چشمهایت اثری فوق العاده از سیر سدریک است که خوانندگان علاقمند به تلاقی واقعیت و خیال، از اصلیترین مخاطبانش میباشند. سدریک در داستانش از مردی میگوید که اختلال خواب دارد و آنقدر برایش اوضاع سخت میشود که تصمیم میگیرد برای درمانش به پزشک مراجعه کند. توما برای آنکه شر کابوسهای شبانهاش برای همیشه راحت شود به مطب یکی از چیره دستترین روانپزشکان شهر میرود و یک جلسه هیپنوتیزم رایش تجویز میگردد.
در شرایطی که توما صور میکند مسیر برای بهبودی اش هموار شده است اما اتفاقی غیر منتظره برایش رخ میدهد و نتیجه هیپنوتیزم تیابی به قدرتی است که به وسیلهاش میتواند به حوادث با چشمانی غیرفیزیکی بنگرد به عبارتی به یک بصیرت افسانهای برسد. حالا کابوسهای شبانه جایشان را به موضوع دیگری دادند که شخصیت اصلی قصه را بیش از پیش دچار دردسر کرده است. از سوی دیگر در مورد اثر پیش رو ذکر این نکته ضروری است که نویسنده در اصل دو داستان را به صورت موازیایش روی مخاطبانش قرار میدهد که رفته رفته در ادامه به یکدیگر مربوط میشوند، داستانهایی که در ابتدا شاید زیاد مرتبط به نظر نرسند اما با هنر متبحرانه نویسنده در کنار یکدیگر خواننده را با هیجان و جذابیت کم نظیر همراهی میکنند.
به هر حال وجود وقایعی مانند جلوگیری از شکنجه زنی که توما در ذهنش خود را در حال آزار وی میبیند نشان میدهد چه قصه خواندنی ای مقابلتان قرار گرفته است.
سیر سدریک (Cédric Sire)، نویسنده فرانسوی است که در سال ۱۹۷۴ به دنیا آمده است. او مدتی را به مترجمی و روزنامه نگاری مشغول بود از سال ۱۹۹۸ به صورت حرفهای به نوشتن پرداخت. سدریک تاثیراتش را در رشته ادبیات انگلیسی به اتمام رسانده و جوایزی نظیر: جایزه ادبی رمان تاریخی، جایزه Polar و جایزه ماسترتون را از آن خود کرده است.
به طرفداران ژانر جنایی و ترسناک توصیه میشود چشمهایت را در فرصتی مناسب مورد خوانش قرار دهد.
کتاب مذکور در ۶ بخش توسط مولفش به رشته تحریر درآمده است و در بازار نشر توسط انتشارات البرز در قالب یک نسخه ۴۸۰ صفحهای با ترجمه آریا نوری موجود گردیده است.
من نمیخوام این کارو بکنم!
توما التماسکنان این را میگوید؛ آن هم درحالیکه به زن جوان نزدیک میشود. دلش میخواهد مسیر قدمهایش را تغییر دهد، ولی نمیتواند. کاری از دستانش ساخته نیست. برای هرچه بیشتر ترساندن آن زن، میکوشد چاقو را در دستانش تکان دهد و با آن بازی کند. چاقویی که در دست دارد تیز و مخصوص است. مخصوص کارهای تمیز و با دقت.
زن جوان تلاش میکند از زیر پارچهای که دهانش را بسته ، فریاد بزند. دقیقاً میداند توما قصد انجام دادن چه کاری را دارد. چتری موهای آغشته به خونش بر روی صورتش ریخته.
بسه، صبرکن، تو رو خدا دست نگهدار!
برعکس، توما دست برنمیدارد. موهای زن را میگیرد و سرش را بهشدت به دیوار میکوبد. این کار باعث میشود وی گیج شده و دست از تقلا بردارد. اشک میریزد و توما به ناتوانیاش نگاه میکند. بسه لعنتی! بسه دیگه.
یکبار دیگر میکوشد خودش را از این صحنه بیرون بیاورد، ولی موفق نمیشود. هیچ کاری از دستش بر نمیآید. مصمم، چاقو را بالا میآورد و آن را به سمت صورت زن میبرد. خیلی خوب میداند چه میخواهد. آن چشمها را...
دیگر از دست هیچکس کاری برنمیآید...
