
معرفی و دانلود کتاب روزها در کتاب فروشی موریساکی اثر ساتوشی یاگی ساوا رایگان به همراه خلاصه کتاب
- نویسنده: ساتوشی یاگی ساوا
- مترجم: مژگان رنجبر
- ناشر: کتاب کوله پشتی
- گروه سنی: بزرگسال
- تعداد صفحه: 160
- سال انتشار: 2010 میلادی
- افتخارات: -
روزها در کتابفروشی موریساکی، کتابی بسیار زیبا و خواندنی از ساتوشی یاگی ساوا است که در دل یک داستان از مفاهیمی نظیر: عشق، زندگی و قدرت شفابخش کتابها سخن میگوید. قصه مربوط به زندگی دختری به نام تاکاکو ست و اهل توکیو میباشد و اکنون پس از قطع رابطه دوست پسرش با او به بهانه ازدواج با دختری دیگر، در شرایط نابسامان روحی به سر میبرد و از آنجایی که در محل کار فعلی او، دوست پسرش و نامزد جدیدش کار میکنند، تصمیم میگیرد برای آنکه از آنها دور باشد استعفا دهد.
خبر خروج از سرکارش به گوش مادر و سپس دایی اش میرسد و دایی ساتورو که مالک کتابفروشی دنج در شهر توکیو است از تاکاکو میخواهد تا در اتاق کوچک طبقه بالای کتابفروشی ساکن شده و در امورات کتابخانه کمک او باشد. اگرچه دخترک در ابتدا قصد پذیرش این پیشنهاد را ندارد پس از آنکه کمی فکر میکند در مییابد که برای التیام زخمهای روحیاش شرایط مناسبی است بنابراین مرحله جدیدی از زندگی شخصی و کاری اش را این چنین شکل میدهد.
از این قسمت به بعد با توصیفات هنرمندانه مولف روبرو هستیم که فضای کتابخانه و شخصیت آدمهایی که در آن با ماجراهای مختلف و روحیات گوناگون حضور پیدا میکنند را با جزئیاتی در خود برای مخاطبانش تعریف میکند. دایی ساتورو هم که ۵ سالی است از همسرش جدا شده ،برای خوانندگان اثر بیشتر و بهتر معرفی میگردد. در نهایت اشتراکات بین تاکاکو و ساتورو و درسهایی که زندگی برای هر دویشان در آستین دارد، آنها را با تجربیات متفاوت روبرو میسازد که خواندنشان برای هر کتابخوانی میتواند تجربه منحصر به فرد و کم نظیری باشد.
ساتوشی یاگی ساوا (Satoshi Yagisawa)، نویسنده ژاپنی است که در سال ۱۹۷۷ در شهر چیبا متولد شده است. او بابت کتاب مذکور مفتخر به دایر یافت جایزه ادبیات چیودا شده است و "بازگشت به کتاب فروشی موریساکی" دیگر اثر وی میباشد.
به طرفداران ادبیات ژاپن همچنین افرادی که میخوانند قصهای آرامش بخش را مطالعه کنند، این کتاب پیشنهاد میشود.
روزها در کتابفروشی موریساکی در حال حاضر به همت چند ناشر با این مشخصات در بازار کتاب موجود است: کتاب کوله پشتی در ۱۶۰ صفحه با ترجمه مژگان رنجبر، دانش آفرین در ۱۵۹ صفحه با ترجمه عهدیه قاسمی ،ادبیات معاصر با ترجمه سمیه چگینی در ۱۴۴ صفحه، آباژور در ۱۴۱ صفحه با ترجمه نگار صفری، ۳۶۰ درجه با ترجمه مهدی اسدی در ۱۸۶ صفحه و آقایی در ۱۷۵ صفحه با ترجمه مینا محمدپور.
شب دوم اقامتمان بسیار آرامتر از شب اول بود. مهمانهایی که شب قبل دیده بودیم همگی پایین کوه برگشته بودند. بهجای آنها زن و مرد دیگری همان روز از راه رسیده بودند. وقت شام آهسته و درِگوشی با هم حرف میزدند. ناخودآگاه ازشان متنفر شدم. چرا باید به اقامتگاهی مثل این میآمدند؟ باید به یکی از آن چشمههای آبگرمی میرفتند که میتوانند هر کاری دلشان میخواهد بکنند و رابطهشان را مخفی نگه دارند.
مهمانخانهدار با ظروف سرو غذا آمد و از روی ملاحظه تلویزیون بسیار قدیمی وسط اتاق را روشن کرد. فکر میکنم تلویزیون مشکل داشت؛ چون صدای افرادی که در صفحهٔ نمایش میخندیدند ناگهان قطع و توی لوله اشعه کاتُدی تلویزیون ناپدید میشد. وقتی این اتفاق میافتاد، اتاق حتی بیشتر از قبل غرق سکوت میشد. این قطع شدن ناگهانی صدا به نظرم ترسناک آمد، و در نهایت از جا بلند شدم، رفتم سراغ تلویزیون و خاموشش کردم.
به اتاقمان برگشتیم و کنار هم زیر لحافهای فوتونمان دراز کشدیم. چراغ را که خاموش کردیم، همهجا بدجوری غرق در سکوت شد. باران هم انگار بند آمده بود. دیگر نمیتوانستیم صدای بارش را در دوردست بشنویم.
موموکو با صدایی آرام گفت: بیا فردا صبح برای رفتن عجله نکنیم.
