همه دوستان من ابر قهرمان اند اثر اندرو کافمن

معرفی و دانلود کتاب همه دوستان من ابر قهرمان اند اثر اندرو کافمن رایگان به همراه خلاصه کتاب

اندرو کافمن کتاب "همه دوستان من ابرقهرمان‌اند" را به رشته تحریر درآورده است که قصه‌اش در مورد مردی است که اطرافیانش، شامل دوستان و حتی همسرش، دارای قدرت‌های خارق‌العاده و فرابشری هستند. تام به‌عنوان شخصیت محوری داستان، به دلیل علاقه‌ای که به ابرقهرمان‌ها دارد تصمیم می‌گیرد همسری را برگزیند که از چنین نیرویی برخوردار باشد. اما برخلاف انتظارش، یکی از دوستان سابق همسرش او را هیپنوتیزم می‌کند به‌گونه‌ای که تام برایش قابل رؤیت نیست و با گذشت شش ماه از این موضوع، کمال‌گرا، همسر تام، با اطمینان از این‌که دیگر امکان دیدار با شوهرش را ندارد، به ونکوور نقل‌مکان می‌کند تا شاید بتواند با بهره‌گیری از توان خارق‌العاده‌اش آن‌جا را متحول سازد.

این اقدام از سوی کمال‌گرا در شرایطی رخ می‌دهد که تام در هواپیما است و همراه با همسرش به‌سوی ونکوور در حرکت می‌باشد؛ با این نکته که تام فقط تا زمان نشستن هواپیما در فرودگاه مقصد وقت دارد کاری انجام دهد که موجب شود بار دیگر کمال‌گرا قادر باشد با چشم‌هایش او را ببیند. علاوه بر موضوع بسیار بدیع کتاب، نحوه روایت کافمن که تلفیقی از غم و طنز می‌باشد و چاشنی عاشقانه‌ای هم دارد، جذابیتی به داستان پیش‌ِ‌رو بخشیده است که خواننده به‌راحتی نمی‌تواند کتاب را در حین مطالعه زمین بگذارد و تا انتهای قصه با کمترین وقفه همراهی‌اش خواهد کرد.

درباره اندرو کافمن

اندرو کافمن، نویسنده، مدرس و دستیار مدیر مرکز تعالی آموزش در دانشگاه ویرجینیا است که تحصیلاتش را تا مقطع دکترا در رشته زبان و ادبیات اسلاوی از دانشگاه استنفورد تکمیل کرده است. آثار دیگر او: "پشت میله‌ها"، "همسر قمارباز" و "همسر کوچک" نام دارند.

کتاب مناسب چه افرادی است؟

علاقه‌مندان به داستان‌های عاشقانه، مهیج و طنز از اصلی‌ترین مخاطبانی هستند که کتاب مذکور به آن‌ها پیشنهاد می‌گردد.

فهرست مطالب

نوشته پرمخاطب کافمن در حال حاضر به همت انتشارات کتاب کوله‌پشتی در یک نسخه چاپی ۸۸ صفحه‌ای با ترجمه شبنم لطیفی به چاپ رسیده و در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

بریده‌هایی از کتاب

حقیقت دارد. کمال‌گرا می‌خواهد به ونکوور نقل‌مکان کند. وسایلش را پیش‌تر فرستاده و آپارتمانی اجاره کرده است. به‌محض این‌که پرواز AC117 در ونکوور به زمین بنشیند، او همه‌چیز، ازجمله تام، را پشت سرش رها خواهد کرد. تمام رنج، تمام دلتنگی و تمام عشقش به تام ناپدید خواهد شد. او ونکوور را به کمال خواهد رساند. قدرتش را دارد. شش ماه از ناپدیدشدن تام گذشته. زمان به‌قدر کافی سپری شده است.

دوزیست بود که آن ‌شب تام را از روی هیپنو کنار کشید. گذاشت تام پنج مشت به هیپنو بزند. هیپنو با دماغ خونین روی زمین افتاد. از نظر دوزیست پنج ضربه کافی بود. بازوی تام را کشید و او را از هیپنو دور کرد.

تام مقاومت کرد. دوزیست مجبور شد از تمام توانش استفاده کند تا دست‌های او را از پشت محکم نگه دارد.

تام فریاد زد: «یکی دیگه!» دوزیست گفت: «فایده‌ای نداره.» تام گفت: «فقط یکی دیگه.» دوزیست گفت: «بی‌فایده‌ست.» دست‌های تام بی‌حرکت شد و مقاومت را رها کرد. هیپنو پوزخند زد. تام توی صورت او تف انداخت. از اول هم نمی‌خواست هیپنو را به مراسم دعوت کند.