وقتی ناتالی از خواب بیدار میشود، خورشید هنوز طلوع نکرده است. همچون هر روز صبح که بیدار میشد، چند لحظهای چشمانش را بسته نگاه داشت. مانند هر روز صبح، دستش را در تاریکی تکان داد تا گوشی آیفونش را پیدا و زنگش را قطع کند. آهنگ مورد علاقهاش را بهوسیله اینترنت دانلود و آن را بهعنوان زنگ ساعت گوشیاش انتخاب کرده بود. صفحه گوشی را لمس و زنگ را قطع کرد. از بیرون صدای پرندهای به گوشش رسید.
ساعت ۴:۵۰ بامداد بود، ساعت مورد علاقه وی، ساعتی که فقط مخصوص خودش بود. ساعت ناتالی. دوست داشت اینطور تصور کند، چون همه، بهجز وی، در آن ساعت خواب بودند.
مانند گربهای تنبل ملافههایش را کنار زد و بلند شد. سپس به سمت کمد رفت و لباس ورزشی پوشید.
چند وقت پیش زود بیدار شدن از خواب و بیرون رفتن از خانه برای دویدن را همچون قانونی در زندگیاش تصویب کرده بود. ولی رفتهرفته بهقدری از آن لذت میبرد که دیگر نمیتوانست ترکش کند. پرده اتاق را کنار زد و لای پنجره را کمی باز گذاشت تا هوای تازه به درون اتاق بیاید. اکنون صدای پرنده بیشتر به گوش میرسید.
چند دقیقه ای همانطور سر جایش ایستاد تا بوی تازه جنگل را استشمام کند و از آن لذت ببرد. شب گذشته باران باریده و همین باعث شده بود هوا عالی باشد. مه، مانند چتری، خیابان را در بر گرفته بود. بعید میدانست دوباره باران ببارد. آسمان تقریباً باز شده بود. میتوانست برود.
در ادامه میتوانید نسبت به دانلود کامل کتاب چشم هایت به صورت رایگان و با فرمت pdf اقدام کنید. لطفا توجه داشته باشید که این تنها نسخه نمونه بوده و برای دسترسی کامل به محتوای کتاب نیاز است آن را خریداری کنید. لینک خرید از منابع معتبر نیز معرفی شده و قابل دسترس است.
دانلود pdf کتاب چشم هایت| نویسنده | سیر سدریک |
| مترجم | آریا نوری |
| شابک | 9789644429743 |
| ناشر | نشر البرز |
| موضوع | رمان خارجی |
| قطع | رقعی |
| نوع جلد | شومیز |
| تعداد صفحه | 480 |
| تعداد جلد | 1 |
| وزن | 445 گرم |
| سایر توضیحات | - کتابی در حد و اندازه آثار استون کینگ - برندهی جایزههای کتاب محبوب خوانندگان پاریسی، بهترین کتاب تخیلی فرانسه، ماسترتون فرانسه، رمان پلیسی فرانسه و رمان وحشت فرانسه |
سلام من این کتاب رو از گرفتم کسانی که داستان های تخیلی رو دوس دارن میتونن چند روزی رو با این کتاب سرگرم باشن
حتما بخونیدش از نظر بسته بندی هم حرف نداشت
کتاب سبک جنایی داره و البته ترسناکه. با اینکه خیلی کتاب با این سبک ها خوندم ولی هر کتاب جنایی میتونه برام ترسناک باشه هنوز و این کتاب هم دقیقا طوری بود که نمیتونستم بعد از خوندنش بخوابم. دقیقا همونطور که روی جلدشم گفته که باید خودتونو برای شب نخوابیدن آماده کنید. البته که دو شبه تموم میشه خوندنش. در کل اگه کتاب توی این سبک ها دوست دارین حتما بخونینش. میشه گفت با دریاچه مه آلود یا پشت سرت را نگاه کن و .... قابل رقابته.
ممنون که موجودکردین.
تا حالا کتاب به این خفنی نخوندم حتما بخونید فوقالعاده
کاملا سالم و بدون مشکل بدستم رسید
خیلی کتابی بود
من تاحالا چند بار از دیجی کتاب خریداری کردم انصافا هیچ کدومشون هیچ مشکلی نداشته این کتاب هم فوق العاده ادم و جذب میکنه و یه پیشنهاد عالی برای کسانیه که به ژانر تخیلی و ترسناک علاقه دارند
خیلی مهیج و سرگرم کننده هست
کتاب دوست داشتنی هست