گفتم: «فکر خوبیه.» اما ذهنم جای دیگری بود. توی تاریکی به سقف خیره شده بودم. موموکو پیشتر بهم گفته بود که اگر حتی چراغ کوچکی روشن باشد، نمیتواند بخوابد؛ بنابراین اتاق تاریک تاریک بود. میتوانستم طرح وسایل توی اتاق را ببینم، اما بهشکلی محو و مبهم.
لحظهای بعد، موموکو را با ملایمت صدا کردم؛ میدانستم او درست کنارم است، اما نمیتوانستم ببینمش.
بیداری؟
انگار او هم بیدار بود؛ چون بیدرنگ گفت: بله.
من که هنوز به سقف خیره بودم، با صدایی آهسته گفتم: «میشه یه لحظه با هم صحبت کنیم؟»
حتماً. من هم دلم میخواد حرف بزنیم.
درباره مسائلیه که بعدازظهر گفتی...
راجعبه چی حرف میزدیم؟
مریض بودنت...
پیش از آنکه پاسخ بدهد، لحظهای مکث کرد. بله.
طوری که انگار داشتم خطی از یک نمایشنامه را آماده میکردم، یکنفس پرسیدم: «خیلی... خیلی ناجوره؟» توی تاریکی صدایم حالتی بسیار درمانده داشت.
آره. اگه اینجوری بهش نگاه کنیم، خیلی ناجوره، ولی اگه جور دیگهای بهش نگاه کنیم، اونقدرها هم بد نیست.
منظورت چیه؟
هوممم...» موموکو صدایش را طوری کشید که آخرش تبدیل به ناله شد. «منظورم اینه که، تو افرادی رو میشناسی که یکهویی توی تصادف یا بر اثر مریضی میمیرن و فرصتی برای خداحافظی با دیگران ندارن؟ خب، شاید من در مقایسه با اونها خیلی خوششانسم؛ چون برای انجام همه این کارها فرصت دارم.
منظورت اینه که…
نه، جای نگرانی نیست. اینطور نیست که همین حالا بمیرم. کمی قبلتر رفتم بیمارستان. رحمم رو درآوردن و یکسری کارهای دیگه کردن. حالا هم مرتب میرم بیمارستانم و دارن روی دورنمای مریضی کار میکنن. فکر میکنم این چیزیه که تا چند سال بعد باید مدام حواسم بهش باشه.
برای همینه که برگشتی پیش داییم؟
اینطور نیست که بهمحض فهمیدن، تصمیم بگیرم برگردم. اولش حتی همچین فکری به ذهنم هم خطور نکرد. اما بعد، یه روز که توی بیمارستان بودم، خوابی دیدم که بدجوری افسردهم کرد.
خواب؟
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب روزها در کتاب فروشی موریساکی به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب روزها در کتاب فروشی موریساکینویسنده | ساتوشی یاگی ساوا |
شابک | 9786004616317 |
ناشر | کتاب کوله پشتی |
موضوع | ادبیات |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شومیز |
اصلاً این کتاب های کره ای و ژاپنی خیلی خوبن، یه حس فانتزی به آدم دست میده موقع خوندن و بیشتر هم تجسمی هستن، مثل کتاب معجزه های خواربار فروشی نامیا
کتاب وتموم کردم .داستان کتاب و دوس داشتم.کتابی ساده و روان و دلنشین هست شخصیت های صمیمی و دوست داشتنی داره که می تونی ارتباط خوبی باهاشون برقرار کنی و با این که اتفاقات عجیب وغریبی توی داستان نمی افته ولی دوست داری به خوندنش ادامه بدی در کل خوندن شو بهتون پیشنهاد می کنم
برای من که نسبت به ادبیات ژاپن تجربه کمی دارم یه کتاب ملموس بود که تاحدودی تونستم باهاش ارتباط خوبی بگیرم
خیلی ساده بخوام بگم از خوندش لذت بردم و در سطر به سطر کتاب زندگی کردم . خوندش حس خیلی خوبی بهم منتقل کرد . عالی و بینظیر بود . توصیه میکنم حتمن این کتاب رو بخونید و ازش لذت ببرید .
داستانش هیجان نداره ولی برای خوب کردن حالتون خوبه. یه روزه هم میتونین تمومش کنین
در کل کتاب خیلی قشنگیه
توصیه میکنم بخرید
وایب خیلیییییی خوبی داره
کتاب کوتاه و حال خوب کنی هست، محصوصا اگر به حال و فضای کتاب فروشی علاقه دارین
کتاب تم شروع مجدد و پشت سر گذاشتن بحران زندگی قهرمان داستانه،به نظرم حال و هوای خوبی داره و برای یه بار خوندن مناسبه
هنوز نخوندمش ولی تعریفشو زیاد شنیدم و چون این ژانرو دوست دارم خریدم.بسته بندیش هم خیلی خوب بود .فکر میکنم اگه از کتابخانه نیمه شب و امثالش خوشتون بیاد از اینمخوشتون بیاد
این کتاب اخیر منتشرشده ازنشر کوله پشتی،خیلی جالب ومتفاوته ..قیمتش هم کمتر ازروی جلدبود. بنوعی داستانی کوتاهه که بخاطر نوع قلم نویسنده ،سریع خونده میشه.. تشکر
بنظر کتاب خوبیه هنوز نخوندم
کتاب خوبیه.از خریدم راضی هستم
کیفیت چاپ عالی وداستان قشنگی داره
خیلی داستان جالبی داش یجا خوندمش نذاشتم کنار
بسیار جذاب و روان .ترجمه عالی .داستان گیرا
مطابق تصاویر و توضیحات
خوب بود ترجمه خوبیم داشت
بنظرم این سبک کتابها خیلی جذابن