یک روز صبح، دقیقاً پنج ماه پس از عروسی، کمال‌گرا زودتر از همیشه از خواب بیدار شد. به مغازه نبش خیابان رفت تا یک بسته سیگار بخرد، اما وقتی پای صندوق رسید، مکث کرد. سه کارتن سیگار خواست و یک فندک صورتی پلاستیکی هم خرید. از آن‌جا تا یک ارزان‌سرا پیاده رفت و با سه دلار و نودونه سِنت بزرگ‌ترین زیرسیگاری موجود را خرید.

او با کیسه پلاستیکی‌ای که سیگارها، زیرسیگاری و فندک صورتی در آن بود به آپارتمانش برگشت. کیسه را روی میز انداخت؛ زیرسیگاری بر اثر برخورد با میز تقّی صدا داد.

کمال‌گرا با نامه‌بازکن هر سه کارتن سیگار را باز کرد و روکش پلاستیکی هر بیست‌وچهار پاکت سیگار را درآورد. همه سیگارها را از پاکت‌هایشان بیرون کشید و یک دسته سیگار ششصدتایی درست کرد.

کمال‌گرا شروع کرد به سیگار کشیدن. ششصد نخ سیگار به‌نظرش عددی باورنکردنی رسید. مطمئن بود تا قبل از دودکردن آخرین نخ سیگار، تام برمی‌گردد.

دوازده روز بعد، ششصدمین سیگار لای انگشت‌های زردشده از نیکوتینش قرار داشت. فندک صورتی در دستش لیز خورد. انگشت شستش پرید. کمال‌گرا شعله را به نوک سیگار چسباند، بدون سرفه‌کردن دود را به ریه برد که ناگهان کسی در زد.

کمال‌گرا دود را بیرون داد و سیگار روشن را لبه زیرسیگاری گذاشت. صدایی از درونش به او می‌گفت که در را باز نکند. صدا به او گفت اگه تام باشه که در نمی‌زنه. او به‌هرحال در را باز کرد.

مردی که روبه‌روی او ایستاده بود قد بلندی داشت، تازه اصلاح کرده بود و موهای روی شقیقه‌اش سفید بود. کت‌وشلوار سیاه و پیراهن سفید و کراوات سیاهش حسابی مرتب بودند. کفش‌هایش برق می‌زد. کنارش روی زمین جعبه نمونه بزرگی به‌اندازه یک جاروبرقی قرار داشت. مرد به او لبخند زد.

کمال‌گرا همیشه از فروشندگان جاروبرقی نفرت داشت. نه دلیل خاصی در کار بود و نه تجربه دردناکی مربوط به گذشته. نه پدری غایب و نه معشوقی قدیمی داشت که فروشنده جاروبرقی بوده باشند. او بی‌هیچ دلیلی از این آدم‌ها بدش می‌آمد.

دانلود کتاب همه دوستان من ابر قهرمان اند

در ادامه می‌توانید نسبت به دانلود کامل کتاب همه دوستان من ابر قهرمان اند به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.

دانلود pdf کتاب همه دوستان من ابر قهرمان اند

مشخصات کتاب همه دوستان من ابر قهرمان اند

مشخصات
نویسنده اندرو کافمن
مترجم شبنم لطیفی
شابک 9786004613255
ناشر کتاب کوله پشتی
موضوع داستان‌های کاندایی
رده‌بندی کتاب ادبیات لاتین (شعر و ادبیات)
قطع رقعی
نوع جلد شومیز
نوع کاغذ بالکی
تعداد صفحه 88
وزن 95 گرم

نظرات کتاب همه دوستان من ابر قهرمان اند

  • کاربر کاربر

    قیمت و کیفیت عالی بسته‌بندی هم خوب بود

  • فاطمه چهرقانی فاطمه چهرقانی

    به توصیه دوستام خریدم هنوز مطالعه نکردم خوندم حتما ویرایش میکنم اما صفحه فونت خوب بود

  • کاربر کاربر

    داستان جذابی داره.کتاب پر حجمی نیست اما به قیمتش کاملا ارزش خوندن داره.

  • محمد مهدی هاشمی راد محمد مهدی هاشمی راد

    برای کتابخونه کافه خریدم ، به دردم میخوره

  • کاربر کاربر

    عادی

  • کاربر کاربر

    کتاب خوبیه فعلا نخوندم ولی از نظر ظاهری اوکی و تمیز ارسال شده

  • کاربر کاربر

    دوست نداشتم

  • عکس خوانده نمی‌شود

    خرید کتاب همه دوستان من ابر قهرمان اند