نداره بنابر این جهت تفریح و سرگرمی کتاب بسیار مناسبی هست.
پیشنهاد میکنم حتما بخونید
تورگنیف یکی از بزرگان ادبیات روسیه است که تاثیر زیادی بر نویسندگان پس از خود داشته، تورگنیف متعلق به دوره فئودالی و دوران تزاری روسیه است و این کتاب انعکاس همین شخصیت ها و اشراف آن دوره است. روایت، و ترجمه روان و. گیراست
کتاب های ایوان تورگنیف کلا خوبهههه
نتونستم با این سبک ارتباط بگیرم
ترجمه خوبی دارد و موضوع کتاب هم جذاب است.
کیفیت کاغذ کتاب خوب نبود
داستان عالی و ترجمه عالی
نشر ماهی عالیه.. سالم و خوب بود
ترجمه ی روان و مطلوبی داره .
از معروف ترین های تورگینف
کتابی بسیار عالی دوسش دارم
این اثر تورگینف بی نظیره توصیه میکنم
از همه نظر عالیه
تمیز و علی.